۱۳۸۷ آذر ۹, شنبه

تنکسگیوینگ(TG) این پنجشنبه هست یا اون پنجشنبه بود؟

دیدار شد میسر و بوس و کنار هم،
...نه، دروغ چرا؟ فقط اولی میسر شد.  ولی دیدار هم گاهی شیرین‌تر از دوتای دیگه هست. امسال، چشم حسود کور، طالع با ما یاری کرد و علاوه بر آنکه دیدار میسر شد، در یک روز از طعم ۲ بوقلمون، اولی طبخ به شیوه آمریکایی و دومی ایرانی، به همراه دیگر غذاهای لذیذ وطن از اطعمه و اشربه با هم لذت بردیم:
زاهد برو که طالع اگر طالع من است     جامم بدست باشد و زلف نگار هم
 امابوقلمون اول یک داستان کوتاه هم داره که خالی از لطف نیست. پریروز، یعنی روز چهارشنبه باصاحب خونه‌ام گپ‌های سیاسیه می‌زدیم و صحبت اتفاقا به هیلاری جان رسید. عرض کردم که پس این پست وزارت چه شد؟ تام گفت اینقدر بی‌‌تابی نکن، قضیه حتمی شده. من گفتم آخرقرار بود که دوشنبه رسما اعلام کنند. امروز چهارشنبه هست و هنوز خبری نشد. پت گفت نه، گفتند که هفته بعد اعلام می‌شه. من گفتم نه، من خودم با گوشم شنیدم(آخه صاحب خونه من و خانمش با پایشان می‌شنوند) که بعد از تعطیلات TG اعلام می‌شه، اما هنوز خبری نشد! پت و تام نگاهی بمن کردند و بعد به بوقلمونی که هنوز در آب شناور بود و می‌رفت که آماده طبخ بشه خیره شدند. من هنوز جمله‌ام تمام نشده بود که شک کردم که TG فردا هست و این بوقلمون به این بزرگی بیخود توی آب شناور نیست. نگاه شگفت انگیز این زوج به همدیگه پایانی نداشت، هرکدوم سعی داشت که جواب رو به دیگی واگذار کنه. مطمئنم که هردو خیال کردند که من یک ضرب المثل فارسی را داشتم براشون ترجمه می‌کردم!
آخر سر پت زبان باز کرد و گفت راستی فردا ما یه عالمه غذا داریم بیا باهم ترتیب این بوقلمون رو بدیم. گفتم باشه و هزار تا فکر و خیال به ذهم اومد که چرا فکر کردم TG هفته قبل بود.
به اتاقم رفتم و به اخوی زنگ زدم که بپرسم TG‌ ٍکی بود. آخر یادم بود که چندی قبل به من زنگ زد وبرای TG به  Phoenix  دعوتم  کرده بود، یک ساعت هم در مورد اینکه چه روزی هست هشدار داده بود. هی می گفت «این پنجشنبه نه، اون پنجشنبه»خدارا شکر که کار داشتم وگرنه «اون پنجشنبه» اونجا بودم. بگذریم اخوی گوشی را برنداشت و ماهم بی خیال این فکر وخیال‌ها شدیم
خاطر به تفرقه دادن نه زیرکی است     مجموعه ای بخواه و صراحی بیار هم
هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که موبایل به صدا دراومد و به TG دوم که از بخت نیکو با ۴-۵ ساعت فاصله بود، دعوت شدم. گفت که «می‌خواستم دیروز زنگ بزنم ولی می‌دونستم یادت نمی‌مونه». بالاخره روز و شبی بود به یاد ماندنی، بالاخص که امروز هم اعلام شد که هیلاری جان وزیر امور خارجه شد. 
از بخت شکر دارم و از روزگار هم.



