اگر چه ابعاد فاجعه در هر یک از این سه مورد تکان دهنده و سکوت در باره هریک از آنان شرم آور است اما شکی نیست که سرکوب بهاییان و فشار بر جامعه زنان ایران از جنبه هایی با هم مشابهت دارند. اول آنکه هر دوی اینها جزء سیاست های روز دولت است و قوای سه گانه و مسلح هر روز هم و غم خود را مصروف تشدید این فشار ها و تحمیق جامعه جهانی در این موارد می کنند، حال آنکه کشتار تابستان ۶۷ جنایتی بوده که عملا امکان تکرار آن وجود ندارد. نگاه حذفی به زنان در تحصیل که در طرح سهمیه بندی جنیستی مصداقی بارز در مورد بهاییان به شکل کامل و با شدت و دقت فوق العاده سه دهه است که اجرا می شود*. دوم آنکه این دو گروه هردو به استفاده از روشهای کاملا صلح آمیز پایبند می باشند. سوم و از همه مهم تر آنکه آزادی زنان و تساوی حقوق زن و مرد از مهمترین تعالیم دیانت بهایی است. آیین بهایی نه تنها تعلیمات مبسوطی در این مورد ارائه می کند بلکه الگویی چون طاهره قرة العین تقدیم جامعه بشری می کند، الگویی که در راه آزادی زنان و احیای حقوق بانوان شجاعت بی نظیری از خود نشان داد و نهایتا جانش را در این سبیل گذارد.
به این ترتیب بدیهی است که بهاییان از آمادگی ذهنی و روحی بیشتری برای همدلی و همراهی با جنبش زنان ایران برخوردار هستند، بهتر بگویم آیین بهایی وسایل این همراهی را در اختیار بهاییان قرار داده است.
در پیام صلح بیت العدل اعظم آمده است:
«دیگر آنکه آزادی زنان و وصول به تساوی میان زن و مرد هرچند اهمیتش چنانکه باید هنوز آشکار نباشد یکی از مهمترین وسائل حصول صلح جهانی محسوب است. انکار تساوی بین زن و مرد نتیجه اش روا داشتن ظلم و ستم به نیمی از جمعیت جهان است و چنان عادت و رفتار ناهنجاری را در مردان بوجود می آورد که اثرات نامطلوبش از خانه به محل کار و به حیات سیاسی و مألا به روابط بین المللی کشیده می شود. انکار مساوات میان زن و مرد هیچ مجوز اخلاقی و عملی یا طبیعی ندارد و فقط زمانی که زنان در جمیع مساعی بشری سهمی کامل و متساوی داشته باشند از لحاظ اخلاقی و روانی جو مساعدی خلق خواهد شد که در آن صبح صلح جهانی پدیدار گردد.»
در پیام صلح بیت العدل اعظم آمده است:
«دیگر آنکه آزادی زنان و وصول به تساوی میان زن و مرد هرچند اهمیتش چنانکه باید هنوز آشکار نباشد یکی از مهمترین وسائل حصول صلح جهانی محسوب است. انکار تساوی بین زن و مرد نتیجه اش روا داشتن ظلم و ستم به نیمی از جمعیت جهان است و چنان عادت و رفتار ناهنجاری را در مردان بوجود می آورد که اثرات نامطلوبش از خانه به محل کار و به حیات سیاسی و مألا به روابط بین المللی کشیده می شود. انکار مساوات میان زن و مرد هیچ مجوز اخلاقی و عملی یا طبیعی ندارد و فقط زمانی که زنان در جمیع مساعی بشری سهمی کامل و متساوی داشته باشند از لحاظ اخلاقی و روانی جو مساعدی خلق خواهد شد که در آن صبح صلح جهانی پدیدار گردد.»
عبدالبهاء علت تفوق مردان بر زنان و تغییرات بوجود آمده در این عصر را چنین توضیح می دهند:
«در ایام گذشته عالم اسیر سطوت و محکوم قساوت و قوت بود و رجال بقوه شدت و صلابت جسما و فکرا بر زنان تسلط داشتند. اما حال این میزان بهم خورده و تغییر کرده. قوه اجبار رو به اضمحلال است و ذکاء عقلانی و مهارت فطری و صفات روحانی یعنی محبت و خدمت که در نسوان ظهورش شدیدتر است رو بعلو و سمو و استیلا است. پس این قرن بدیعه شوونات رجال را بیشتر ممزوج با کمالات و فضایل نسوان نماید.»
