۱۳۸۷ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

تقویم بهایی

ما ایرانیان آن قدری که از امتیازات تقویم خود شنیده ایم از دلایل این امتیازات اطلاعی نداریم. تقویم بهایی بر اساس تقویم شمسی است و واقیعت آن است که هر آن چه از امتیازات تقویم خورشید محسوب، تقویم بهایی آن مزیات را حفظ نموده است و علاوه بر آن نوروز را عید مذهبی بهاییان قرار داده است. این بدان معنی است که اگر چند سال دیگر جمهوری اسلامی عید غدیر را جانیشین نوروز نماید، بهاییان ایران و جهان همچنان عید نوروز را به ترتیب قبل جشن می گیرند.
و اما امتیازات تقویم شمسی در 2 چیز است:
1) گردش زمین به دور خورشید به عنوان یک واحد زمان (سال) انتخاب گردیده است،
2)شروع سال بر یکی از اعتدالین (اعتدال بهاری) قرار دارد.

مساله وجود 12 ماه هیچ مبنای طبیعی ندارد مثلا سال تبتی گاهی 13 ماه دارد. از آنجا که در زبان فارسی از کلمه ماه هم به معنی ماه آسمان و هم به معنی ماههای سال استفاده می شود، ممکن است چنین تصور کنید که باید بین آندو ارتباطی باشد. البته در تقویم قمری این ارتباط وجود داشته و باعث کاستی های آن نیز شده است. اعراب زمان یک گردش کامل ماه(قمر) بدور زمین را یک واحد زمانی قرار دادند و آن را یک ماه و یا به عربی یک "شهر" نامیدند. اعراب همچنین می دانستند که تقریبا بعد از هر 12 ماه قمری در زمین وضعیت آب و هوا به وضع کنونی اش بر می گردد. پس 12 ماه را یک سال قرار دادند و با این مشکل مواجه هستند که سال قمری354=12×29 روز است که با آنچه که در نظر شان بوده است یعنی برگشت وضع کنونی که ۳۶۴ روز طول می کشد در تناقض می باشد.
در تقویم ایرانی زمانی را که زمین یک دور کامل در مدار خود بدور خورشید می زند را یک سال نامیدند. مدار زمین بدور خورشید بیضی است و چهار راس دارد. در دو راس آن که به زمین دورترند ابتدای تابستان و زمستان را تعیین می کند و دور راس نزدیکترابتدای اعتدال بهاری و پاییزی را مشخص می سازد.
سال ایرانی در ابتدای اعتدال بهاری برای نیم کره شمالی قرار دارد که برای مردمان نیمکره جنوبی آغاز پاییز است، یعنی مردم نیم کره جنوبی می توانند به تقویم ایرانی به خاطر تقویمی که اول سال را در پاییز قرار داده است خرده بگیرند.
در انتخاب عدد 12، بعنوان تعداد ماههای سال ایرانی، فقط تقلید از بابلیان منظور نظر بوده است و گرنه اگر سال را به 16 قسمت هم تقسیم می نمودند باز هم سال شمسی دارای همان اعتباری بوده است که اکنون دارد.

از تمام این حرفها که بگذریم توجه بفرمایید که تقویم بهایی یک تقویم مذهبی است. در ابتدای هر ماه بهایی بهاییان به ضیافت می روند، در آخرین ماه روزه می گیرند و در "ایام ها" مهمانی می گیرند. این تقویم برای بهاییان همان کاربردی را دارد که تقویم قمری برای مسلمانان ایرانی. تقویم بهایی نه سرفصل تعالیم بهایی است و نه از لوازم آن. اگر شما یا هر بهایی دیگر با تقویم دیگری راحت ترید می توانید از آن استفاده کنید.