۱۳۸۷ آذر ۷, پنجشنبه

A Scary Preemptive Condolence


Preemptive acts are becoming more desirable every day, since Bush introduced it first to the world in 2003.  And now, Pakistan's defense secretary condemns the Mumbai attacks in a very scary statement. This statement delivers a sense of preemption, by asking India not to accuse Pakistan of links to the attack, before India wants to do so; he said:   "doing so would "destroy all the goodwill between the two NUCLEAR-ARMED RIVALS."   And here is the link
Tell you the truth, I think being equipped with nuclear arsenals was so necessary for the both nations. As the link mentions it, the two countries fought three major wars against each other since 1947. THREE WARS IN 60 YEARS, and I don't know how long each war last. Don't you think the story would be so repetitive and so boring if they were going to fight again in the old fashion? Even the that statement above would lose all its power and beauty without those words in red. The world people wouldn't want to hear about it any more. Now with these nukes in hand, we may have a really fun reality show on all public news channels+cables. 
I promised myself to buy a tv+cable, if a real man comes out and announces WAR. Even maybe a wide screen one a 52" DLP, if Iran too gets his shit together and joins the party.
I missed George Carlin today+ I feel so thankful today

۱۳۸۷ آذر ۳, یکشنبه

مقایسه حکومت در دیدگاه اسلامی و بهایی

اکبر گنجی در مقاله اخیر خود رابطه علما و قدرت را نقد می‌کند. صادق زیباکلام هم در کتاب «سنت و مدرنیته» نکات جالبی از دیدگاه‌های متضاد علمای شیعه درباره تشکیل حکومت اسلامی می‌نویسد. صادق زیبا کلام معتقد است که حکومت صفویه نقطه عطفی در تاریخ سیاسی اسلام است که چشم انداز جدیدی از قدرت و حکومت پیش روی علما گذاشت. رابطه علماء و حکومت در دوره قاجاریه استحکام بیشتری پیدا کرد و استیحاش آنان از ایده قدرت و حکومت بکلی زائل شد. بطوریکه پایه‌های حکومت ولایت فقیه بشکل کنونی اش، چنانکه ماشاءالله آجودانی در کتاب «مشروطه ایرانی» مطرح می‌کند، در زمان قاجار و در نوشته‌‌های ملااحمد نراقی پی ریزی شد.
به زیر دلق ملمع کمند ها دارند         دراز دستی این کوته‌آستینان بین
  1. میرزای قمی، رئیس حوزه علمیه قم در عصر فتحعلیشاه، در خصوص حکومت می‌گوید:(سنت و مدرنیته ص ۱۸۶)
    «شاه شبیه جانشین خداست و بر طبق مشیت خدا شاه شده و بنده‌ای را نشاید که سر از کمند اطاعت او بپیچد...خدا این مقام را به پادشاه نیکوکار بر سبیل استحقاق و به نابکاران بر سبیل امتحان واگذاشته و پادشاه بد را تنها در برابر خداوند رحمان پاسخگو قرار داده ...سرنهادن بندگان را بر فرمان آنان سخت بایسته دانسته است... همچنین علما را هم از برای محافظت دین مردم و اصلاح دنیای ایشان در رفع دعاوی و مفاسد و اجحاف و تعدی و تجاوز از راه حق که باعث هلاک دنیا و آخرت می باشد قرار داده...»
  2. در مقاله اکبر گنجی هم به تئوری آقای خمینی ارجاعاتی شده از جمله آمده است: «حکومت به معنای ولایت مطلقه ... بر جمیع احکام شرعیه الهیه تقدم دارد... حکومت ... یکی از احکام اولیه اسلام است، و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حاکم می‌تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند وپول منزل را به صاحبش رد کند.حاکم می‌تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند ومسجدی که ضرار باشد، درصورتی که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. حکومت می‌تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یک جانبه لغو کند. و می‌تواند هر امری را، چه عبادی و یا غیرعبادی است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند.حکومت می‌تواند از حج، که از فرایض مهم الهی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست موقتا جلوگیری کند... آنچه گفته شده است که شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختیارات از بین خواهد رفت، صریحا عرض می‌کنم که فرضا چنین باشد، این ازاختیارات حکومت است. و بالاتر از آن هم مسائلی است، که مزاحمت نمی کنم.»
  3. ماشاءالله آجودانی می‌گوید:(مشروطه ایرانی ص ۷۴-۷۵) لب نظر و خلاصه کلام نراقی در استناد به آن احادیث و آیات در تائید ولایت فقیه چنین است:علما و فقها در اداره امور مردم و به طور کلی آن چه که به «معاد» و «معاش» افراد یا جامعه بستگی دارد، خلاصه در هر امری از امور همان‌گونه که پیامبر و امامان «ولایت» و حق حاکمیت داشته‌اند، فقیه نیز به دلیل نیابت و ووراثت از پیامبر و امام عینا همان حقوق و امتیازات را دارا است.
فارق از آنکه آیا بتوان عنوان «حکومت» را به زعامت و رهبری پیامبر اسلام و جانشینانش اطلاق نمود، علما در مورد حکومت اسلامی ، درست یا نا درست، نمی‌توانند الگویی به غیر از «حکومت» ایشان داشته باشند. و چنانچه می‌بینیم ادراک ایشان ازاین الگوها بیشتربه حکومت‌های دیکتاتوری دنیای امروز شباهت دارد تا یک حکومت دموکراتیک. 

