۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

شد خزان:‌یک اجرا و دو نگاه

نگاه اول:
اسکوییزاده لحظههای زیبایی آفرید که در اجرای سنتی این اثر وجود ندارند. به نظرم پشت این کار فکر  و منطق وجود داشت. اما آفرینش این زیباییها به قیمت از دست دادن زیباییهای آشنای این اثر تموم شد. از اون زیر بمهایی که شنوندهایرانی موقع شنیدنش چمشمشو میبنده و میخواد که ملودی بره تو جونش و کارشو بکنه خبری نیست.
دستگاه همایون در کمتر از ۴-۵ نت خودشو با تمام ابهتش نمایان میکنهاما این اثر طوری هست (حتی در قسمت تک نوازی سنتور) که اگه آدم موقع گوش دادن بهش دنبال نشانههای دستگاه همایون نگرده، و منتظر اون فراز و فرودهای مخصوص همایون نباشه، شاید اصلا متوجه نشه که این دستگاه همایونه
صدای سنتور اسکویی زاده هم عجیب بود، شاید بخاطر صدا برداریاش بودهباشه
نگاه دوم: تهاجم فرهنگی غرب
در این اثر عده‌ای از دانشجویان دانشکده موسیقی UCSB رو می‌بینیم که به یاد گیری موسیقی ایرانی مشغولند و اجراش ‌کنند. این نمونه‌ای از تهاجم فرهنگی غرب است! یادمه که یک سال عید تلویزیون ج.ا برنامه‌ طنزی تهیه کرده‌ بود که در آن یک عده از بازیگران جلف صدا و سیمای رهبر دور هم جمع شده بودند و شعر و ملودی همین آهنگ رو دستمایه  هزل و هجو قرار داده بودند. این همون صدا و سیماییه که طبل جنگ بر علیه اون چیزی که اسمشو شبیخون فرهنگی غرب گذاشته می‌کوبه. برای اینکه معنی تهاجم فرهنگی رو هم بفهمیم  لازمه قسمتی از سخنان رهبر ایران که مولف واژه «شبیخون فرهنگی » رو در باره موسیقی خودمون بشنویم (هرچند بنده اشمئزاز دارم که ویدئویی از این شخص رو در یادداشتهام قرار بدم، ولی چون سخن از ریاست، سخن از فضاحت است، سخن از بی‌فکری، و خیانت است باید به چهره، گفتار و افکار این فرداستناد کرد)