از اینکه جواب کامنت طولانی مرا داده اید ممنونم. قصد دارم در چند کامنت کوتاه جواب هایی برای رفع سوء تفاهمات بنویسم.
از توضیحات من در مورد تحقیق بی طرفانه به دو نتیجه زیر رسیدید:
۱)اینکه من معتقدم شما آثار بهایی را با بی طرفی نخواندید.
۲)اینکه جوانان بهایی با مطالعه و تفکر «از اسلام رو گردان شدند».
من از مورد دوم شروع می کنم چون سوء تفاهمی بزرگ در آن وجود دارد، چه که روگردانی از اسلام یعنی روگردانی از یک پیامبر راستین الهی، که در باور هیچ بهایی نیست. اجازه دهید باکمی زمینه چینی توضیح دهم که بهاییان در مورد پیامبران قبل چگونه می اندیشند.
دیانت بهایی برای پیامبران الهی دو مقام قائل است، مقام توحید و مقام تفصیل. این تقسیم بندی ریشه قرآنی دارد و تفصیل آن در ایقان آمده است. به اختصار می شود گفت که در قرآن پیامبران به دو شکل باهم مقایسه شدند:
در جایی در مورد آنها آمده است : لا نفرق بین احد منهم(بقره، ۱۳۶)؛ یعنی بین آنان فرقی نیست. این مقام، مقام توحید است، زیرا تمام پیامبران به یک منبع فیض متصل هستند و قدرت و سلطنت خود را از خدا می گیرند. بهاییان مفهوم رجعت را نیز چنین معنی می کنند، یعنی مثلا محمد رجعت(صفاتی) عیسی است، چون با همان صفات وهمان قدرت الهی و با همان سطوت ملکوتی ظاهر شد. همینطور وقتی که می گوییم «بهار باز آمد»، منظورمان رجعت صفاتی است، چه که هر بهار از جنبه فیزیکی با بهار قبل تفاوت دارد. چنین است که بهاء الله خطاب به مردمان می گوید:«...با بهره کسی است که خود را بی بهره نساخت و دوست را در این جامه بشناخت...»
قرآن در جای دیگر در مورد پیامبران می فرماید: "تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُم عَلَی بَعضٍ"(بقره ۲۵۳)، یعنی بعضی را به بعضی برتری هایی داده ایم. این تفاوت ها ناظر به جهان خاک است. از آنجا که پیامبران در زمان های مختلف و با تعالیم مختلفی ظهور کرده اند، لذا بعضی از آنها رسالت بزرگتری در پرورش انسانها داشته اند. بدیهی است دنیایی که آدم در آن مبعوث شد، پیچیدگی های عصر رسول اکرم را نداشت و طبعا رسالت حضرت رسول می بایست به نیاز های وسیع تر و پیچیده تری از حیات انسان پاسخ دهد. پس تفاوت مقامات نه در ذات آن بزرگواران، بلکه ناشی از تفاوت زمان و مکان است.
مثل ادعای روی گردانی بهاییان از اسلام مانند مثل آنست که جوانی را بخاطر ازدواجش به عدم علاقه به والدین متهم کنید. بهاییان به قرآن، انجیل و تورات رجوع می کنند تا به درک بهتری از خلقت برسند. از جمله فواید رسیدن به چنین درکی ارتباط بهتر با پیروان این ادیان نیز می باشد که در کامنت قبل به آن اشاره شد. پس صحبت «رویگردانی» در میان نیست، صحبت رقابت بین ادیان و پیامبران در میان نیست؛ هردینی مکمل دین قبل است و پیامبران در یک مقام جالس اند. اما بهاییان همچنین معتقدند که از نظر زمانی ظهور بهاءالله مقارن با مرحله بسیار مهمی در تکامل بشر و همزمان با جهشی بزرگ در قابلیت های فکری و روحی انسان شده است. تغییرات بنیادین در علم، صنعت، تکنولوژی پدیدار گردیده، ارتباط انسانها به شکل غیر قابل قیاس با گذشته گسترش یافته و افق های جدیدی بر روی تمدن بشری گشوده شده که نیاز به تعلیماتی جدید را ضروری می کند. امیدوارم موضوع «رویگردانی» را که به آن اشاره کرده بودید روشن کرده باشم.
معتقدم که شما در مورد دیانت بهایی با بی طرفی تحقیق نکرده اید، چرا که به نظر نمی آید که از هیچ بهایی مطلع در این مورد کمک گرفته باشید*، با هیچ یک تماس گرفته باشید و خواسته باشید که مشکلات پیش آمده را در یک محیط صمیمانه برطرف کنید؛ حقیقت شعاع ساطع از تصادم افکار است. شما در تهران زندگی می کنید و پیدا کردن بهایی ای که مرجع قابل اعتمادی باشد بسیار آسان است. چگونه است که در فراگرفتن اسلام، آنطورکه در زندگی نامه تان ذکر کرده اید، از محضر چند عالم ربانی استفاده کرده اید، اما در مورد آیین بهایی چنین نیازی احساس نکرده اید؟ اگر این کار را کرده اید، من همین جا به خاطر بد گمانی ام معذرت می خواهم، اما گمان قریب به یقین آن است که اگر هم از کسی کمک گرفته باشید، این کسان جز دشمنان قسم خورده بهاییان نبوده اند.
تا چند روز دیگر در مورد دیگر شبهاتتان نیز کامنت خواهم گذاشت، از صبر و بردباریتان پیشاپیش متشکرم.
خدا یار و یاورتان
نوروز علی
-----------------
* تحری حقیقت در دیانت بهایی امری انفرادی است، این بدان معنی نیست که بهاییان از دیگران چیزی نمی پرسند، بلکه منظور آنست که در داوری نهایی هیچ عاملی غیر از قوای ادراکی خود را دخیل نمی کنند.
please also provide the link through which we can see your response to Mr. Alami in his own website (if you have done it).thanks
پاسخحذف