از طرف دیگر دیانت بهایی ظاهرا داعیه حکومتداری ندارد و تا آنجا که من می‌دانم در عصر ذهبی ای که دیانت بهایی نوید آنرا می‌دهد، نامی از حکومت بهايي و یا شبه آن برده نشده است. بالعکس مطابق آنچه عبدالبهاء در «رساله مدنیه» تبیین می‌نماید آنچه دیانت بهایی به آن توجه خاصی مبذول داشته است حکومتی بر اساس مشورت است. عبدالبهاء از جمله در رساله مدنیه می‌گوید:
  1. «تشکیل مجالس و تاسیس محافل مشورت اساس متین و بنیان رزین عالم سیاست است...اگر آن نفوس[نفوس مجتمعه در مجالس]... اذیال مقدسه را باشیای نالایقه نیالایند، البته تاییدات الهیه آن نفوس را مبدا خیرات عالم گرداند و آنچه مصلحت ناس است از لسان آن نفوس جاری فرماید.»( ص ۲۲) و بعد از آن شرحی از صفاتی که نمایندگان باید به آن متصف باشند، از جمله صداقت، آگاهی بر «قوانین ضبط و ربط مهام داخلیه و روابط و علاقات خارجیه » را به تفصیل متذکر می‌شود. 
  2. در ادامه آمده است: «به نظر این عبد چنان می‌آید که اگر انتخاب اعضای موقته در مجالس ممالک محروسه(ایران) منوط به رضایت و انتخاب جمهور باشد احسن است چه که اعضای منتخبه از این جهت قدری در امور عدل و داد را مراعات می‌نمایند که مبادا صیت و شهرتشان مذموم گردد.»(ص ۳۰-۳۱)
  3. و یا در مورد قوه قضائیه و اجرای عدالت در کشور در این رساله می‌خوانیم: «اگر مشکلی رخ نماید اولا بحکومت محلیه شکایت نمایند. اگر امری مغایر عدل و انصاف بینند و روش و حرکت حکومت را منافی رضای باری و مغایر معدلت شهریاری مشاهده کنند، داوری خود را به مجالس عالیه رسانند و انحراف حکومت محلیه را از مسلک مستقیم شرع مبین بیان کنند...»ص ۲۴

۱۳۸۷ آبان ۲۵, شنبه

حذف یک کامنت غیر اخلاقی

«دانشجوی بهایی حق ادامه تحصیل ندارد» مصاحبه‌ای است که اردوان روزبه با وکیل دانشجویان اخراجی بهایی انجام داده است. باخواندن این مصاحبه و مصاحبه دیگری از‌ آقای میردامادی به این نتیجه رسیدم که تنها شرط رادیو زمانه برای انتشار یک مصاحبه آن است که در طول مصاحبه، طرفین مصاحبه  دمای بدنشان را بین ۳۶-۳۸ نگهدارند! اگر باور ندارید بیایید چند قسمت این مصاحبه را مرور کنیم: 
در مقدمه اردوان روزبه می گوید: دستگیری‌های اعضا انجمن یاری[؟] در شیراز و مشهد[؟] و برخی دیگر در شهرستان‌های شمالی ایران از جمله این موج‌های تازه بود که در امسال شاهدش بودیم...اما برخورد با این اقلیت دینی فقط در دستگیری اعضای انجمن یاری... محدود نشده است، چرا که... اینک دانشجویان بهایی هم برای ادامه تحصیل خود... با مشکلاتی مواجه شده‌اند. با شرایط به‌وجود آمده، از این پس آن‌ها مدرک تحصیلی هم نخواهند گرفت...
اولیایی فرد:... این موکلان که چند نفر از دانشجویان هستند از سال ۸۴ با دستور اخراج خود مواجه شدند. از این سال اخراج دانشجویان بهایی و هم‌چنین عدم ثبت‌نام افراد بهایی آغاز شد.
وباز اردوان روزبه در سوال آخر تکرار می‌کند: چرا مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در ارتباط با بهاییان مشغول به تحصیل، از سال ۸۴ اعمال می‌شود؟.....


