آقای نوروز علی با درود به شما
الف- از اینکه به علت محرومیت از تحصیل جلای وطن کرده اید بسیار متاسفم ،اما از اینکه در نتیجه ترک وطن توانسته اید به تحصیل در مدارج عالیه دانشگاهی ادامه داده و از آزادی اندیشه و بیان برخوردار شده اید خرسندم.
ب- در حالیکه آشنا شدن جوانان بهائی با معارف اسلامی و سایر ادیان را بخاطر درک بهتر حقیقت خوانده اید ، مطالعه من در مورد بهائیت را بی شباهت به مطالعه مسیحیان و با نیت یافتن نقطه ضعف و اثبات درستی خود در 'مخالفت' و تحکیم 'تنفرم' نسبت به بهائیت وانمود کرده اید ،از تکرار چنین پیشداوری ها و اتهاماتی چه طرفی می بندید ؟ آیا مفهوم سخن شما این نیست که شما وجوانان بهائی مورد ادعای شما با تحقیق از اسلام رویگردان شده و به بهائیت گرویده اند اما ما مسلمانان و هر آنکه مخالف و منتقد فرقه شماست ،صرفا از روی تعصب و عناد بر حقانیت دین خود و بطلان فرقه شما اصرار می ورزیم!؟
سفارش اینجانب به مطالعه اولین صفحه ایقان و ادعای اینکه بهائیان "متحری حقیقت" و اجتناب از تقلید هستند ،نیز در مقام القاء همین مدعاست!
دلیل شما برای اثبات چنین ادعائی چیست و حداقل بنده چگونه می توانم ثابت کنم که بر اساس تحقیق به عدم حقانیت فرقه بهائیت پی برده ام؟ مضافا براینکه تقلید محض جامعه بهائیت از 9 نفر به تعبیر شما منتخبین بیت العدل و طرد و منزوی شدن بهائی متمرّد و هر بهائی منتقد و مخالف با تصمیمات آنان ،دلیلی است بر بطلان ادعای شما مبنی بر متحرّی حقیقت بودن!
ج- مدعی شده اید که جواب سوالاتم پیش از این بارها و بارها، مبسوطا داده شده است و نیازی به پاسخگوئی مجدد نیست ، اگر واقعا تصور می کنید که مخاطبین شما بی نیاز از پاسخگوئی مجدد به شبهات مطروحه هستند ،بسیار خوب من از ابتدا هم هیچ اشتیاقی برای ورود به چنین قلمروی نداشتم و هم اکنون نیز اصراری به پاسخگوئی شما در خصوص موارد مطرح شده ندارم و شخصا سرّ معانی را هم منطبق بر همان ظواهری می بینم که به آن اشاره شد.
د- ظاهرا اصرار دارید تا تلقین نمائید که من بهائیان را متهم به ارتباط با بیگانگان کرده ام ! اگر نوشته هایم را بدقت مطالعه نمائید ملاحظه خواهید کرد که در هیچیک از آنها "بهائیان" را متهم به جاسوسی نکرده ام ،زیرا دلیلی برای اثبات این ادعا ندارم. در پاسخ به انتقادی که در نفی ادعایم مبنی بر سیاسی ، تشکیلاتی و ... بودن فرقه بهائیت مطرح شد ،به چند فراز تاریخی اشاره کردم و سوالات بی پاسخی را که همچنان بی پاسخ مانده است مطرح کردم.
باز تاکید می کنم که شخصا میان پیروان بهائیت با ارباب و بانیان این فرقه و اعضای بیت العدل اعظم و نظایر آن تفاوت قائلم و برای ارتباط اینان با دولت ها دلایل عینی و تاریخی فراوانی می توان برشمرد که از حوصله این سایت خارج است اما پیش از این به چند نمونه اشاره شد و برای تامین نظر بیشتر شما در این مجمل به چند نمونه دیگراز این ارتباطات اشاره می کنم؛
1-عبدالبها در تقدیر از جرج پنجم پادشاه انگلستان در کتاب مکاتیب اینچنین نوشته است: " اللهم اید الامبراطور الاعظم جرج الخامس عاهل انکلترا بتوفیقا تک الرحمانیه و ادم ظلها الضلیل علی هذا الاقلیم الجلیل " یعنی خداوندا جرج پنجم پادشاه انگلستان را بتوفیقات رحمانی خویش تایید کن و سایه اش را بر این سرزمین (فلسطین) همیشگی و جاودانه دار... (عبدالبها _ جلد ۳ مکاتیب صفحه ۳۴۷)
2- شوقی ربّانی چهارمين پيشوای بهائی در 9 ژانويه 1951 به منظور حمایت از تاسيس رژیم صهیونیستی، طی تلگرافی خطاب به شورای بين المللی بهائيان می نويسد: " ... تحقيق به سنواتی که درباره تاسيس حکومت اسرائيل از فم مطهر شارع امرالهی و مرکز ميثاق ( مقصود عبدالبها) صادر و حاکی از پيدايش ملت مستقلی در عرض اقدس پس از مضی دوهزار سال می باشد ...". و به این شورا توصيه می کند: " ... اول آنکه با اوليا حکومت اسرائيل ايجاد روابط نمايد... ثالثا با اوليای کشوری در باب مسائل مربوطه به احوال شخصيه داخل مذاکره شود. و چون اين شوری که نخستين موسسه بين المللی و اکنون در حال جنين است توسعه يابد عهده دار وظائف ديگری خواهد شد، و به مرور ايام به عنوان محکمه رسمی بهائی شناخته شده سپس به هيئتی مبدل می گردد که اعضايش از طريق انتخاب معين می شوند...".
