عباس امانت در مقدمه از سیستم ممیزی کتاب در جامعه بهائی که توسط بیتالعدل به عمل میآید انتقاد میکند، اما این انتقاد بیشتر از یک درک متقابل نشآت میگیرد. او علت این باریک بینی و دقت مجری شده را ناشی از فشاری که بر جامعه بهایی وارد است و بهانهجوییهای مخالفین این آئین میداند و البته در بیان تند پیامدهای چنین سیاست محتاطانهای هم رک و بی تعارف است.
این کتاب در کنار مجموعهای از اطلاعات ارزشمند که به دست دهد، در پی آن است که یک دید و بینش به خواننده بدهد. بینشی که حتی برای یک بهائی که با تاریخ نبیل و سایر کتب تاریخی دینیاش آشناست تازه هستند. این بینش از تجزیه و تحلیل اطلاعاتی که اکثرشان در کتب دیگر نیز یافت میشوند، بدست میآید. کتاب توانسته است یک ارتباط منطقی و محکم بین ظهور باب با شرایط زمان و میراث فرهنگی و مذهبی که حداقل در طی دو قرن در بطن جامعه در جریان بود از یک طرف و از سوی دیگر با نیازهای جامعه رو به رشد در بستر تضادهای فاحش با مدرنیته و مقتضیات حال جامعه بوجود آورد. همچنین روند گسترش و رشد دیانت بابی نیز در قالب یک جریان منطقی درمیآید. اما این منطق همیشه ریشه در دنیای مادی ندارد. مثلا در مورد علت اینکه سید کاظم رشتی بر خلاف شیخ احمد احسائی برای خود جانشینی انتخاب نکرد، به اظهارات شیخ در مورد قرب ظهور بسنده میشود. در مواردی اما بسیار به تاِثیر شرایط اجتماعی و فرهنگی و همچنین شرایط روحی و روانی شخص باب در اتخاذ تصمیمات توجه میشود.
وقتی کتاب را خواندم به یکی از دوستانم در مورد این کتاب گفتم که عباس امانت در Resurrection and Renewal باب را از عرش اعلی به دنیای نیازها و کمبودهای بشری پائین میآورد. مثلا از نواقص تصمیمات او میگوید، یا از اینکه چگونه تعلیمات او ریشه در کودکی و شرایط زندگی او داشته است. در عین حال، امانت، در این پروسه بررسی و ریشه یابیها باب را به دوست داشتنی ترین و پاک ترین انسانی که شناختم تبدیل کرده است. این پروسه زمینی کردن و ایجاد عشق برایم تجربه جالبی بود.
امروز کتاب The Power of Myth نوشته Joseph Campbell را میخواندم که به مطلب زیر رسیدم، که مرا به یاد کتاب امانت انداخت و علت اصلی نوشتنم شد.
جوزف کمبل:
«...و سپس او میگوید که «نویسنده باید با حقیقت صادق باشد». و این سخت ترین کار است، چون تنها راهی که شما میتوانید یک انسان را توصیف کنید تشریح نواقص اوست. انسان بی نقص جالب نیست- بودایی که جهان را ترک کرده است، می فهمی؟ و زمانی که نویسنده نیشتر حقیقت را میزند، واقعا درد آور است. اما این درد همراه با عشق است. ...»
مایر:
....اما چرا شما میگویی که مردمان را برای نواقصشان دوست داری؟
جوزف کمبل:
آیا بچه دوست داشتنی نیستند برای زمین خوردنهایشان و بدن کوچکشان با آن سر بزرگ؟ آیا والت دیسنی تمام اینها را نمیدانست وقتی که هفت کوتوله را ساخت؟ و این سگهای کوچک جالب که مردم دارند، این ها دوستداشتنی هستند برای نواقصشان.