«در ایام گذشته عالم اسیر سطوت و محکوم قساوت و قوت بود و رجال بقوه شدت و صلابت جسما و فکرا بر زنان تسلط داشتند. اما حال این میزان بهم خورده و تغییر کرده. قوه اجبار رو به اضمحلال است و ذکاء عقلانی و مهارت فطری و صفات روحانی یعنی محبت و خدمت که در نسوان ظهورش شدیدتر است رو بعلو و سمو و استیلا است. پس این قرن بدیعه شوونات رجال را بیشتر ممزوج با کمالات و فضایل نسوان نماید.»
و در جای دیگر تفاوت بین زن و مرد را ناشی از تفاوت تربیت می شمارند:
«اگر نساء مانند رجال تربیت شوند هیچ شبهه ای نیست که امتیازی نخواهد ماند، زیرا عالم انسانی مانند طیور محتاج بدو جناح است یکی اناث و یکی ذکور. مرغ با یک بال پرواز نتواند. نقص یک بال وبال بال دیگر است.»
و باز در جای دیگر لزوم تساوی حقوق را چنین بیان می کنند:
«تا مساوات تامه بین ذکور و اناث در حقوق حاصل نشود عالم انسانی ترقیات خارق العاده ننماید. زنان یک رکن مهم از دو رکن عظیمند و اول مربی و معلم انسانی، زیرا معلم اطفال خرد سال مادرانند. آنان تاسیس اخلاق کنند و اطفال را تربیت نمایند... حالا اگر مربی و معلم ناقص باشد چگونه مربا کامل گردد. پس ترقی نساء سبب ترقی مردان است. لهذا باید نساء را تربیت کامل نمود تا بدرجه رجال رسند، زنان هم همان تعلیمات و امتیازات را بدست آرند تا همچنانکه در حیات مشترک با رجالند در کمالات عالم انسانی نیز مشترک شوند. و البته اشتراک در کمال از نتایج تساوی در حقوق است. عالم انسانی را دو بال است، یک بال ذکور و یک بال اناث. باید هردو بال قوی باشد تا عالم انسانی پرواز کند. »
تشبیه تساوی حقوق زن و مرد به برابری هماهنگی بالهای یک پرنده تشبیهی زیباست که می تواند الهام بخش آثار هنری برای پیشبرد این مقصد مهم باشد. این تشبیه می تواند ارتباط لازم با خوانندگان غیر بهایی را نیز برقرار کند و انظار عموم را به موضوع جلب نماید. حال که استفاده از خلاقیت های هنری در پیشبرد مقاصد روحانی در جامعه بهایی سنتی جا افتاده است می توانیم این تشبیه حضرت عبدالبهاء را دستمایه یک مسابقه هنری نماییم تا عده زیادی اعم از بهایی و غیر بهایی را درگیر یکی از مسائل مهم جامعه مان کنیم و از طرفی آشنایی دیگران را نیز با آموزه های آیین بهایی بیشتر کنیم.
تشبیه قشنگیت، ولی متأسفانه خیلی تا جا افتادن آن در ذهن مردم فاصله داریم. فکر میکنم باید اول زنان خودشان به این باور برسند؛ به قول معروف حق دادنی نیست، گرفتنیست.
پاسخحذفشاهین، من به چند چیز دارم فکر می کنم:
پاسخحذفاول اینکه آیا طرح این مسابقه که در پاراگراف آخر به او اشاره شد کشش لازم برای جلب توجه کسانی که این موضوع برایشان مهم است را دارد یا نه.
دوم اینکه اگر این پتانسیل وجود دارد چه راههایی برای انجام این مسابقه وجود دارد و چگونه می توان اطلاع رسانی کرد. مهم ترین چیز ایجاد یک پیوند با فعالین امور زنان و جلب توجه آنهاست
اگه نظرت را در این موارد بنویسی خیلی خوب می شه.
راستش تو که میدونی من خیلی هنرمند نیستم؛ ولی برای ذهن خلٌاق یک هنرمند مایه گرفتن از این تشبیه برای خلق یه اثر نباید خیلی سخت باشه. به نظر من از تمام ابزارهای موجود برای بالا بردن سطح آگاهی مردم باید استفاده کرد، یکیش هنر. تمام کسانی که ذهنشون درگیر مشکل زنان هست رو باید مطلع کرد؛ شاید بشه تو رادیوزمانه تبلیغ کرد مثلاً. میتونیم همینجا یه فروم باز کنیم و در این مورد بحث کنیم. مطمئنم خیلی از خانمها پیشنهادات خیلی جالبی خواهند داد.
پاسخحذف