۱۳۸۸ فروردین ۱۹, چهارشنبه

دیانت بهائی در مورد حقوق اقلیت‌ها و رفع تبعیض (ظهور عدل الهی)

امروز کتاب« ظهور عدل الهی» توقیع حضرت ولی امرلله خطاب به احبای آمریکا و کانادا را از روی اینترنت دانلود کردم. دنبال چیزی می‌گشتم که چشمم به این صفحات افتاد.
 
...اعمال تبعيض نسبت بهر يک از اجناس و اقوام و شعوب و قبائل عالم بمناسبت تأخّرآنها در امور اجتماعی و يا عدم بلوغ سياسی و يا قلّت عدد و وجودشان در اقلّيّت منافی با تعاليم الهی و مغاير با روح مودوع در شريعت رحمانی است روحی که آئين مقدّس حضرت بهاءاللّه بدان زنده و نبّاض و انوارش پرجذبه و فيّاض است . تصوّر و تخطّر هر نوع جدائی و انشقاق و تفکيک و افتراق در صف پيروان امر مبارک بمنزلهء نقض صريح و مخالفت بيّن با اصول و مبادی ساميهء اين آئين اقوم است . بمجرّد آنکه اعضاء جامعه مقاصد و دعاوی شارع اين امر
ص ٧٣
اقدس اعظم را چنانکه بايد و شايد دريافته و خود را در ظلّ نظم اداری امر اللّه وارد و اصول و احکام و اوامر و مناهی منزله از سماء مشيّت الهيّه را خالی از قيد و شرط قبول نمودند اين افکار بايد بالمرّه فراموش و قلوب از شائبهء بيگانگی و تبعيض پاک و منزّه گردد و هر گونه تشخيص و امتياز و تقييد و تحديد چه از لحاظ عقيده و لون و چه از نظر ملّيّت و قوم منسوخ و ملغی شمرده شود . ياران الهی نبايد بخود اجازه دهند که تحت هيچ عنوان و مجوّزی ولو مقتضيات امور در بين و فشار عقايد جمهور در اشدّ ظهور محسوس و مشهود باشد اين صفت در بين آنان رسوخ کند و اين فکر در هيکل جامعه حلول و نفوذ نمايد . حال اگر بفرض محال موقعی چنين ملاحظه و رعايت لزوميّت حاصل نمايد و چنين تفاوت و تمايز مقتضی شناخته شود آن ملاحظه و رعايت بايد در جهت مصالح اقلّيّت باشد يعنی بنفع آنها تمام شود نه بزيان آنان خواه در مسألهء نژادی يا غير آن . هر جامعهء متشکّله که در ظلّ لوای اسم اعظم مستظلّ و باين نام پرافتخار مفتخر و متباهی است بايد بر خلاف ملل و نحل ارض چه شرقی چه غربی چه حکومت عامّه و دمکراسی و چه سياست مطلقه و استبدادی چه اشتراکی و چه سرمايه داری خواه مربوط بعالم قديم و يا متعلّق بدنيای جديد که اقلّيّات جنسيّه و دينيّه و سياسيّه را در دايره قدرت و حکومت خويش ناديده انگاشته و يا حقوق آنان را پايمال نموده و يا بالمرّه از ريشه برافکنده‌اند اين امر حياتی را اوّلين
ص ٧٤
وظيفهء خويش شمارد که هر اقلّيّتی را که در بين آن جمعيّت موجود از هر جنس و ملّت و از هر طبقه و رتبت تقويت و تأييد نمايد و حفظ و حمايت کند . اين اصل اصيل بدرجه‌ای مهمّ و حياتی است که هر گاه در مواردی مانند امر انتخاب تعداد آراء در حقّ افرادی از اجناس مختلف و يا مذاهب و ملّيتّهای متنوّع در داخل جامعه يکسان و يا خصائص و شرايط لازمه جهت احراز رتبه و مقامی بين افراد مذکور علی حدّ سواء باشد اولويّت و تقدّم بايد بلاترديد بفردی تعلّق گيرد که منتسب باقلّيّت است و اين ترجيح و تقدّم صرفاً از لحاظ آنست که اقلّيّت مورد تشويق و ترغيب قرار