با خواندن این مصاحبه، کامنتی برای آقای روزبه به مضمون زیر فرستادم:

آقای روزبه از شما برای پرداختن به این موضوع و از آقای اولیایی فرد برای دفاع از حقوق بهاییان تشکر می‌کنم. لازم می‌دانم حقیقتی را که اتفاقا بسیار مهم هم می‌باشد و در این مصاحبه به تلویح و تصریح مخدوش گردیده به اطلاع شما و خوانندگان این سایت برسانم.
حقیقت این است که بر خلاف فرمایشات شما و آقای اولیایی فرد بهاییان از آغاز بازگشایی دانشگاهها، بعد از انقلاب، تا سال ۸۳  اجازه ورود به دانشگاه و حتی شرکت در کنکور را نیافتند. من یک بار در سال۱۳۷۰ و بار  دیگر در سال ۱۳۷۲(بعد از اتمام دوره سربازی) برای شرکت در کنکور ثبت نام کرده‌ام و حتی از دریافت کارت ورود به کنکور محروم مانده‌ام. خواهر کوچکترم در سال ۷۵ و برادر بزرگترم در سال ۶۷ همین تجربه را داشته‌اند.این تجربه مشترک خانواده من، دیگر جوانان فامیل که بازه ای وسیع از سال ۶۲ تا ۸۲ را شامل است و تمام جوانان بهایی ای بود که با آنها آشنا بوده ام و یا بعدا آشنا شدم. در واقع مدارک زیادی وجود دارد که نشان از یک روش سیستماتیک برای حذف این اقلیت از سالها قبل می‌دهد. (برای دیدن مدارک بیشتر اینجا را ببینید)
حال اگر شما در ادعای خود مبنی بر اینکه چنین مشکلی منحصر به بعد از سال ۸۴ است صادقید, با چند تن ازبهاییان راه یافته به دانشگاه مصاحبه کنید، از آنها بپرسید که چگونه در کنکور شرکت کرده اند و با چه ترفندی وارد دانشگاه شده اند

رادیو زمانه کامنتم را منتشر نکرد. آقای اردوان در جواب سوالم از روش انتشار کامنتها گفت:
« شما نیز موافقید که در صورت افترا، توهین و یا وجود الفاظ و کلمات نامانوس این[حذف یا ادیت] یک ضرورت است.»
برای اطلاع بیشتر از محرومیت دانشجویان بهایی از تحصیل این مصاحبه را نیز بخوانید.

۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

واکنش ها از داخل ایران به پیروزی اوباما

  • یک مرجع ناشناس در جمع طلاب گفت: حالا بعضی ها چه ذوقی کرده‌اند، این کار غلطی است. اگر فکر می‌کنید حالا کس دیگری بیاید ممکن است طوری بشود، نه آقا این طور نیست. من از همین جا به رئیس جمهور آینده آمریکا اعلام می‌کنم که دیکتاتورهای عالم روی آمریکا به عنوان دشمن حساب باز کرده‌اند!
  • خبرها حاکی از آن است که رئیس جمهور ایران همچنان معتقد است که قلدرها به اوباما اجازه نخواهند داد تا پیروز شود. او همچنین به عنوان مهم ترین نصیحت، به باراک گفت که قبل از هر اقدامی اول با دانشگاه هاروارد در مورد صحت مدرکش هماهنگی کند و اگر سوالی دراین باره داشت به شماره علی کردان  0119821Impeachment تماس بگیرد و بپرسد.
  • منوچهر متکی خواستار آن شد که رئیس جمهور آینده آمریکابه خواست ملت آمریکا توجه کند. گفته می شودآقای متکی لیستی هم از این خواسته ها فراهم کرد و از طریق کنسول گری سوئيس به دفتراوباما فرستاد. سرفصلهای این لیست به قرار زیر است:
  1. وقت آن رسیده است که آقای اوباما با شرکت در یک اعتراف همه جانبه تلویزیونی دین خود را به مستضعفان آمریکا ادا کرده و نقش آمریکا را در تاخیر ظهور آقا افشاء نماید. ایشان ابراز امیدواری کرد که ایران شاید بتواند تیم تخصصی فیلمبرداری و دیگر لوازم را، بجز واتر بردینگ(water boarding) که تخته اش سنگین است و می دانیم خودتان آنرا دارید، برای یک هفته در اختیارمردم آمریکا قرارد دهد تا تمام اعترافات ئیس جمهورشان را بشنوند. 
  2.  حال که آمریکا و غرب به پوشالی بودن اقتصاد ربایی مبتنی بر علوم پوسیده فاسد پی برده اند، وقت آن است که باکمک علمای اعلام، سلطان شکر و چادر سیاه و با پیروی از الگوهای اقتصاد اسلامی بر پایه امانت، عدالت و کرامت انسانها، بار سنگین تورم از دوش مردم برداشته شود. ایران حاضر است، به نشانه حسن نیت، ایده ها و حتی شاید خود آقای احمدی نژاد را در این فصل پایانی ریاست جمهوری اش به نیویورک بفرستد که آن جا بماند و از نزدیک نظارت کند. آقای احمدی نژاد هم گفت:«اگر واقعا می خواهند که من بیایم  باید در اعترافات تلویزیونی، مشاهده هاله نور و ارتباط آمریکا با موسویان نیز گنجانده شود، درضمن، باتوجه به پیشینه دانشگاهیم یک کرسی هم در دانشگاه کلمبیا بمن بدهند، تا اقتصاد را در آمریکا، مانند سانتریفوژ های خودمان در ایران بومی کنم.» گفته می‌شود که لی بالینجر نیز از این موضوع استقبال کرده است و قرار است ترتیب یک سخنرانی هفتگی را برای ایشان بدهد و هر بارزحمت معرفی ایشان را خودش بکشد.
  3. سومین خواسته مردم آمریکا که تا حال به دست ما رسیده اینست که آقای اوباما، برای نشان دادن حسن نیت، کل هیات دولت ایران را به ضیافت شامی به کاخ سفید دعوت نموده و آنگاه چون جد بزرگوارش، بلال حبشی، از دیوار کاخ سفید بالا رفته اذان  مغرب را بر گنبد طلایی کاخ بخواند و در بعد از اکل شام، به هنگام بازگشت، در موقع دست دادن، موجودی حسابهای مسدود بانکی ایران در آمریکا را، آهسته در جیب رئیس جمهور بگذارد. گفته می شود که احمدی نژاد از پیش سفارش چند شلوار با جیب بزرگ را به فروشگاههای خیابان مولوی داده است.
  • آقای کروبی با فرستادن پیامکی(Text message) به باراک، از او خواست که امشب را تا صبح بیدار بماند. 
  • آقای حداد عادل که عادت دارد باراک اوباما را با اسم وسطش، حسین، صدا کند، عنوان کرد که این «یس وی کن» ها همان «قالوا بلی»(۱) بودو این پیروزی حسین چیزی جز شکست آمریکا و زنده شدن ایدوئولوژی عاشورا در قلب طاغوت نیست. باراک اوباما که در ضیافت شام All smith اعلام کرده بود کسی که نام وسط او را انتخاب کرد احتمالا نمی دانست که او شاید روزی بخواهد برای ریاست جمهوری اقدام کند، در جواب حداد گفت!what!? say it again please  
  • بابایی، نماینده مجلس هشتم، بعد از آنکه فریاد زد Change, we believe in too گفت که ما بیشتر از مردم آمریکا منتظر چنج هستیم. اصلا این ماجرای کردان مارا ازنون خوردن انداخت. باراک اگه چنج(۲) نداره می تونه یه چک بنویسه ما هم قول میدیم استیضاش نکنیم.
  • آقای خاتمی هم گفت چقدر این «یس وی کن» ها قشنگ بودند، اگه من هم رئیس جمهور بشم قول می دهم که همین کار رو واسه مردم بکنم
--------------------------
(۱)اعراف، آیه ۱۷۲: الست بربکم قالوا بلی
(۲)معنی دیگر چنج  پول خرد است.


