۱۳۸۷ مرداد ۳, پنجشنبه

یک جنون اسلامی

حدود ۲۵ سال پیش در کلاس های درس اخلاق بیانی را از عبدالبها به ما تعلیم می دادند که هنوز آویزه گوشم است
«تا توانید خاطر موری میازارید تا چه رسد به انسان
و تا ممکن است سر ماری مکوبید تا چه رسد به مردمان.»

امروز در رادیو زمانه خواندم که اروپا خواستار توقف اجرای حکم سنگسار هشت زن و مرد در ایران شد.
خبر را اینجا بخوانید.
آیا خبرنگاری هست که با یکی از سنگ اندازان مصاحبه کند؟ به نظر من دولت باید لیستی از افرادی که در این مراسم شرکت می کنند تهیه کند تا هر جایی جنایتی بی رحمانه، قتلی فجیع یا اتفاقی دلخراش به وقوع پیوست دربین دست پرورگان خود در این لیست به دنبال سر نخ باشد.
آخر چگونه می شود به انسانی که تا دیروز همسایه ات و یا فقط هم وطنت بود، با او در یک خاک بالیدی، با دردها یش شریک هستی، چنان کینه ورزی که  تنها به خاطر حکم یک قاضی که تابلوی ترازوی قانون پشت سرش به دیوار آویخته شده است، چنین با دستهایت به خاک و خونش بکشانی؟ به او سنگ بزنی، نه یکی، نه دوتا... تا جایی که جان دارد. تا جایی که جمجمه اش له شود. مثل یک سگ. و تو شب...آیا فکر می کنی که شاید لازم باشد به طفل خردسالش سری بزنی و غم بی مادری اش را تسکین دهی؟ به او بگویی که بی قرار مادری که با تن فروشی نان برایش می آورد نباشد... نه تو آسوده به بستر می روی. گناهانی را که مرتکب شده است را در کارگاه خیال تصویر میکنی و لذت می بری و آخر سر خودت را تبرئه می کنی.
سخن درست بشنوید، صحبت از دفاع از روسپییگری نیست، صحبت از دفاع از رابطه خارج از ازدواج و یا خیانت به همسر نیست، بلکه صحبت از نفی تنبیهات وحشیانه است. تنبیهاتی که یادگار دوره توحش انسان است. تنبیهاتی که هدف آن انتقام کشیدن از محکوم و پی آمد آن خشونت گرایی در جامعه است.
راستی! آیا سن شرکت کنندگان در این مراسم در احکام اسلامی تعیین شده است؟ آیا والدین مسلمان فرزندان خود را مانند دیگر شوهای اسلامی، چون سینه زنی و قمه زنی و زنجیر زنی، مراسم شلاق زنی، مراسم اعدام در ملا عام... با خود به شرکت در این حسنه می برند؟ کودکی بر بالای دوش پدر...چه چیزهای زیبایی این کودکان در کلاس های درس اخلاق اسلامی می آموزند.
در ایران، علی الخصوص تهران، واضح است که ارتباط خارج از دائره ازدواج هر روز رواج بیشتری می یابد، و مردان و زنان بیشتری برای فرار از مشکلات مختلف عاطفی، اقتصادی، روانی، تربیتی و غیره که خود زاییده سیاست های دولت و فرهنگ غلط مرسوم است به آن پناه می برند، اما در این میان تنها معدودی که از جمله محتاج ترین، بی پناه ترین و نا آگاه ترین قشر جامعه اند گرفتار عواقب شومی که همان سیاست و فرهنگ برایشان در نظر گرفته است می شوند. راستی کدام جامعه دنیا به اندازه ایران گرفتار این داروینیسم است؟ 
و دیگر آنکه چه چیزی باعث این همه بی رحمی و شقاوت در بین مسلمانان است؟ این چه دینی است که چنین حرکت جنون آمیزی را تعلیم می دهد؟
همه ما با تعلیماتی چون نجاست بعضی حیوانات و بعضی انسانها در تعلیمات اسلامی برخورده ایم و شاید بعضی چون خود من قربانی چنین تعلیمات زشتی هم بوده ایم. از دوران کودکی صحنه های آزار حیوانات در کوچه و خیابان در ذهنم ثبت شده است. تصاویری چون سوزاندن گربه های بی پناه، آزار سگها... توصیف نجاست خوکها توسط معلم پرورشی... می توان حدس زد که این ها آمادگی روحی و فکری برای دست یازیدن به سنگسار را فراهم می کند. سخت است که باور کنیم که یک انسانی که در عمر خود دست به خشونت هایی مشابه نزده باشد، به ناگاه، قادر به انجام چنین عملی انقلابی شود.
اما راه علاج چیست؟ تنها ۲ چیز کافیست تا این ملت را نجات دهد
۱) کودکان خود را به درس اخلاق بفرستید تا بیاموزند که با همه، با همه همه، حتی روسپی ها، مهربان باشند.
۲)دموکراسی را در جامعه تقویت کنیم، تا صدای کسانی که مخالف این سیاستها هستند شنیده شود.

۲ نظر:

  1. دوست عزیز
    نظر شما در یادداشت سنگسار را خواندم و اینجا اومدم.نمی دونستم یادداشتان مفصل تر در وبلاگ خودتان هم هست .برم بخونم...
    نی لبک
    http://neylabak1.blogspot.com

    پاسخحذف
  2. وقتی سیاستمداران متولیان مذهب و ایدئولوژی مبنای تعریف حقوق بشر باشد نتیجه بهتر از این نمیشود. بسیاری از سنگ زنان مراسم سنگسار هم گناهکارانیند که مچشان گرفته نشده. مگر نبود سرداری که قرار بود حافظ ناموس ملت باشد و خودش با شش زن برهنه گرفتار شد؟! اجرای حدود اسلامی هم بهانه ای شده برای پوشاندن گناهان مجریان و گرداندن توجه عموم بسوی دیگران.
    میخواهم بگویم بیشتر بنویس ولی میدانم که سرت خیلی شلوغ است. موفق باشی

    پاسخحذف