گيرد و بآنان فرصت و موقعيّت مُساعد داده شود تا در خدمت جامعه و پيشرفت مصالح عموميّه قدمهای بلندتر بردارند . نظر باين اصل خطير و با توجّه باين امر مُبرم دقيق يعنی لزوم اشتراک افراد اقلّيّت در فعّاليّتهای امری و قبول مسئوليّت آنان در تمشيت امور اجتماعی است که هر جامعه بهائی موظّف است امور خويش را نوعی ترتيب دهد که افراد منسوب باقلّيّتهای مختلفه در داخل جامعه خواه از اقلّيّت جنسی و غير آن چنانچه متّصف بصفات لازمه و واجد خصائص و شرايط مشخّصه باشند تا آخرين مرحلهء امکان در مؤسّسات امريّه اعم از محافل روحانيّه و انجمنهای شور و يا کنفرانسها و لجنه‌ها که فی الحقيقه نمايندگان جامعه محسوب شرکت و
ص ٧٥
عضويّت يابند و خدماتشان در تشکيلات مذکوره مورد استفاده قرار گيرد . اتّخاذ چنين رويّه و تمسّک شديد بآن نه تنها منشأ الهام و مايه تقويت و تشجيع عناصری است که از لحاظ تعداد قليل و اشتراکشان در مسائل اجتماعيّه محدود و محصور بلکه در اثر اجراء اين اصل عموميّت آئين حضرت بهاءاللّه معلوم و فراغت پيروانش از لوث تعصّبات باطله و حميّات جاهلانه در انظار عالم و عالميان ثابت و محقّق گردد. حميّات و تعصّباتی که چنين انقلاب و تشنّج عظيم در شئون داخلی ملل همچنين در روابط و مناسبات خارجيشان در قبال يکديگر ايجاد نموده است . در اين هنگام که قسمت عظيم و دائم التّزايد جامعه بشری معرض چنين ظلم و اجحاف و محلّ اينگونه تعدّی و اعتساف واقع گرديده انسلاخ از تعصّبات جنسيّه که هادم بنيان انسانی است بهر صورت و نوع بايد شعار جامعه بهائی و محور آراء و مجهودات ياران معنوی قرار گيرد در هر ايالت مقيم و در هر اجتماع داخل و در هر مرحله از عمر وارد و بهر گونه آداب مؤدّب و از هر قسم خصائص و اوصاف مستفيض و بهره‌مند باشند . اين شيوهء مرضيّه بايد همواره در کلّيّهء شئون و مظاهر حيات و خدمات و فعّاليّتهای ياران در داخل جامعه و يا خارج از آن چه در مواقع خصوصی و چه عمومی
ص ٧٦
چه رسمی و چه غير رسمی چه فردی و چه اجتماعی و يا بصورت مشخّص تشکيلاتی مانند هيأتهای امريّه و لجنه‌ها و محافل روحانيّه مشهود و جلوه‌گر باشد . اين امر فخيم و مقصد جليل بايد بجميع وسائل و وسائط موجوده و فرصتهای ممکنهء متصوّره که در حيات يوميّهء افراد پيش آمد نمايد هر قدر جزئی و خالی از اهميّت باشد تقويت گردد و بکمال دقّت و ممارست مورد تأکيد و تشويق واقع شود خواه چنين فرصت و موقعيّت در کانون خانواده يا در مراکز کسب و کار يا در مکاتب و معاهد علميّه يا در حفله‌های اجتماعيّه و يا ميادين بازی و تفريحات فکری و بدنی و بالأخره در احتفالات امريّه و کنفرانسها و انجمنهای شور و مدارس تابستانه و  يا محافل مقدّسهء روحانيّه چهره گشايد . اين امر اساسی يعنی احتراز از تعصّباتجنسيّه بايدمقدّم بر کلّ مفتاح سياست و خطّ مشی هيأت عاليه‌ای قرار گيرد که اقداماتشان بعنوان نوّاب و وکلاء جامعه و مديران و گردانندگان امور سرمشق عموم و محرّک و موجد تسهيلات برای تنفيذ چنين اصل اصيل نسبت بحيات و فعّاليّت افرادی ميباشد که هيأت مذکور نمايندگان و حافظان منافع آنان شمرده ميشوند . در اين مقام جمال اقدس ابهی جلّ ذکره الأعلی ميفرمايد " ای اهل بينش آنچه