3- شوقی افندی در مورد فوت عبد البهاء می نویسد : « ... وزیر مستعمرات حکومت اعلی حضرت پادشاه انگلستان "مستر وینسون چرچیل" به مجرد انتشار این خبر پیامی به مندوب سامی فلسطین " سرهربرت ساموئل" صادر و از معظم له تقاضا نمود مراتب همدردی و تسلیت حکومت اعلی حضرت پادشاه انگلستان را به جامعه بهائی ابلاغ نماید. مندوب سامی مصر و ایکونت النبی نیز مراتب تعزیت و تسلیت خویش را بوسیله مندوب سامی فلسطین ببازماندگان فقید سر عبدالبها عباس افندی و جامعه بهائی تسلیت صمیمانه مرا بمناسبت فقدان قائد جلیل القدرشان ابلاغ نمائید...(جلد سوم قرن بدیع صفحه ۳۲۱)
4 طبق نوشته شوقی افندی ،مقارن با محاصره حیفا تلگرافی از طرف " لرد بالفور" سردار انگلیسی در فلسطین مخابره شد با این مضمون :" به جمیع قوی در حفظ و صیانت حضرت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشد ..."( قرن بدیع جلد سوم صفحه 297)
5- براساس نوشته شوقی افندی موضوع حمایت دولت فخیمه بریتانیا از عبدالبهاء به همین جا خاتمه پیدا نکرده و ژنرال النبی طی تلگرافی که به لندن مخابره کرده می نویسد: " صحت و سلامت جناب عبدالبهاء را به دنیا اعلام نمایند، و نیز فرمانده جبهه حیفا را مأمور می سازد که تصمیمات لازم را جهت حفظ جان عبدالبهاء گرفته و از اجرای نقشه جمال پاشا که طبق اخبار رسیده به انگلستان می خواسته جناب ایشان را دستگیر کند جلوگیری نماید. ( جلد سوم قرن بدیع جلد صفحه 297)
6- در صفحات 308- 309 مجلهِ آهنگ بديع، ارگان بهائيان آمده است: «اولين مشرق الاذكاري كه در عالم تأسيس شد مشرق الاذكار عشق آباد بود كه در سال 1902 ميلادي اقدام به بناي آن گرديد و به همت جناب حاج ميرزا محمد تقي افنان وكيل الدوله ساخته شد. نقشهِ آن را مهندس ولكوف كشيد و مورد عنايت حضرت عبدالبهاء قرار گرفت» .( آهنگ بديع، سال 21 (1345)، ش 11 و 12)
7- خانم لیدی بلامفیلد در کتاب خود می نویسد پس از آنکه ارتش انگلیس برای درهم شکستن مقاومت مردم فلسطین وارد حیفا میشود در اثر کمبود آذوقه در معرض شکست قرار میگیرد. اما عبدالبهاء رهبر وقت بهائیان بکمک انگلیسی ها شتافته و در دیدار با افسران ارشد انگلیسی آنها خطاب به آنها میگوید : " من به اندازه ارتش شما آذوقه دارم و درب انبارهای خویش را که از قبل آذوقه زیادی در آن پنهان کرده بود برروی سپاهیان انگلیسی میگشاید " ( کتاب " the chosen highway " صفحه 210)
8-عبدالبهاء این سلطه غاصبانه دولت استعمارگر انگلیس را بر سرزمین فلسطین به " برپا شدن خیمه های عدالت " تعبیر نموده و بر این نعمت عظمی خدای را سپاس میگذارد و تاییدات جرج پنجم امپراطور انگلستان را مسئلت و جاودانگی سایه این امپراطور تجاوزگر را بر آن سرزمین آرزو میکند!!! ( به نقل از کتاب مکاتیب جلد 3 صفحه 347 نامه به شرح متن زیر خطاب به امپراطور انگلیس صادر نموده است :
9-عبدالبها در مکاتیب نوشته است:"الهم اید الامبراطور الاعظم جرج الخامس عاهل انکلترا بتوفیقاتک الرحمانیه و ادم ظلها الضلیل علی هذا الاقلیم الجلیل " یعنی خداوندا جرج پنجم پادشاه انگلستان را بتوفیقات رحمانی خویش تایید کن و سایه اش را بر این سرزمین ( فلسطین ) همیشگی و جاودانه دار ... (صفحه 347 مکاتیب جلد سوم)