CHANGE, WE CAN BELIEVE IN



دیروز مردم آمریکا بالاترین پست اجرایی در این کشور را به باراک اوباما سپردند. او دیشب در مقابل بیش از صد و بیست هزار نفر از طرفدارانش در شهر شیکاگو نطق پیروزی خودرا در انتخابات ریاست جمهوری چنین آغاز کرد:
اگرهنوز کسی تردیدی داشت که آمریکا سرزمینی است که هر چیز در آن ممکن است، که آیا رویای اولین کسانی که آمریکا را ساختند هنوز زنده است، و یا آنکه می توان قدرت دموکراسی ما را زیر سوال برد، امشب جواب شما بوده است...جوابی که توسط پیر و جوان، فقیر و غنی، دموکرات و جمهوری خواه، سیاه و سفید، لاتین، آسیایی و سرخپوست، هم‌جنس گرا و غیر هم‌جنس‌گرا، معلول و غیر معلول گفته شد...
جان مک کین در سخنرانی پایانی خود گفت:
 من اهمیت ویژه این انتخابات را برای سیاه پوستان آمریکا درک می کنم؛ سربلندی و افتخار، امشب از آن آنهاست. هیچ دلیلی بهتر از این نشان نداد که آمریکا یک دنیا با تعصبات زشت و ترسناکش در گذشته فاصله گرفته است. دیگر هیچ دلیلی برای یک آمریکایی وجود ندارد که  آمریکایی بودنش را عزیز ندارد.
از نقاط عطف کمپین اوباما حضور کالین پاول، وزیر کشور در کابینه اول جرج بوش، در برنامه Meet the Press در شبکه NBC و حمایت وی از اوباما بود. وی در جواب منتقدین جمهوری خواه که باراک اوباما را مسلمان خواندند، ضمن رد این ادعا، با شجاعت عنوان کرد که مگر در مسلمان بودن چه ایرادی هست؟ اینجا مگر آمریکا نیست؟ آیا ایرادی دارد که یک پسر یا دختر هفت ساله مسلمان آمریکایی رویایش باشد که روزی رئیس جمهوراین کشور شود؟
انتخاب باراک اوباما به ریاست جمهوری ایالات متحده در حالی اتفاق می افتد که حاکمان بسیاری از کشورهای دنیا با صرف منابع مالی بسیار به ایجاد وحشت و خفقان در فضای زیست اقلیت ها دامن می زنند. دراین میان می توان و باید از جمهوری اسلامی ایران نام برد، که حاکمان آن ادعا بینش الهی و فرهنگ معنوی دارند و در آنجا یک بهایی برای ابراز عقیده می تواند با مجازات اعدام مواجه شود. آنجا کودک هفت ساله بهایی نه تنها از حق داشتن رویای ریاست جمهوری محروم است، بلکه در مدرسه نیزبخاطر عقایدش تحقیر و توبیخ می شود و از ادامه تحصیل و انتخاب شغل محروم می گردد. 
انتخاب رئیس جمهور آمریکا از میان اقلیت سیاه پوست این کشور نه تنها فصل جدیدی در تاریخ آمریکا و جامعه سیاه پوست کشور گشود، بلکه موقعیت اجتماعی و سیاسی اقلیت ها را در تمام دنیا تعریفی دوباره کرد. بازسازی چهره آمریکا در جهان و گسترش روابط سازنده اش با سایر ملتها فرصت بهانه جویی و پنهان سازی را از حکومتهای خودکامه گرفته و این تضادها را در افقی روشن به پیش چشم مردم دنیا می کشد. حاکمان و سیاستمداران دنیا، در گوشه و کنار، دیر یا زود، جبرا یا طوعا خود را با این تعریف جدید تطبیق خواهند داد.