ص ٧٧
از سماء مشيّت الهيّه نازل گشته علّت اتّحاد عالم و الفت و يگانگی امم بوده از اختلافات جنسيّه چشم برداريد و کلّ را در پرتو وحدت اصليّه ملاحظه نمائيد (١)" همچنين " مقصودی جز ارتفاع کلمة اللّه و اصلاح عالم و نجات امم نبوده و نيست " " جميع ملل بايد در ظلّ امر واحد و شريعت واحد در آيند و جميع ناس چون برادر مهرپرور گردند روابط محبّت و اتّحاد در بين ابناء بشر مستحکم شود و اختلافات و منازعات جنسيّه و مذهبيّه کلّ محو و زائل گردد (١)". همچنين از فم اطهر حضرت عبدالبهاء اين بيان رفيع صادر " جمال مبارک ميفرماينداجناس والوان مختلفه موجب جلوه و جلال و هم‌آهنگی عالم امکان است کلّ بايد در اين بوستان عظيم انسانی چون گلهای رنگارنگ بنهايت الفت و اتّحاد پرورش يابند و فارغ از هر گونه نفرت و اختلاف با يکديگر دمساز و مألوف گردند (١) " و نيز ميفرمايد " حضرت بهاءاللّه هنگامی مردم سياه را بمردمک سياه چشم که حول آن را سفيدی احاطه نموده تشبيه فرموده‌اند در اين مردمک سياه همواره انعکاسی از صور اشياء که در برابر آن واقع مشاهده گردد و از آن رو انوار و تجلّيات روح 
(١) ترجمه
ص ٧٨
ظاهر و نمايان شود (١) " و در مقام ديگر مذکور " خداوند امتيازی بين سفيد و سياه نميگذارد اگر قلوب پاک و مقدّسند هر دو نزد حقّ مقبول‌اند خداوند نظر بلون يا جنس افراد ندارد جميع الوان نزد حقّ يکسان است خواه سفيد خواه سياه خواه زرد زيرا کلّ بصورت و مثال الهی خلق شده و جميع آثار مختلف صنع يزدانی هستند ما بايد باين حقيقت واقف و باين معنی متذکّر و متوجّه باشيم (١)" و نيز ميفرمايد " در ساحت قدس الهی جميع نفوس يکسانند و در ملکوت عدل و انصاف رحمانی امتياز و رجحانی برای احدی متصوّر نه (١)" همچنين " خداوند اين حدود و تقسيمات را خلق نفرموده بلکه اين اختلافات و تمايزات مولود افکار محدودهء بشری است و چون با مقصد و ارادهء متعاليهء الهيّه مغاير و مباين وهم صرف و خطای محض است (١) " " در پيش خدا سفيد و سياه نيست جميع رنگها رنگ واحد است و آن رنگ عبوديّت الهی است بو و رنگ حکمی ندارد قلب حکم دارد اگر قلب پاک است سفيد يا سياه هيچ لونی ضرر نرساند خدا نظر بالوان ننمايد نظر بقلوب نمايد هر کس قلبش پاکتر بهتر
(١) ترجمه
ص ٧٩
هر کس اخلاقش نيکوتر خوشتر هر کس توجّهش بملکوت ابهی بيشتر پيشتر الوان در عالم وجود هيچ حکمی ندارد " و نيز ميفرمايد " طيور و حيوانات مختلف اللّون ابداً نظر برنگ نمی‌کنند بلکه بنوع نظر دارند حال ملاحظه کنيد در حالتی که حيوان عقل ندارد ادراک ندارد با وجود اين الوان سبب اختلاف نميشود چرا انسان که عاقل است اختلاف می‌کند ابداً سزاوار نيست علی الخصوص سفيد و سياه از سلاله يک آدمند از يک خاندانند ... پس اصل يکی است اين الوان بعد بمناسبت آب و اقليم پيدا شده ابداً اهميّت ندارد " " انسان