مایر:
بینقص بودن کسالت آور است، اینطور نیست؟
کمبل:
باید اینطور باشد. بی نقص بودن انسانی نیست. نکته مهم آن است که انسان بودن، چیزهایی که ما را انسان میکند، نه یک چیز مافوق طبیعت، اینهایند آنچه که دوست داشتنی هستند. بخاطر همین است که بعضی از مردم در عشق به خداوند مشکل دارند، چون هیچ نقصی آنجا نیست. شاید بشود که در حیرت باشی، اما آن با عشق فرق دارد. آن مسیح بر روی صلیب است که دوست داشتنی است.
مایر:
منظورتان چیست؟
کمبل:
رنج کشیدن. رنج کشیدن نقص است. اینطور نیست؟
مایر:
داستان رنج انسانها، تلاش و زندگیشان...
کمبل:
و یک جوانی که دارد به آگاهی از خویش میرسد، چه بحرانی را طی میکند...
و اما برگردیم به کتاب Resurrection and Renewal. تنها موردی که کتاب انتظاراتم را برآورده نکرد، ارائه اسناد احتمالی موجود در رابطه با جنبش بابی است، که میتوانند در مراکز اسناد دولی که با ایران در ارتباط بودهاند موجود باشد. کتاب در مورد سرنوشت ملا علی بسطامی چند سند مربوط به کنسول انگلیس در امپراطوری عثمانی ارائه میدهد، اما در مورد سایر اتفاقات و رخدادها چیزی در کتاب یافت نمیشود. تنها در یک مورد دیگر، نامهای از دالگورکی در کتاب موجود است که در آن از میرزا آقاسی میخواهد، که برای جلوگیری از تسری دیانت بابی در روسیه، محل زندان باب را از مرزهای جنوبی روسیه حتیالممکن دور کند.
نمي دانم! واقعا اين كتاب اينچنين جذاب است يا شما آنرا جذاب توصيف مي كنيد؟
پاسخحذفاما بسيار علاقمند به خواندن اين كتاب شدم
راهي براي به دست آوردن اين كتاب مي شناسيد كه به بنده معرفي كنيد؟
اين نكته را اضافه مي كنم كه من در ايران زندگي مي كنم(با توجه به سكونت در ايران اين راه را معرفي كنيد)
شاد باشيد
وحید جان،
پاسخحذفمن از این کتاب بسیار لذت بردم. کتاب به زبان انگلیسی است. شاید بتوانید با کمک یک مسافر شجاع آنرا تهیه کنید.
این کتاب برعکس تاریخهای روحانی امر بهایی هیچگونه تلاشی برای برانگیختن احساسات خواننده ندارد.
نکتهای که کتاب برآن تاکید دارد آنست که دیانت بابی برعکس ادیان دیگر بیشتر توسط پیروانش توسعه یافت و باب اگرچه در موارد اختلاف حرف آخر را میزد، اما کاراصلی به دوش ملاحسین، قدوس و طاهره بود.
از جمله نکاتی که کتاب از جمله نواقص کار باب عنوان میکند، روش مناظره او در مجلس ولیعهد است. او میگوید که باب اگرچه در موارد بسیار نشان داد که از قدرت بیان و کاریزمای لازم برای اداره بحث به نفع منطق و منظور خود برخوردار بود ولی در مجلس ولیعهد به مخالفانش اجازه داد که روال بحث را کنترل کنند و گفتگو را به موارد نامربوط بکشانند.
کتاب معتقد است که علت اصلی این موضوع تسلیم پیشاپیش باب به شهادت و واگذاری خود به قضا وقدر بود. کتاب میگوید که باب قبل از حرکت از چهریق به تبریز خود را آماده شهادت کرده بود و به در تبریز بیصبرانه منتظر انجام قضای الهی بود.
نکته دیگری که در مورد شهادت باب برایم جالب بود این است که ظاهرا علمای تبریز با تیرباران باب مخالف بودند و نهایتا تحت فشار امیرکبیر و احتمالا وعده و وعید او برای بازگرداندن قدرت از دست رفته شان به صدور فتوا تن دادند.
در پست زیر هم کمی از این کتاب نوشتم:
http://domjonbanak.blogspot.com/2009/05/blog-post.html