10-روحیه ماکسول، همسر شوقی ربانی می نویسد : " من ترجیح می دهم که جوانترین ادیان ( بهائیت ) از تازه ترین کشورهای جهان ( اسرائیل ) نشو و نما نماید و در حقیقت باید گفت آینده ما ( یعنی بهائیت و اسرائیل ) چون حلقه های زنجیر بهم پیوسته است " ( اخبار امری دیماه 1340 شماره 10، شماره صفحات مسلسل 601، ژانویه 1962)
11-در پی طرح ناکام ترور ناصرالدین شاه كليه بابيانی که در این طرح مشارکت داشتند بازداشت و به فرمان شاه به اعدام محكوم شدند اما از این میان تنها بهاء الله بود که با وساطت و اصرار سفير روس به شرط تبعید شدن از ایران از اعدام جان سالم به در برد. بهاء الله پس از آزادی از زندان با صدور لوح ويژهای خطاب به درباره امپراتور روسيه نيكلاويج الكساندردوم به شرح زیر از سفیر روسیه تقدیر می کند: "يكی از سفيران تو مرا هنگامی كه در زندان تهران زير غل و زنجير بودم ياری و همراهی كرد و به اين خاطر خداوند برای تو مقامی معين فرمود كه جز خودش هيچكس رفعت آن را نمیداند"
12-عکس عبدالبها هنگام دریافت لقب سر از دولت فخیمه بریتانیا را حتما ملاحظه کرده اید:
http://tinypic.info/files/ztm3aa6d6wp9mn0egcrx.jpg
http://www.bahai-biblio.org/centre-photo/gens/abdul-baha/abd-haifa/abdhai~02m~abd-chevalier.jpg
13-تصور می کنم که وجود بیت العدل اعظم و مقر اصلی بهائیت در اسرائیل و حمایت های مادی و معنوی متقابل رژیم صهیونیستی و گردانندگان تشکیلات بهائیت در این سرزمین خود بطور آشکاری حاکی از وجود مناسبات تنگاتنگ سیاسی و اقتصادی اعضای بیت العدل با رژیم مذکور است و ما را از پرداختن بیشتر به این موضوع بی نیاز می سازد.
اگر مایل باشید می توانم به موارد دیگری که حاکی از روابط رهبران بهائیت با دول دیگر اشاره نمایم.
ه- نوشته اید که بهائیت " استفاده از خشونت را شایسته شان و مقام انسان نمی داند، چه در مورد فلسطینی ها و چه در مورد اسراییلی ها "
آیا سوزاندن فردی که خانه ای را به آتش کشیده و یا ... نشانه عدم خشونت تلقی می شود!؟
ز- چندین بار با طعنه و کنایه از بی اطلاعی نمایندگان نسبت به ادعاهای خود نوشته اید ،آیا می خواهید به من تحمیل کنید که حتما تسلیم نظر شما شده و ادعاهای شما را هرچند که مدرکی برای اثبات آن ارائه نکرده اید بپذیرم؟
با فرض درستی این ادعاها آیا گمان می کنید که نمایندگان مجلس از همه اسرار زمین و آسمان و هر رتب و یابسی که در کشور رخ می داد با خبر بودند و اینک بخاطر مکتوم نگهداشتن آن باید طعنه شما را تحمل کنند!؟. اگر کمی انصاف را هم چاشنی داوری های خود نمائید و مواضع مرا در مجلس پیگیری کرده باشید حتما اذعان خواهید کرد که حتی علیرغم فکری شدیدی که با مواضع برخی از اشخاص حقیقی و حقوقی داشته ام به محض آگاهی از کوچکترین ظلم و حق کشی ای که نسبت به آنها روا می شد ، در دفاع از آنان به عنوان کسانی که در پرتو قوانین جمهوری اسلامی صاحب حقند ،دریغ نمی کردم.
با این وصف باز تاکید می کنم که :" لکم دینکم ولی دین" و از خداوند می خواهم که من و شما را به راه راست و هر آنچه که مقرون به حقیقت است هدایت کرده و قرین رحمت خود قرار دهد
متاسفم، مقالت خيلي خنده داره!!! اين چيچيه؟؟:))
پاسخحذفدوست عزیز،
پاسخحذفاین مقاله من نیست، این جوابیه آقای اکبر اعلمی به اظهارات بنده هست. بهرحال از اینکه شما هم متوجه شدی که این آقا مهمل میبافه خوشحالم