واجد عقل و ايقان و صاحب بصيرت و عرفان و مظهر الطاف و مواهب حضرت يزدان است آيا سزاوار است افکار و تعصّبات جنسيّه در بين بشر ظاهرگردد و مقصد عظيم خلقت يعنی وحدت من فی الامکان را از جلوه و لمعان باز دارد (١)" " يکی از اصول مهمّه که در وحدت و تماميّت نوع انسان مؤثّر است حصول الفت و يگانگی و ترک نفاق و بيگانگی بين اجناس سياه و سفيد است ما بين اين دو دسته بعضی جهات توافق موجود و پاره‌ای موارد اختلاف
(١) ترجمه
ص ٨٠
و تمايز مشهود و محسوس که مستلزم بذل دقّت و اتّخاذ تصميمات متقابله و تدابير عادلانهء حکيمانه است موارد ارتباط و وحدت بسيار است ... در اين کشور يعنی ايالات متّحدهء امريک حبّ وطن متعلّق به هر دو جنس است جميع از لحاظ عضويّت جامعه در صقع واحدند بيک لسان متکلّم‌اند و از مواهب و برکات يک مدنيّت بهره‌مند بيک دين متديّن‌اند و بيک اصول معتقد و پای‌بند فی الحقيقه موجبات الفت و محبّت و اتّحاد و اتّفاق از جهات کثيره بين اين دو جنس موجود و حال آنکه يگانه مورد اختلاف و تباين مسألهء لون است با اين وصف آيا جائز است که اين اختلاف جزئی علّت افتراق گردد و اين تفاوت مورث انشقاق و تجزّی يک ملّت و يک خاندان شود (١)" و همچنين مؤکّداً ميفرمايد " اين اختلاف صور و الوان که در عالم خلقت مشهود و بين کافّهء ممکنات موجود و محسوس مبتنی بر حکمت الهی و مشيّت بالغهء سبحانی است (١)" " اين تنوّع در جامعهء انسانی بايد موجب محبّت و يگانگی و مايه اتّفاق و يکرنگی گردد بمثابه موسيقی که چون
(١) ترجمه
ص ٨١
الحان مختلفه ترکيب يابد و اصوات متنوّعه مقترن و موزون شود نغمهء بديع فراهم آيد و آهنگ دلپذير آذان را متلذّذ و محظوظ نمايد (١) " و نيز دوستان را باين بيان احلی نصيحت ميفرمايد قوله العزيز " اگر با افرادی از ساير اجناس و الوان برخورد نمائيد نسبت بآنان عدم اعتماد نشان ندهيد و بتمامه بخود مشغول مگرديد و بافکار و اذکار خود نپردازيد بلکه بالعکس اظهار مسرّت کنيد و ابراز رضايت و عطوفت نمائيد (١)" " در عالم وجود اجتماعی مورد عنايت ربّ ودود است که افراد سفيد و سياه با نهايت الفت و وداد يعنی با روح الهی و وحدت آسمانی با يکديگر محشور گردند و با عشق و علاقه سرشار و محبّت و مودّت بيشمار امتزاج يابند و ارتباط حاصل کنند و چون چنين شود ملائکهء علّيّين لسان بتحسين گشايند و جمال اقدس ابهی از ملکوت اعلی آن جمع متآلف را باين خطاب احلی مفتخر و متباهی فرمايد طوبی لکم ثمّ طوبی لکم و چون محفلی مرکّب از افراد اين دو جنس انعقاد يابد آن محفل جالب تأييدات ملأ اعلی گردد و جاذب الطاف و مواهب عالم بالا شود (١) " و باز هر دو طبقه يعنی سياه
(١) ترجمه
ص ٨٢
