حمید دباشی نویسنده کتاب "ایران: ملتی دچار وقفه" میباشد. او همچنین استاد Hagop Kevorkian مرکز مطالعات ایرانی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا در نیویورک است. آدرس او در وب http://www.hamiddabashi.com است.
حمید دباشی میگوید مسلمانان آمریکا می توانند پیامی قوی در حمایت از اقلیت جامعه بهایی در ایران داشته باشند.
(سی ان ان) -- سازمان عفو بین الملل، در آخرین اطلاعیهاش، نگرانی عمیق خود را در مورد سرنوشت هفت تن از اعضای دستگیر شده جامعه بهائیان ایران و احتمال صدور حکم اعدام برایشان، درصورتی که اتهامات وارده برآنها مبنی بر جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ بر علیه نظام تایید شود، اعلام نموده است.
همچنان که جمهوری اسلامی ایران جدی ترین چالش مشروعیت خود را در آن 30 سال اخیر تجربه میکند، آسیب پذیری اقلیت های مذهبی و قومی دقیق ترین فشار سنجی است که میزان بحرانی را که ایرانیان در این شرایط وخیم با آن مواجهند نشان میدهد.
در میان همه اقلیتهای مختلف در ایران ، جامعه بهائی آسیب پذیرترین آنها در طول تاریخ خود بوده است. اگرچه توجه جهان، به حق، معطوف سرنوشت اصلاح طلبان سرشناس به اتهام خیانت به کشور، دستگیری های خودسرانه ، شکنجه ، تجاوز به عنف و قتل جوانان ایرانی شده است، اما سرنوشت بهائیان ایران نباید در پشت دیگر موارد نقض حقوق مدنی پنهان بماند، چراکه آنها بسی فراتر از جامعه کوچک خود را نمایندگی میکنند.
اقلیتها همواره هدف رفتار خصمانه حاکمان هستند، مخصوصا زمانیکه حاکمان گرفتار بحران مشروعیت میشوند. کردها در غرب ایران ، عرب زبانان در جنوب، آذریها در شمال ، و نیز ترکمنها و بلوچها در شرق، همیشه، در صف مقدم تبعیضات اینچنینی بودهاند. تبعیضاتی که به نوبه خود به جنبشهای جدایی طلبانه در این نواحی دامن میزنند.
باوجود آنکه ایرانیان زرتشتی ، یهودی ها و ارامنه به برادران و خواهران مسلمانشان در مخالفت با ظلم و دخالت بیگانه همگام و همراه شده بودند، ولی باز هم درمقیاسهای بزرگ و کوچک، درسطوح فرهنگی ویا در دفاتر اداری با تبعیضات مختلف دست به گریبانند.
در میان همه این اقلیت ها ، بهائیان به دلیل ارتباطشان با جنبش بابی از بقیه شکننده تر هستند. جنبش بابی یک جنبش آخرالزمانی بود که در اواسط قرن نوزدهم ظهورکرد، طرفداران بسیاری را به خود جلب نمود و لاجرم هدف خصومتهای فرقه ای شیعیان واقع شد. اما پیروان آئین بهایی خود را معتقد به دینی جدید میدانند، که در واقع جدیدترین مذهب توحیدی ایرانی با بیش از پنج میلیون پیرو که در بیش از 200 کشور جهان پراکنده میباشند.
در حالی که سایر اقلیتهای مذهبی تحت حمایت قانون اساسی جمهوری اسلامی قرار دارند، برای بهائیان چنین حمایتی در قانون وجود ندارد.
ماده 13 از قانون اساسی، آزادی در انجام مناسک مذهبی، عمل به حدود دینی، اجرای مبادی فردی مطابق اعتقادات دینی و تعلیمات مذهبی در چهارچوب قانون را «منحصرا» برای اقلیتهای شناخته شده زرتشتی ، یهودی و مسیحی آزاد می داند.
به نظر میرسد که کلمه «منحصرا» در این قانون مخصوصا برای محروم کردن بهائیان از این آزادیها طراحی شده است. همچنین ، ماده 14 قانون اساسی به تصریح حفاظت قانونی در مورد اقلیتها را محدود به افرادی میداند که «که از درگیر شدن در فعالیتی و یا توطئه علیه اسلام و جمهوری اسلامی ایران خودداری کنند».
قرار داشتن مکان مقدس بهائیان در شهر حیفا در اسرائیل، مهمترین بهانه آزار و سرکوب بهائیان بوده است. تاریخ این اماکن به اواخر دوران عثمانی مربوط است و واضحا به قبل از استقرار دولت یهودی در ۱۹۴۸ برمیگردد. از آن گذشته بهائیان در این انتخاب سهمی نداشتهاند.
دولت آمریکا اقدام ناچیزی در خصوص تبعیض و نقض سیستماتیک آزادیهای مدنی بهائیان در ایران میتواند انجام دهد، بخصوص در این شرایط نامناسب که محصول دوران ریاست جمهوری بوش، و ۸ سال اسلام ستیزی گسترده در آمریکا که گستره آن حتی به کمپینهای مبارزات ریاست جمهوری اخیر رسیده بود، میباشد. علاوه بر آن در دوره هشت ساله ریاست جمهوری بوش، و در پیامدهای بعد از حمله یازده سپتامبر، مسلمان بودن در آمریکا مسئولیت میخواهد، و میتواند باعث پیامدهایی در روابط اجتماعی فرد حتی برای اسم وسط ریاست جمهور باشد.
این مشکلات ادامه داشت تا آنکه نهایتا وزیر امور خارجه سابق، کالین پاول، به عنوان شخصیتی سرشناس، قویا در دفاع از مسلمانان و بر علیه چنین سوء استفادههایی از مسلمانان زبان گشود و این معضل را به خود آگاه ملت آمریکا شناساند.
از آنجا که دولت آمریکا در چنین شرایط نا مساعدی برای کمک به بهائیان است، مسلمانان آمریکا بهترین امکان را برای اعلام نارضایتیشان از آزار و سرکوب اقلیتهای مذهبی در ایران یا هرکجای دیگر در دنیای اسلام دارند. چرا که آنها احساس در اقلیت بودن و بی حق بودن را در یک شکل کاملا متقاوت تجربه کرده اند.
از زمان وقایع هولناک یازده سپتامبر، جوامع مسلمانان آمریکا ناملایمات مذهبی و نژادی بسیار و همچنین سوء ظنهای فراوان بهمراه تحقیر مقدساتشان در اروپای غربی، آمریکای شمالی و استرالیا را تحمل کردهاند.
اگر این تجربیات تلخ را چند برابر کنیم و در یک گستره تاریخی که از اواخر قرن نوزدهم آغازشده و تا کنون ادامه یافته است بدان نگاه کنیم، درک خواهیم کرد که بهائیان ایران که در خانه اجدادیشان از اجرای مبادی و تعالیم مذهبیشان ممنوع شده اند چه میکشند.
اینچنین است که تجارب مسلمانان به عنوان یک اقلیت در ایالات متحده ، و یا در اروپا، به آنها موقعیت منحصر به فردی به منظور اعلام مخالفت خود در برابر سوء استفاده از اقلیت های غیر مسلمان در ایران و بقیه جهان اسلام را میدهد.
در دنیایی که با حضور ادیان مختلف در میان ملتها تعریف می شود، شایسته است مسلمانان آمریکایی که برای حفظ حقوق قانون اساسی خود در کشوری با یک دموکراسی قدیمی گام برمیدارند، صدای اعتراضشان را در دفاع از دیگر اقلیتهای مذهبی که بدنبال تحقق ابتدائی ترین حقوقشان برای آزادی عقیده و مذهب در کشورهایی که بدنبال آزادی و دموکراسی هستند بلند کنند.
سرنوشت بهائیان ایران فقط سرنوشت حقوق اساسی مدنی خودشان نیست، که سنگ بنا و اس اساس شهروندی دموکراتیک است که بدون آن اکثریت مسلمان ایران نیز از مصونیتهای قانونیشان محروم میشوند. باید سرنوشت بهائیان ایران را بدقت دنبال کرد.
روزی که آنها آزاد باشند تا شعاير مذهبی خود را بدون ترس و هراس انجام دهند، روزی است که سرانجام عموم ایرانیان حقوق مدنی خود را بدست آورده اند.
آراء بیان شده در این مقاله تنها نقطه نظرات حمید دباشی است.
نقطه نظرات آقای دباشی دیدگاه های هر انسان آزاده ای نیز هست. مخلص آقای دباشی و خانم گلبرگ باشی هستیم
پاسخحذف