برای من همیشه جالب بوده است که چرا مسلمانان در جستجوی دیانت بهایی چنان درگیر جزییاتند که قادر به دیدن تصویر کلی نمی شوند. به قدری به قال یقول مشغول می شوند که از روح کلام غافل می شوند.
به گمانم این بر می گردد به روشی که دین را از علمای خود آموختند. در این شیوه یادگیری دین عبارت است از حفظ نمودن تعدادی نامتناهی از باید ها و نبایدها. مثلا برای خواندن نماز دهها نوع شک در ارتباط با انواع "حدث" وجود دارد که با اعداد کد گذاری شده اند، شک بین 3-4. یک مسلمان معتقد سالها وقت صرف کرده است تا تمام این ریزه کاری ها یاد بگیرد. عمری پای منبر نشسته است. کسالت آور ترین خطبه ها را گوش داده است تا به انواع "غسل و حدث" عالم گردد. حال بعد از عمری که کمی با این همه قواعد آشنایی یافت آنوقت بخواهد دین عوض نماید؟؟؟؟روز از نو روزی از نو؟ کدام صاحب عقلی چنین بلایی به سر خود می آورد؟ از این روست که در جستجوی تعالیم بهاالله هم همیشه به جزییات رجوع می نمایند و روح تعالیم را در آن می جویند
از قیاسش خنده آمد خلق را
کو چو خود پنداشت صاحب دلق را.
قسمتهایی از تعالیم بهاالله نظرشان را جلب می نماید که بهاالله خود تاکید دارد که جزو اهداف اصلی رسالتش نبوده است.
بهاالله در ابتدای کتاب اقدس می فرماید"لا تحسبنّ انّا نزّلنا لکم الاحکام بل فتحنا ختم الرّحيق المختوم باصابع القدرة و الاقتدار يشهد بذلک ما نزّل من قلم الوحی تفکّروا يا اولی الافکار"

آنچه ظهور بهاالله آورده است "فتح ختم رحیق مختوم بوده است." این شراب سر به مهر استقرار مدنیت الهی بر زمین است. صلح عمومی و وحدت نوع بشر است. باید ببینید که بهاالله در این زمینه ها چه تعالیمی را آورده است.

۱۳۸۷ فروردین ۳۰, جمعه

to be completed

وزیر آموزش و پرورش اخیرا فرموده اند:
" در برخي مراکز پيش‌دبستاني، سعي در اشاعه و ترويج عقايد منحرف همچون فرهنگ‌ بهائيت... بوده‌است".
اول باید از آقای وزیر پرسید که منظور ایشان از فرهنگ بهایی چیست. مگر نه آنست که هر بهایی فرهنگ کشوری را دارد که در آن زندگی می کند. هر فرد بهایی از موسیقی کشور خود لذت می برد غذاهای مملکت خود را می خورد و آخر آنکه به زبان مملکت خود صحبت می کند. اما علت اینکه در . منظور آقای وزیر این بوده است که در بعضی مدارس پیش دبستانی آموزه های آیین بهایی تدریس می شود. علت آنهم بسیار واضح است چون از سالها پیش جامعه بهایی ایران برای کلاس های پیش دبستان زحمت زیادی کشیده است. کتابهای زیادی نوشته شد و کارهای متعددی انجام شد. بهاییان ایران از سالها قبل(شاید ۱۰-۱۲ سال پیش) کلاس هایی برای نوباوگان تشکیل داده بودند به "نام گلشن توحید" که بچه ها از سن ۴-۶ سالگی را شامل می شد. این کلاسها ۲-۳ روز در هفته و هر روز ۴ ساعت و برای هر طفل بهایی بود و شرکت در آن تقریبا اجباری بود.پدر و مادر ها پول ناچیزی پرداخت می کرده اند و عده ای از جوان ها، از جمله خواهر خودم، با شور و شوق فراوان به امر تربیت اطفال مشغول گردیدند. در شهر کوچکی که من زندگی می کردم سرویسی برای آمد و شد بچه در نظر گرفته شده بود. در این کلاسها تاکید عمده بر روی آموزه هایی از آیین بهایی مانند صلح عمومی

۱۳۸۷ فروردین ۲۸, چهارشنبه

انفجار در قرارگاه رهپویان وصال

خانم جمیله کدیور یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشتند در مورد وقوع انفجاری در مرکز رهپویان وصال شیراز. از انجا که این مطلب پست تاریخ۲۶/۱/۱۳۸۷ وبلاگ ایشان هم می باشد تصمیم گرفتم که در کامنتی از ایشان علت این سو نظر به بهاییان را بدانم ایشان در جواب فرمودند:
"... با توجه به وازگاني همچون "گمانه زني" در ابتداي مطلب و ذكر" احتمال" در انتهاي مطلب به نظرم اگر جاي شما بودم در ادبيات خودم و رمزگشايي از مطلب به اين نحوه تجديد نظر مي كردم. من براي حق شهروندي تمام ايرانيان سواي نوع انديشه و باورشان احترام قائلم و فعاليت ها و نوشته هايم نيز بهترين سند بر اين مدعاست و خدا را شكر هيچ نگراني از خرقه خود ندارم ؛ اگر امثال شما آنرا ملوث نكنيد. و نكته ديگر اينكه افراط و افراطي گري در هر مكتب و ايدئولوزي امكان بروز دارد."
مطلب زیر در جواب توضیح ایشان برایشان ارسال شده است.
از اینکه جواب کامنتم را که در پست "دروغ ۱۳ " نوشته بودم را داده اید متشکرم. جواب سوال هایم را نداده و نکاتی جدید مطرح فرموده اید. لذا در این کامنت نسبتا بلند بعضی سوالات قبل را مطرح کرده ام و نیز به دو مورد جدیدی که مطرح نمودید پرداخته ام.
فرموده اید که در میان پیروان هر ایدئولوژی امکان وجود طرفداران افراطی هست. معنی آن اینست که به نظر شما "ممکن" است گروه بهاییان افراطی این کار را کرده باشند.
خانم کدیور، شما نویسنده رمان تخیلی نیستید. تحلیل گر سیاسی هستید. دنبال عینیات هستید. از چیزی حرف بزنید که از وجود آن آگاهی دارید. عدم وجود منع عقلی، برهان وجود چیزی نیست. آیا تا کنون فعالیتی از این گروه بهاییان افراطی دیده اید و یا شنیده اید؟ و یا آنکه این گروه مخلوق طبع نازکتان است؟
فرمودید که تنها "حدس" زدید که ممکن است کار کار بهایی ها باشد. بلی، حدس زدن نه خرجی دارد و نه مسئولیتی، مخصوصا که پای یکسری افرادی در میان است که در هیچ دادگاهی حرفشان خریداری ندارد و هیچ بهتانی در موردشان نیاز به اقامه دلیل ندارد.راه را باز دیدید و لیست مذکور را به نام بهاییان نیز آراستید، غافل از مشکلاتی که عده ای به بهانه همین مقالات برای بهاییان ممکن است ایجاد کنند. اجرکم عندالله. گوی سبقت را در میدان حدس و گمان از حسین شریعتمداری ربودید که چنین چیزی در قوطی ایشان نیز پیدا نشده بود.
اما توجه بنمایید که فرق حدس زدن شما که یک تحلیل گرید با حدس زدن یک انسان مغرض در آنست که حدس شما باید اساسی داشته باشد و بر مبنای یک سری سوابق باشد. آیا با خود نیندیشید که چگونه ممکن است بهاییان که ۱۶۰ سال ساکت بوده اند، زندان رفتند حرفی نزدند، خانه شان به آتش کشیده شد تنها به مجاری مسدود قانونی متوسل شدند، با اطمینان و آرامش پای جوخه های اعدام رفتند و تنها آزادگان را گواه مظلومیت خود گرفته اند، گروه گروه تسلیم احکام نا عادلانه پاکسازی ها از مشاغلشان شدندو تنها به نوشتن شکواییه های بی جواب به قوه قضاییه مملکت اسلامی اکتفا نمودند، جوانهایشان از تحصیل محروم شدند و بردباری نمودند، در کوچه و خیابان مورد آزار و اذیت قرار گرفتندو شکیبایی نمودند، به ناگاه به فکر انتقام از یک گروه که کاری جز نوحه خوانی و سینه زنی نداشته اند می افتد؟گروهی که هر از چندی مقاله ای می نوشت و امکانی فراهم می نمود تا بهاییان مواضیع دینی و اعتقادی خود را بار دیگر اعلام نمایند و غبار نادانی را از اندیشه غافلان بروبند. آیا به این فکر کرده اید که مرگ چند نفر متعصب چه کمکی به بهاییان می کند؟ آیا مشکلات بهاییان بخاطر چند جوان پرشور بود؟ و تازه آیا دراین سانحه معلوم هست که چه کسی جان باخته است؟ معصب و یا میانه رو؟
خانم کدیور، تحلیل گر سیاسی در هر مقاله دادگاهی کوچک به ریاست وجدان بیدار و مشاورت حواس هشیار خود تشکیل می دهد. آیا این کاری شرافتمندانه است که در یک روزنامه کثیر الانتشار نام یک اقلیت را به عنوان مسببین احتمالی یک فاجعه اسم ببرید به این دلیل که بهاییان از جمله قربانیان اعمال این گروه بوده اند؟ چرا نام خانم شیرین عبادی را نیاورده اید، نه آنست که ایشان هم این گروه را مسول نامه های تهدید آمیزی که دریافت نموده است می داند؟
می دانید که این گروه یکی از هزاران کسانی بوده اند که سعی در آزردن بهاییان داشته اند. آیا معتقدید که هر سنگ زننده ای که به بلایی گرفتار آید، هر قاضی نا عادلی که به مصیبتی دچار شود، هر نویسنده مغرضی که با مشکلی روبرو شود، هر صاحب قدرت شیادی که بمیرد دست بهاییان در کار بوده است؟
از اینکه ره سلامت نگزیدید و می فرمایید برای بهاییان حق شهروندی قائل هستید خوشحالم و امیدوارم که بخاطرش در بلا نیفتید، اما از گفتار تا عمل فاصله بسیار است. سعی کنید در دادگاه کوچک خود هم حقوقی برای همه قایل شوید.

۱۳۸۷ فروردین ۲۵, یکشنبه

چگونه بهایی شویم

بار ها به مسلمانانی بر خورده ام که از بهاییان "اثبات" حقانیت دیانت بهایی را جویا می شوند. خوب است که به چند نکته در این مورد توجه کنیم
1) از آنجا که انسانها تعاریف مختلفی از مفهوم "اثبات" دارند، بعد از آوردن همه دلایل باز هم باید ثابت نماییم که حرفهای گفته شده به عنوان یک اثبات قابل پذیرفتن است، و بازی به میدان جدلی وارد می شود که به هیچ نتیجه ای منتهی نمی شود. توجه نمایید که مثلا علمای عقل گرا‌ به دلایلی که اهل ادیان در اثبات خداوند و معتقدات روحانی خود دارند، اعتباری نمی دهند. اگر جز این می بود و دلایلی چون معجزه و غیره می توانست اثبات ادعایی نماید پس چرا قاطبه علمای ارض اعتقادی به دیانت اسلام و معجزه پیامبر یعنی قرآن ندارند.
2)اثبات درستی یک امر در بیشتر موارد منجر به یک حرکت و تغییر نمی شود، چه که از میدان عمل تا بادی نظر فاصله بسیار است. ما انسانها از درستی بسیاری از چیزها اطلاع داریم اما قدمی در جهت آن بر نمی داریم. پس اگر عمل برای ما مهم می باشد اثبات نظری امر بهایی، اگر هم ممکن باشد، باز هم ما را به مقصود نمی رساند.
اگر چه احادیث و آیات قرآنی در مورد ظهور حضرت بهاءالله و تاسیس مدنیت الهی زیاد است و ذکر احادیث و روایات ممکن است که در تشخیص حق از باطل کمک نماید، اما کسی از تمامی آن مطالب نمی تواند یک برهان راسخ بر حقانیت امر الهی استخراج نماید. از این موضوع هم بگذریم، بعد از تطابق تمامی احادیث و آیات با امر بهایی ، باز هم آنچه مهم است آنست که این تصدیق منجر به عمل و ایجاد تغییری در زندگی فرد بشود. مگر نه آنست که پرهیز از دروغ و غیبت و دزدی و مردم آزاری در همه ادیان وجود دارد. پس چرا بهایی بودن مهم است. آیا خداوند دینی برای ما فرستاده تا فقط دعا و نیایش جدیدی یاد بگیریم، اموات را به شکل دیگری دفن نماییم و روزه را به شکل دیگری بگیریم؟
حضرت بهاءالله در ابتدای کتاب اقدس می فرماید که برای نزول احکام جدید به رسالت مبعوث نگشته اند. منظور از رسالت حضرت بهاءالله "فک رحیق مختوم" است. یعنی استقرار مدنیتی که خداوند برای بشر در این دور در نظر گرفته است. پیام بهاالله ارتباط مستقیمی با زندگی انسان در این زمان دارد. این تعالیم حامل پیام جهت دهنده ای است که پیشرفتهای فکری و صنعتی حاصله در این عصر را به یک زندگی متعالی و سعادتمند رهنمون می شود.
تجربه انسان در قرن پیش به ما آموخت که پیشرفتهای عظیم در علم و دانش و صنعت و فن آوری، به تنهایی، اساس محکمی برای آسایش و آرامش نوع بشر نخواهد بود. انسان این توانایی را دارد که تمام امکانات را در انهدام و ویرانی جامعه انسانی بکار گیرد.
از دید من دیانت بهایی تاکید بر آن دارد که افراد بر روی تعالیم این دیانت تفکر کنند، آثار طلعات مقدسه را مطالعه کنند و روح آموزه ها و ارتباط مستقیم آن را با نیاز های بشر امروزی دریابند. اقبال انسانها به دین آیین بهاءالله و ورود به جرگه مقبلین نه از روی استدلالات عقلی است که در بیشتر موارد به خاطر یک نیاز است. نیاز به تغییر در وضع عالم،‌به زیستن در صلح و آرامش، به وحدت و هارمونی.
دیانت بهایی به ما می گوید برای درک بهتر این نیاز درونی لازم است تا ترک تعصبات جاهلیه نماییم و با دیدی باز تحری حقیقت نماییم. این حقیقت را باید با نگاه کنجکاو به پیرامون خود و وضع نا بسامان عالم بیابیم نه در تطابق احادیث و آیات. قال یقول گره از کار ما نخواهد گشود.
وقتی این نیاز درونی را احساس نمودیم باید در جهت تغییر قدم برداریم. دیانت بهایی خدمت به عالم انسانی را سر آغاز پیام خود قرار داده است. خدمت به عالم انسانی ترجیع بند اصلی آثار طلعات مقدسه می باشد؛ چرا که خدمت آغاز تغییر است. تغییر در خود و تغییر در جهان پیرامون خود. این خدمت و اقدام جمعی ضامن تحقق اهدافی چون صلح عمومی و وحدت عالم انسانی است. مرکز جهانی بهایی در این ۴۰ و اندی سال گذشته شب و روز وجهه همت خود را صرف تنظیم نقشه های عظیمی نمود تا خیل پیروان بهاءالله را وارد عرصه خدمت به نوع بشر نماید. آنچه که یک بهایی را از غیر بهایی ممتاز می کند نه آنست که بهایی با قبول دین بهاءالله کلید بهشت را یافته بلکه آنست که راه صحیح خدمت به نوع بشر را فرا روی خود گشاده می یابد. وقتی در این جریان قرار بگیریم می بینیم که بهایی شدن آسان ترین، طبیعی ترین و مفید ترین اقدامی است که برای نجات جهان باید انجام دهیم. نه نیازی به حدیث خواهد بود و نه معجزه ای طلب خواهیم نمود.

۱۳۸۷ فروردین ۱۶, جمعه

نتایج فاجعه بار حمله به کلیسای فرقه دیویدی در سال ۱۹۹۳ در وکو- تگزاس نه تنها مردم آمریکا را شوکه کرد بلکه باعث هراس جامعه نیز شد. برای بسیاری، هراس از این واقعه غم ناک- و وقایعی شبیه آن- یک بد بینی و ترس را از هر گروه دینی جدید موجب گردیده است. علاوه بر آن بدیهی است که این ترسی بی دلیل نمی باشد. این از آن روست که در نظر عده کثیری از مردم این کشور، آمریکا سرزمینی مستعد برای فرقه های مخرب می باشد. برای این دیدگاه ۴ نظر می توان برشمرد. اول آنکه از سال ۱۹۶۰ بسیاری از آمریکایی ها گونه های سنتی دین داری را ترک گفته اند. دوم، وجود قانون جدایی دین و سیاست و آزادی های فراوان دینی و وجود پیشینه های گوناگون در جمعیت آمریکا می باشد. سوم آنکه خاک پهناور آمریکا اجازه زندگی در انزوا را به مردم می دهد. و چهارم آنکه نهادهای چون مدرسه، حکومت و خانواده به سختی می توانند امنیت عاطفی و پشتیبانی اجتماعی و عشقی که مردم جویای آنانند را فراهم نماید.
بنا به این دلایل ضروری است که هر گروه جدید دینی به دقت مورد بررسی قرار گیرند تا مشخص گردد که آیا یک فرقه تازه می باشد یا نه. آیین بهایی نیز یک گروه دینی جدید است که باید به درستی مورد تحقیق قرار گیرد. این مقاله مشخصات بنیادی فرقه ها را توضیح می دهد و بررسی می نماید که آیا آیین بهایی دارای این خصوصیات می باشد یا نه.
مشخصات اساسی فرقه ها