و سفيد را باين بيانات عاليات نصيحت ميفرمايد قوله الکريم " نهايت اهتمام مبذول داريد و بجان و دل بکوشيد تا اين محبّت استوار گردد و علائق دوستی و اخوّت تحکيم پذيرد اين موهبت رخ نگشايد و اين موفّقيّت حاصل نگردد مگر با بذل همّت و اعمال حسن نيّت از هر دو طرف از يکطرف اظهار قدردانی و امتنان و از طرف ديگر ابراز مهربانی و تثبيت وحدت و برابری فی الحقيقه هر يک از طرفين بايد طرف ديگر را در بسط و توسعهء اين منظور متقابله تقويت و مساعدت نمايد ... و چون چنين شود الفت و يگانگی بين شما افزايش يابد و بالنّتيجه موجبات تحقّق وحدت عالم انسان فراهم گردد زيرا حصول اتّحاد بين سفيد و سياه تضمينی برای استقرار صلح جهان و تشييد مبانی يگانگی در عالم امکان است (١) " و نيز خطاب بافراد سفيد ميفرمايد " اميدوارم که شماها سبب شويد که اين جنس ذليل عزيز شود و با سفيدها بنهايت صدق و وفا و محبّت و صفا خدمت نمايد اين ضدّيّت و اختلاف و اين عداوت و اعتساف که در ميان سياه 
(١) ترجمه
ص ٨٣
و سفيد است جُز بايمان و ايقان و تعاليم مبارک زائل نگردد " و بالأخره بموجب اين بيان اتمّ اقوم توجّه اهل عالم را بمقام و اهميّت اين امر خطير معطوف ميدارد قوله العزيز " اين قضيّهء اتّحاد سياه و سفيد بسيار مهمّ است و اگر حصول نيابد عنقريب مشکلات عظيمه حاصل گردد " و نيز ميفرمايد " اگر کار بر اين منوال بماند روز بروز اين عداوت ازدياد يابد و عاقبت مورث مضرّات کلّيّه شود و سبب خونريزی گردد " . اگر بخواهيد در اين عصر تاريک اعمال و رفتار و گفتار و احساسات شما از روح امر و تعاليم جمال اقدس ابهی حکايت نمايد بايد هر دو دسته يعنی سياه و سفيد متّحداً و متّفقاً سعی و همّت فراوان مبذول داريد و اين فکر خطا و انديشهء ناصواب يعنی تفوّق و برتری جنسی را با شرور و مفاسد حتميّهء آن يکباره بر کنار نهيد و آميزش و امتزاج و تحبيب و تأليف اجناس را تشويق کنيد و ترغيب نمائيد هر پرده و حجابی که اين دو فرقه را از يکديگر دور و متباعد نمايد مرتفع سازيد
ص ٨٤
و هر حدّ و سدّيرا که مانع ايتلاف و اتّحاد واقعی آنان گردد از پيش پا براندازيد شب و روز آرام نگيريد و روز و شب نياسائيد تا مسؤليّت عظيم و تکليف شديد خويش را در قبال اين وظيفهء مشترک و خطير که باشدّ صولت و هيبت متوجّه ياران الهی است انجام دهيد و در اين سبيل جهد مشکور و همّت موفور مجری داريد . افراد دوستان که در حلّ اين مسألهء معضل و حياتی شريک و سهيم‌اند بايد انذارات حضرت عبدالبهاء روح الوجود لمظلوميّته الفداء را نصب العين خويش قرار دهند و تا فرصت باقی است اقدام سريع معمول دارند و اثرات مولمه وخيمه‌ای را که در صورت عدم تعديل اوضاع و اصلاح احوال دامنگير کافّهء ملّت امريک خواهد گرديد در نظر مجسّم سازند . افراد سفيد بايد با عزم جزم و تصميم خلل ناپذير در رفع اين مشکل عظيم بکمال جهد و اهتمام اقدام و حسّ افضليّت و رجحان را که در وجود آنان مخمّر گرديده و يا در مواردی خالی از توجّه و التفات ابراز ميشود بالمرّه ترک نمايند و اين تصوّر و احساس را که نسبت بافراد سياه سمت سرپرستی و قيادت داشته و باين لحاظ بايد آنان را تحت جناح و قيمومت خويش قرار دهند اصلاح کنند و در اثر مصاحبت صميمانه و فارغ از هر گونه شائبهء تکلّف و تصنّع آنان را بخلوص نيّت و محبّت و صميميّت حقيقيّهء خويش معتقد و متقاعد سازند .
