دکتر نادر سعیدی در مقاله اخیر خود، ریشه های اتهامات وارد بر بهاییان را که از جانب بهایی ستیزان مطرح میشود بررسی کرده است. در اینجا خلاصهای از مقاله ایشان را میآورم. دکتر سعیدی معتقد است که:
«هر فرهنگی، بگونه ای وسواسی در مورد یک اقلیت بخصوص، دست به دروغ پردازی و افترا و تخیل میزند و خود را بر اساس تضاد با ان اقلیت تعریف می کند. در نظامهای نژادپرست این اقلیت نژادی مظلوم است که بعنوان "دیگر" ان جامعه و فرهنگ تعریف می شود و هرچه که در ان جامعه پلید و نفرت انگیز تلقی می شود به ان گروه نسبت داده می شود... در فرهنگ ایران این گروه "دیگر" بیش از هر گروهی اقلیت بهائی بوده است.»
در ادامه مینویسد:
«هر فرهنگ گروه "دیگر" را براساس عقده ها و حساسیت های خودش تعریف می کند. در گذشته دو دسته از این عقده ها در فرهنگ قرن نوزدهم ایران رواج و قدرت بسیار داشتند. یکی عقده های جنسی و دیگر عقده های مذهبی. طبیعی است که در فرهنگ بهائی ستیزی گذشته همواره بهائیان بر اساس این دو نوع افترا و مکانیزم فرافکنی روانی مورد توهین و مسخ و دشنام قرار بگیرند.»
در مورد اینکه چرا مرتجعان میگویند که بهائیان ضد اسلام هستند میگوید:
«دسته دیگر از عقده ها و حساسیت های فرهنگی ما به مسئله مذهب و خداپرستی مربوط میشود. منطق و جهان بینی ارتداد شاید مخوفترین و عقبافتاده ترین شکل انسانکشی وانسانزدایی است. یعنی فرهنگی است که اندیشیدن راجرم نابخشودنی قلمداد میکند. نه تنهاخودشاز اندیشیدن احتراز میکند بلکه با دشنام و کشتاردیگران را هم از اندیشیدن ممنوع سازد...جای تعجب نیست که رهبران ارتجاع برای منفور ساختن بهائیان در میان مردم به تکرار این دروغ بپردازند که بهائیان منکر حقانیت آئین اسلام هستند و به توحید و خداپرستی عقیده ندارند بلکه بهاءالله را خدا می دانند. حقیقت این است که بهائیان البته آئین اسلام را آئینی الهی می دانند وبه آن احترام میگذارند. اما براین باورند که قوانین اسلام برای دوران گذشته قابل اجرا بوده است و در مرحله خود به تمدن و پیشرفت بشر کمک کرده است اما ان قوانین دیگر برای نیازها و ویژگیهای جهان امروز مناسب نیست همانطور که دستورات آئین بهائی نیز صرفا برای زمان محدودی قابل اجراست و در مراحل بعدی پیشرفت انسان اعتباری نخواهد داشت. »
اما جالب است که شیوه بهایی ستیزی نیز همراه با زمان دستخوش تغییراتی شده است. نادر سعیدی در این باره میگوید:
اگرچه درایران قرن نوزدهم بخاطر نوع عقده ها و حساسیتهای فرهنگی آن زمان بهائیان بعنوان "دیگر" فرهنگی از طریق افتراهای جنسی و مذهبی مورد تحریف و مسخ قرار می گرفتند اما در قرن بیستم و بیست و یکم حساسیت و وسواس فرهنگی جامعه ما بیش از هر چیز شکلی سیاسی به خود گرفته است... در فرهنگ قرن بیستم ایران، همسوی اهمیت یافتن هر چه بیشتر تعریفی سیاسی و ملی از هویت ایرانی، شکل چیره بهائی ستیزی نیزعوض می شود و بتدریج نوع اتهامات به بهائیان به موازات این تغییر حساسیت دگرگون می گردد. جالب است که در 60 سال اول آئین بهائی هیچیک از مخالفان بهائی اعم از رهبران دینی یا رهبران سیاسی به هیچ وجه بهائیان را عامل سیاست خارجی نمی دانستند. حتی در زمان مشروطیت طرفداران "مشروعیت" مانند فضل الله نوری آئین بهائی را به این دلیل نفی می کردند که از نظر بهائیان باید همه ایرانیان صرفنظر از مذهبشان بعنوان شهروند ایرانی در مقابل قانون برابر و محترم باشند و البته برای فضل الله این باور کفر و محاربه با خدا بود...نتیجه ان است که در قرن بیستم اگرچه اتهامات جنسی و مذهبی ادامه یافت اما افترا و بهتان و دروغ در مورد خارجی بودن و سیاسی بودن و جاسوس بودن بهائی ترفند چیره "دیگر پردازی" برای طرد و منفور ساختن این اقلیت شده است»
پژمان عزیز
پاسخحذفاز وبلاگت خیلی استفاده کردم. واقعا خوشحالم که هدفی صادقانه مثل حمایت از اقلیتها رو در پی گرفتی. متاسفانه حقوق بهائیان مانند حقوق سایر مردم ایران تضعیع میشه البته با درجه ای بیشتر و قویتر. امیدوارم این مسائل باعث نشه که فکر کنی سایر ایرانیها بویژه مسلمانان با این رفتارهای جمهوری اسلامی موافق هستند. امیدوارم به کمک شما دوستان روزی ایران هم آزاد باشه که همه با هر اعتقادی در اون بتوانند زندگی کنند و مورد تبعیض قرار نگیرند.
اردتمند
pantea.tajik@gmail.com
SaintThomas بالاترین
به نظر من یه اسلام جدید باید درست بشه که بگه قرآن حرف خداست و به همین خاطر بسیاری از آیات قرآن دستکاری و تحریف شده است که وظیفه ی مسلمانان نواندیش، اخراج آنچه خدایی ست از این قرآن تحریف شده است و اراعه ی قرانی که در آن خداوند، یک دیوانه ی روانی نباشد.
پاسخحذف