ص ٨٥
و چنانچه از طرف مردمی که در مدتی بس طولانی و بعيد قلوبشان جريحه د‌ار گشته و مرهم مؤثّری بر زخم آنان نهاده نشده جلب و جذب کمتری مشهود گردد بی‌صبری ننمايند و دامن حلم و اصطبار را از دست ندهند . سياهان نيز بايد بنوبهء خويش قدم فراتر نهند و بجميع طرق و وسائلی که در اختيار آنان موجود عشق و علاقهء خويش را در قبال روابط جديده بمنصّهء ظهور رسانند و عملاً اثبات کنند که حاضراند گذشته را فراموش و هر سوء ظنّ و اغبرار خاطری را که هنوز احياناً در زوايای قلوب مستور و مکنون محو و زائل نمايند . ضمناً هيچيک از طرفين نبايد تصوّر کنند که حلّ چنين معضل خطير منحصراً مربوط باقدام و از حدود تکاليف دسته مقابل بوده و يا آنکه وصول باين منظور امری سهل و سريع الحصول است . همچنين نبايد اين فکر بر خاطرشان خطور نمايد که برای اصلاح اين منقبت بايد منتظر زمان و مترصّد فرصت باشند تا بدواً در عالم خارج و بوسيلهء عواملی ماوراء دايره امر اللّه و تعاليم دين اللّه قدم مساعدی برداشته شود و اوضاع و احوال موافقی رخ گشايد آنگاه بانجام اين مهمّ مبادرت نمايند و بهمان قرار نبايد تخيّل کنند که هيچ امری جز محبّت خالص و صبر و شکيبائی تامّ و خضوع و خشوع حقيقی و اتّخاذ تمهيدات بالغه و توسّل بذيل حکمت و متانت و بذل همّت و استقامت توأم
ص ٨٦
با ادعيه و مناجات بساحت قدس حضرت قاضی الحاجات ميتواند اين نقيصهء مهمّ و عيب آشکار که نام نيک وطن و کشور مألوفشان را لکّه د‌ار نموده منتفی سازد بلکه بايد بجان و دل باين حقيقت مؤمن و مذعن گردند که صرفاً حسن تفاهم متقابله و ابراز محبّت و معاضدت مستمرّ و مداوم آنان است که بيش از هر قوّه و اجتماعی خارج از نطاق امر اللّه ميتواند جريان مخاطره آميزی را که حضرت عبدالبهاء پيوسته نهايت اضطراب و نگرانی خاطر نسبت بآن اظهار ميفرمودند منحرف سازد و آمالی را که وجود اقدسش برای همکاری و اشتراک مساعی آنان در راه تحقّق مقدّرات درخشان آن سرزمين در دل و جان می‌پرورانيد بحيّز ظهور و ثبوت رساند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر