۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

اگر بهایی جاسوس نیست، پس چرا آمریکا حمایت می‌کند؟

به دوست نادیده ام عزیزالله فخرایی، ریگــــــزار
«اسلام و رفتار با غیر مسلمانان» عنوان مقاله‌ای‌است که در آن ابوالحسن نواب، رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم، با پرگویی، به توجیه رفتار غیر انسانی حاکمان ایران با بزرگترین اقلیت دینی کشور، یعنی بهاییان، پرداخته است. به تازگی متوجه شدم که این آخوندها ترجیحا عناوین حوزی خود را مثل «حجت‌الاسلام» و نظایر آن در مقاله ذکر نمی‌کنند. دلیل آن چیزی نیست جز اطلاع حضرات از تاثیرات منفی ذکر این عناوین بر ذهن خواننده. مقاله در آدرس زیر بخوانید

البته سخنان ایشان مقدمه و موخره‌ای دارد که در آن نامی از دیانت بهایی برده نمی‌شود، اما دیگر چه کسی است که نداند وقتی یک آخوند نفتی راجع به «اقلیت غیر مسلمان» درافشانی می‌کند مشکلش چیست و چه استخوانی در گلو دارد.
این آخوند در منقبت رفتار برادرانه و انسانی مسلمانان در طول تاریخ با پیروان سایر ادیان، و حتی ملحدان، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌سراید؛ از تیغ در پای زن یهودی تا باطریسازان ارمنی. تا به آنجا می‌رسد که می‌گوید:
«درباره بهاییت باید نکته‌ای را یادآوری کنم. من در کنفرانسی در ژنو هم مطرح کردم. گفتم اگر کسی در انگلستان اعلام کند که از اعضای اصلی القاعده یا طالبان است، دولت انگلستان حاضر است به او اقامت بدهد؟»

آنچه آقای نواب، در این مثال شیرین، اما بی ربط، فراموش کرده اند که ذکر کنند این است بفرمایند که وضع بهاییان در ایران با وضع متقاضیان اجازه اقامت در کشور بریتانیا چه شباهتی دارد. این یکی در سرزمین آباء و اجدادیش، ایران، اسیر آزار و تبعیض حکومت می‌باشد، و آن یکی مهاجری است که به کشوری دیگر گریخته و تقاضای اجازه اقامت می نمایند.این یکی وجودش سرشته با خاک ایران است، و آن یکی بیگانه با زبان، فرهنگ و تمدن کشور میزبان. عجیب زمانه‌ای است که شیخ نفتی‌ها، غره از دلارهای سرازیر شده بسوی قم، چنان عقل از سرشان پریده که خود را صاحب مملکت می‌دانند و برای ساکنین اصیل این سرزمین تعیین اصالت و تابعیت می‌کنند
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خورد
پـاردمش دراز بـاد آن حیــوان خوش علــــــف
آخوندهایی که شاه اسماعیل از بحرین و حلب به این سرزمین به میهمانی بر سر سفره ایرانیان فرا خواندشان، اکنون دایه دلسوز تر از مادر شدند. چند صد سال خوردند و غیر از آنکه منشاء آشوب‌های فراوان داخلی و جنگ های خانمان سوز با همسایگان شوند و مملکت را به باد دهند، و با آداب و سنن ایرانی به ستیز برخیزند، کوچکترین مشارکتی در فرهنگ، هنر، صنعت و یا علم در این آب و خاک به یادگار نگذاشتند. اگر اشتباه می‌گویم یک آخوند اسم ببرید که کاری برای این مرز وبوم کرده باشد. تمام تاریخ ما مملو از داستان های سهم خواهیشان از دربار و مکر و حیلت هاشان برای دسترسی به قدرت و در دست گرفتن عنان اختیار مردم است. اکنون که خود بر گرده سوارند، دیگر دانی که چه‌ها کنند. این در حالی است که بهاییان در تاریخ ۱۵۰ ساله خود، علیرغم تمام مشکلات، موفق به ارائه خدمات بسیاری به سرزمین مادری‌شان بوده اند. آنگاه که این شیخکان از جیب ملت می‌خوردند و پابر حلقوم آزادی، دموکراسی و مشروطه گذاشتید، بهاییان حمام و بهداشت را به ایران آوردند و در مجامع کوچک خود مشق دموکراسی کردند و به ایرانیان آداب مشورت در امور آموختند. زمانی که شما فریاد میزدید که علم و دانش مخالف اسلام است، و مدارس دخترانه را همردیف فحشاخانه می خواندید، بهاییان به ساخت چندین مدرسه در ایران همت گماشتند، و به تعلیم و تربیت دختران، دوشادوش پسران، اهمیت دادند. مو قعی که ملاهای بی فرهنگ موسیقی ایران را به نابودی کشاندند، سازها را می شکستند و صاحب هنران را خانه نشین می‌کردند، میرزا عبدالله نامی، از بهاییان این مرز و بوم، موسیقی فراموش شده ایران زمین را جانی تازه داد و آنرا به ایرانیان باز شناساند. در حالی که ملاهای قم بر منابر مشکلات عمیقه حیض و نعوظ راست می‌نمودند، و مشام ساده‌لوحان را به اسرار حدث و شکوک مختلفه معطر می‌ساختند، دکتر داودی ها، دکتر راسخ ها و ده ها بهایی دیگر در دانشگاههای این مملکت مشغول تربیت دانشمندان آینده این سرزمین بودند.



این آخوند ادامه می‌دهد:
« بهاییت از دید ما یک دین نیست. یک فرقه استعماری است که امروز هم مرکزیت‌شان در جایی است که امنیت و آرامش مسلمانان هر لحظه از سوی آن‌جا تهدید می‌شود؛ یعنی اسرائیل. این چالشی است بین کشور ما و غرب. غرب خودش این نقطه سرطانی را درست کرده تا به جان ما بندازدش و از ابزار دین علیه کشور ما استفاده کند؛ عین همان کاری که طالبان و القاعده با اسم دین می‌کنند. هیچ کشور اسلامی برای کسی که صریحا و علنا بگوید عضو القاعده است، هویت دینی قائل نمی‌شود. بهاییت هم مثل همان است.»


می گویند معلم از شاگردی که تمام انشاهایش در مورد مار بود می‌خواهد که اینبار راجع به پلنگ بنویسد. هفته بعد شاگرد به پای تخته می‌رود و انشایش را چنین می‌آغازد: «پلنگ حیوانی است که دمش چون مار دراز است» و بعد انشای همیشگی اش راجع به مار را می خواند.
"بهاییان مرکزی دارند که در اسرائیل است" و ادامه داستان همان انشای همیشگی اسرائیل است.
آیا ایشان می‌گوید که اگر قبرستان بهاییان با بلدوزر ویران می‌شود، بخاطر آنست که بستگان این مردگان، که هنوز زنده‌اند، دینی دارند که پیامبرش ۱۵۰ سال پیش به جایی تبعید شد که ۵۰ سال بعد از وفاتش حکومتی در آن سرزمین مستقر شد که اختلافات زیادی باحکومت ۳۰ ساله جمهوری اسلامی دارد؟ خدا در کنار حقوق نفتی، کمی هم عقل نصیب این وراجان کند. و از آن احمقانه تر تشبیه بهاییان به القاعده است؛ راستی چگونه می‌توان دینی را که تمام آثارش سفارش به محبت به نوع انسان است، دینی که اساس تعالیمش صلح عمومی و وحدت عالم انسانی است دینی که محبت به دشمنان را نیز توصیه می‌کند با گروهی مسلح که هدفشان نابودی و قلع و قمع غیر مسلمانان است مشابه دانست؟


این آخوند ادامه می‌دهد:
«البته حق بهاییان به عنوان شهروند ایرانی، سلب نمی‌شود... اما هروقت غرب پذیرفت اعضای رسمی القاعده در دانشگاه‌های غربی به‌رایگان به دانشگاه بروند، آن‌وقت می‌توانند انتقاد کنند که چرا اگر کسی رسما بگوید بهایی است، نمی‌تواند در دانشگاه‌های ایران درس بخواند.»


این سخن ایشان را نیز جز به جهل ایشان از سیستم حکومتی غرب بر چیزی حمل نتوان کرد. مرا یاد حرف آخوند همتایش، جنتی، می‌اندازد، که در نماز جمعه، شورای نگهبان آمریکا را مورد عتاب و خطاب قرار داده بود. باید به این فیلسوف اعظم گفت القاعده یک حزب رسمی، مانند حزب دموکرات یا سایر احزاب، نیست که عضو بپذیرد. عضویت در القاعده با شرکت در عمل تروریستی و یا اعلام آمادگی برای انجام آن محروز می‌شود. وگرنه کسی برای آنکه نام القاعده را برگزیده است گناهکار شناخته نمی‌شود؛ در واقع حتی می‌توان در دانشگاه کلوپ القاعده نیز راه اندازی کرد، بدون آنکه کسی مزاحم جنابعالی بشود.

نواب ادامه می‌دهد که:
«وقتی ارتباط این فرقه با دشمن اصلی ایران این‌قدر واضح و روشن است، نمی‌توان آن‌ها را یک گروه دینی به حساب آورد. اگر یک گروه تروریستی بین مسیحیان ایجاد شود، خود مسیحیان هم تحمل‌شان نمی‌کنند. مگر جدایی‌طلبانی که در اروپا دین خاصی هم دارند، کسی کاری به دین‌شان دارد؟! دولت مرکزی می‌گوید «تو جدایی‌طلب هستی و می‌خواهی اساس ما را در خطر بیندازی. حالا هر دینی داری، داشته باش!». مثلا اگر بین هندوها یک گروه تروریستی شکل گرفت، آن‌وقت دولت هند به این خاطر دست از سرشان برمی‌دارد؟! نه. می‌گوید هندو هستی که باش. برای من مهم این است که علیه امنیت کشور اقدام کرده‌ای.»

آقای آخوند باز هم موضوع انشاء یادش رفت. عادت دارد که جمله اول پارگراف را درباره بهاییان بگوید و بعد از چند کلمه شروع می‌کند آسمان و ریسمان بهم بافتن. از همه چیز می‌گوید: جدایی طلبان، هندو ها، طالبان، القاعده، انگلستان، اسرائیل، تروریست، باطریسازی. تا آنجا که به بهائیان مربوط می‌شد، از ایشان می‌خواهم بپرسم که اگر این ارتباط این‌قدر واضح است، چرا مدرکش را در این سی سال نشان کسی ندادید؟ چرا نوچه های ساده‌لوحتان را داغ به دل می‌گذارید؟ حیف نیست که این همه مدرک و دلیل «واضح» دارید اما همه را پیش خودتان نگه داشته ایدو حتی در یک دادگاه هم از آنها استفاده نمی کنید؟ حیف نیست که با اینهمه دلیل روشن و برهان واضح باز هم برای سرکوب بهاییان دلائلی می‌آورید که عقل از درک آن قاصر است؟ بگذارید یکی از این دلايل را از رهبر فقید جمهوری اسلامی نقل نمایم. ایشان در یکی از سخنرانی های اوايل انقلاب که تازه موج بهایی کشی به راه افتاده بود، سند جاسوسی بهاییان را چنین افشاء کرد:

ما فکر می‌کردیم که بهایی ها آدم های مظلومی هستند، تا آنکه آمریکا شروع به اعتراض کرد که چرا بهایی ها را می‌‌کشید؟ و حالا ما فهمیدیم که بهایی ها آمریکایی هستند(نقل به مضمون)

بلی، این یکی از محکمه پسندترین دلایلی بود که بنیانگذار سیستم ولایت فقیه، یعنی اعلم و افضل مجتهدین عصر، که یک حقوق دان و قانونگذار اسلامی است برای قتل بیش از ۲۰۰ بهایی و حبس صدها نفر ارائه کرد.


Warren, Obama's Pic

He interviewed both presidential candidates on religion, and Shahin wrote a comments on it
Well apparently Obama liked that interview, and asked him to conduct his religious invocation in the presidential inaugural program and now Obama taking Heat Over Warren
Obama's pick provoked new anger among his gay supporters, because this evangelical senior paster from CA strongly favored proposition 8; a ballot measure, which banns the gay marriage in the golden state
I was watching this video on yahoo, and learned a lot more about Warren's views
    A)He believes that divorce is a greater harm to the families than gay marriage
B)He believes that gay marriage is comparable to incest
C)He has many gay friends and has dinner at their homes
Obviousely his views is more diverse than Obama's cabinet, but I am not questioning that. I don't want to know how he reconcile all these contradictions. What I like to know is what he says to the hosts when he is leaving after the dinner at the gay friend's home
A)have a wonderful night? no, it is too suggestive
B)have a moderately decent night? this is safer I think
C)you are not gonna do that right after I left, are you? I think this would be the most appropriate one for him to say
-------------***************
p.s In spite of many, I find Obama's decision very smart and fruitful. Coming from Iran, I well know how religious fanatics are good at adjusting themselves and their ideas, when needed. I am sure Warren will soften his views of homosexuality and will find a small place for them in the heaven too 

۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

مصاحبه رادیو زمانه با من!

هه هه، آخرش با رادیو زمانه مصاحبه کردم
بعد از مصاحبه به این نتیجه رسیدم که اردوان آدم خیلی خوبیه. از این به بعد کامنت غیر اخلاقی زیر برنامه‌هاش نمی‌ذارم. از این مصاحبه چند نتیجه دیگه هم گرفتم:
۱)آدم نباید با حرف این و اون شیر بشه و کار دست خودش بده؛ ولا تلقوا بأيديكم إلى التهلكة (بقرة:195): با دست خویش خود را به هلاکت نیندازید،
۲)از مصاحبه دیگران ایراد نگیریم. 
۳)هرکسی را بهر کاری ساختند. اگر تا حالا نفهمیدی بدرد چه کاری می‌خوری معنی‌اش این نیست که راه بیافتی بری مصاحبه کنی.

بالاخره امیدوارم که با این مصاحبه تمام آنهایی در راه آزادی عقیده در بندند، اعم از بهایی، غیر بهایی، در هرکجای دنیا که هستند آزاد بشن.


متن خبر و بعد مصاحبه را در زیر می‌بینید(واسه فیلتری‌ها)





===========************============
از ابتدای امسال، دستگیری بهایی‌‌ها موجی تازه به خود گرفت است. در طول کمتر از یک هفته، سه نفر دیگر از بهایی‌‌ها به نام‌‌های مسعود عطائیان، سهیلا مطلبی و انور مسلمی در شهر‌های قائم‌شهر و ساری دستگیر شده‌اند.

از ابتدای سال جاری، که شش نفر از مسوولان جامعه بهایی بازداشت شدند، بهاییان مازندران هم تحت فشار قرار گرفته‌‌اند. در مناطقی که تراکم جمعیت بهایی بیشتر است، مانند ساری، قائم‌‌شهر، شیراز و اصفهان این دستگیری‌‌ها انجام شده است.

اینک در قائم‌شهر، سیمین گرجی بعد از گذراندن شش ماه بازداشت، اکنون منتظر رأی دادگاه است. علی احمدی اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت نه ماهه در زندان قائم‌‌شهر است، تا بعد ا‌ز آن به یک سال تبعید به شهر خلخال در استان اردبیل برود. همچنین چنگیز درخشان از دیگر دستگیر‌‌شدگان بود که بعد از گذراندن شش ماه زندان اکنون آزاد شده است.

بعد از دستگیری مسعود عطائیان در قائم شهر، سهیلا مطلبی و انور مسلمی در ساری دستگیر شدند. طرازالله الله‌وردی و سونیا تبیانیان که در اواخر آبان ماه ۸۷ بازداشت شده بودند هنوز در انتظار صدور حکم هستند.

فواد نعیمی از سال قبل در حال گذراندن دوره محکومیت ۳۰ ماهه خود در زندان شهر ساری است، تا بعد از آن به مدت دو سال به اقلید فارس برای گذراندن دوران تبعید برود.

سیامک ابراهیمی از شهر تنکابن بعد از بازجویی، هم‌‌اکنون در زندان شهر تنکابن مازندران در حال سپری کردن زندان شش ماهه است، تا بعد از آن به شهر زابل به مدت دو سال تبعید شود.

در شیراز هم ۵۴ نفر از بهایی‌‌ها بازداشت شده‌‌‌اند که سه نفر آن‌‌ها هم‌‌چنان در زندان به سر می‌‌برند. یکی دیگر از مواردی که شنیده می‌‌شود تخریب گورستان بهاییان است.

گفته می‌‌شود در قائم‌شهر و اصفهان قبر‌های آنان از سوی برخی افراد مورد حمله قرار گرفته است. همچنین برخی موارد تایید نشده، اشاره به حمله به چند بهایی در شیراز دارد.

با پژمان محبوبی، یکی از فعالین جامعه‏ی بهاییان در آمریکا گفت و گو کرده‌‌ام.



به نظر می‌‌رسد خبر‌های تازه‌ای از دستگیری بهایی‌‌ها در ایران شنیده می‌‌شود.

اگر به خاطر داشته باشید در ابتدای امسال شش نفر از بهاییان را در ایران دستگیر کردند. بعد از آن، فشارهای دیگری هم در سطح ایران به بهایی‏‌ها می‏‌آورند.

در مازندران، به خصوص در ساری و قائم‏شهر که بهاییان زیادی زندگی می‌‏کنند. تعداد خیلی زیادی دستگیر شدند. در دور دیگری که شروع شده است از جمله می‌‌توان به مسعود عطاییان که اخیراً دستگیر شده است، اشاره کرد.

قبل از آن، آقای الله‏وردی و خانم مطلبی دستگیر شده بودند. عده‌‏ای هم الان در زندان هستند. عده‌‏ای هم حکم زندان و تبعید گرفته‌‏اند. این روزها، زندان‌‏های یک تا سه ساله و تبعید یک یا تا دو ساله داریم.



آیا فشار‌هایی که بر جامعه بهاییان وارد می‌‌شود، قوی‏‌تر شده است؟

بله، خیلی بیشتر شده است. در همین دو ماه گذشته، در روزنامه‏‌های ایران، حدود ۶۰ مقاله علیه بهاییان نوشته شده است. می‌‏خواهند مردم را علیه بهایی‏‌ها تحریک کنند.

یک نمونه‌‏ی آن جمع‌‏آوری طومار در نماز جمعه بود و مشابه این حرکات که زیاد شده است. روزنامه‌‏ی کیهان در ستون «پاورقی»، هر روز داستانی علیه بهایی‏‌ها می‏نویسد که هیچ ربطی به حقیقت ندارد و بیشتر به یک رمان تخیلی شباهت دارد.

رسانه‌‌های دیگر هم مثل سایت «تابناک» و «فارس‌نیوز» همیشه می‌‏نویسند. یکی از همین رسانه‌‌ها، مقاله‌‏ای تحت عنوان «رابطه‏‌ی بهایی‏‌ها با فاشیسم» نوشت. این‏‌ها مسایلی است که فقط از یک تخیل خیلی قوی می‌‏تواند ناشی شود و ربطی به حقیقت ندارد. اما بنابر هدفی طرح می‌‌شود.

جزئیات بیشتری از دستگیری‌‌ها دارید که به ما بدهید؟

روز ۱۷ نوامبر (۲۷ آبان) آقای مسعود عطاییان در قائم‏شهر دستگیر شد. به خانه‌‏ی او رفتند و بدون نشان دادن هیچ حکمی، چند ساعتی خانه را جست‌‌و‌جو کردند و چند نوشته‌‏ی مذهبی و آقای عطاییان را با خودشان بردند.

تا نه روز کسی از او خبری نداشت. بعد از نه روز تماس کوتاهی گرفت و تلفنی صحبت کرد. چند روز بعد از این دستگیری، سهیلا مطلبی و انور مسلمی دستگیر شدند.

احکامی که در حال حاضر برای بهاییان صادر می‏‌شود، احکام درازمدتی نیست، ولی تعداد آن زیاد است. آیا این یک استراتژی است؟

این‏‌ها می‌‏خواهند احکام تا آن‏جایی که امکان داشته باشد، طولانی مدت باشد. شاید افکار عمومی این اجازه را نمی‏‌دهد یا شاید امکانی برای صدور احکام درازمدت ندارند. بالاخره باید دلیلی داشته باشند.

ضمن این‌‌که این احکام چهار یا پنج ماهه نیستند. دستگیرشدگان چهار تا پنج ماه در بازداشت می‏مانند، برای مدتی آزاد می‏‌شوند و بعد حکمشان ابلاغ می‌‏شود.

مثلاً خانم سمین گرجی، پنج ماه در بازداشت بوده‏ است، الان آزاد شده و منتظر صدور حکم است. احتمال دارد حکم دو تا سه ساله زندان داشته باشد. بقیه هم همین‌‏طور، هم حکم زندان می‏‌گیرند و هم حکم تبعید.

در حال حاضر، وضعیت بهایی‌‏ها از نظر قانونی در ایران چگونه است؟

بهایی‏‌ها نمی‌‏توانند شغل دولتی داشته باشند. دانشگاه هم نمی‏‌توانند بروند. نزدیک به ۳۰ سال است که بهایی‌‏ها نتوانسته‏اند وارد دانشگاه شوند. بنابراین نمی‌‏توانند سطح زندگی بالایی داشته باشند.

هرقدر درس جوان‌‏های بهایی خوب باشد، بعد از این‌‌که از مدرسه فارغ‌‏التحصیل شدند، باید شغل‏هایی در بازار آزاد اختیار کنند. از قبیل خرید و فروش و کارهایی شبیه این‏. امکان خاصی برایشان وجود ندارد.

۱۳۸۷ آذر ۱۷, یکشنبه

خلاصه مقاله آقای نادر سعیدی در مورد بهایی ستیزی

دکتر نادر سعیدی در مقاله اخیر خود، ریشه های اتهامات وارد بر بهاییان را که از جانب بهایی ستیزان مطرح می‌شود بررسی کرده است. در اینجا خلاصه‌ای از مقاله ایشان را می‌آورم. دکتر سعیدی معتقد است که:
«هر فرهنگی، بگونه ای وسواسی در مورد یک اقلیت بخصوص، دست به دروغ پردازی و افترا و ‏تخیل میزند و خود را بر اساس تضاد با ان اقلیت تعریف می کند. در نظامهای نژادپرست این ‏اقلیت نژادی مظلوم است که بعنوان "دیگر" ان جامعه و فرهنگ تعریف می شود و هرچه که در ‏ان جامعه پلید و نفرت انگیز تلقی می شود به ان گروه نسبت داده می شود... در فرهنگ ‏ایران این گروه "دیگر" بیش از هر گروهی اقلیت بهائی بوده است.»
در ادامه می‌نویسد:
«هر فرهنگ گروه "دیگر" را براساس عقده ها و حساسیت های خودش تعریف می کند. در گذشته ‏دو دسته از این عقده ها در فرهنگ قرن نوزدهم ایران رواج و قدرت بسیار داشتند. یکی عقده ‏های جنسی و دیگر عقده های مذهبی. طبیعی است که در فرهنگ بهائی ستیزی گذشته همواره ‏بهائیان بر اساس این دو نوع افترا و مکانیزم فرافکنی روانی مورد توهین و مسخ و دشنام قرار ‏بگیرند.»

در مورد اینکه چرا مرتجعان می‌گویند که بهائیان ضد اسلام هستند می‌گوید:
«دسته دیگر از عقده ها و حساسیت های فرهنگی ما به مسئله مذهب و خداپرستی مربوط می‌شود. ‏منطق و جهان بینی ارتداد شاید مخوف‌ترین و عقب‌افتاده ترین شکل انسان‌کشی وانسان‌زدایی ‏است. یعنی فرهنگی است که اندیشیدن راجرم نابخشودنی قلمداد می‌کند. نه تنهاخودش‌از اندیشیدن احتراز می‌کند بلکه با دشنام و کشتاردیگران را هم ‏از اندیشیدن ممنوع سازد...جای تعجب نیست که رهبران ارتجاع برای منفور ساختن ‏بهائیان در میان مردم به تکرار این دروغ بپردازند که بهائیان منکر حقانیت آئین اسلام هستند و به ‏توحید و خداپرستی عقیده ندارند بلکه بهاءالله را خدا می دانند. حقیقت این است که بهائیان البته ‏آئین اسلام را آئینی الهی می دانند وبه آن احترام می‌گذارند. اما براین باورند که قوانین اسلام برای ‏دوران گذشته قابل اجرا بوده است و در مرحله خود به تمدن و پیشرفت بشر کمک کرده است اما ‏ان قوانین دیگر برای نیازها و ویژگیهای جهان امروز مناسب نیست همانطور که دستورات آئین ‏بهائی نیز صرفا برای زمان محدودی قابل اجراست و در مراحل بعدی پیشرفت انسان اعتباری ‏نخواهد داشت. ‏»

اما جالب است که شیوه بهایی ستیزی نیز همراه با زمان دستخوش تغییراتی شده است. نادر سعیدی در این باره می‌گوید:
اگرچه درایران قرن نوزدهم بخاطر نوع عقده ها و حساسیتهای فرهنگی آن زمان بهائیان ‏بعنوان "دیگر" فرهنگی از طریق افتراهای جنسی و مذهبی مورد تحریف و مسخ قرار می گرفتند ‏اما در قرن بیستم و بیست و یکم حساسیت و وسواس فرهنگی جامعه ما بیش از هر چیز شکلی ‏سیاسی به خود گرفته است... در فرهنگ قرن بیستم ایران، همسوی اهمیت یافتن هر چه بیشتر تعریفی سیاسی و ‏ملی از هویت ایرانی، شکل چیره بهائی ستیزی نیزعوض می شود و بتدریج نوع اتهامات به بهائیان ‏به موازات این تغییر حساسیت دگرگون می گردد. جالب است که در 60 سال اول آئین بهائی ‏هیچیک از مخالفان بهائی اعم از رهبران دینی یا رهبران سیاسی به هیچ وجه بهائیان را عامل ‏سیاست خارجی نمی دانستند. حتی در زمان مشروطیت طرفداران "مشروعیت" مانند فضل الله ‏نوری آئین بهائی را به این دلیل نفی می کردند که از نظر بهائیان باید همه ایرانیان صرفنظر از ‏مذهبشان بعنوان شهروند ایرانی در مقابل قانون برابر و محترم باشند و البته برای فضل الله این ‏باور کفر و محاربه با خدا بود...نتیجه ان است که در قرن بیستم اگرچه ‏اتهامات جنسی و مذهبی ادامه یافت اما افترا و بهتان و دروغ در مورد خارجی بودن و سیاسی ‏بودن و جاسوس بودن بهائی ترفند چیره "دیگر پردازی" برای طرد و منفور ساختن این اقلیت شده ‏است»

۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

ادامه نقض حقوق بهاییان در ایران

در طول کمتر از یک هفته، ۳ نفر دیگر از اعضای جامعه بهایی بنام‌های مسعود عطائیان،سهیلا مطلبی و انور مسلمی درشهرهای قائم‌شهر و ساری دستگیر و روانه بازداشتگاه اداره اطلاعات شدند.
مسعود عطائیان، از اعضای جامعه بهایی قائمشهردر روز ۲۷ آبان ۸۷ دستگیر شد.
در روز ۲۷ آبان۸۷ ، شخصی بنام موحد، که سال‌هاست مباشر ایذاء و اذیت بهاییان در اداره اطلاعات ساری می‌باشد، به همراه ۴ تن دیگر، بدون حکم دادستانی، به منزل ایشان می‌روند. ضمن پاره کردن عکس‌های دینی تمام کتابهای مذهبی، نوشتجات، اوراق و دستگاه کامپیوتر را توقیف می‌کنند و مسعود عطائیان را هم با خود می‌برند. خانواده ایشان تا دو هفته موفق به کسب هیچ خبری از ایشان نبود.
از ابتدای سال جاری، که ۶ نفر از مسئولین جامعه بهایی بازداشت شدند، بهاییان مازندران هم تحت فشار روز افزون قرار گرفته‌اند و از قرائن چنین برمی‌آید که دولت ایران تعدی به حقوق بهاییان را در دو سطح ملی و محلی در دستور کار خود قرار داده است.
در سطح محلی، در مناطقی که تراکم جمعیت بهایی بیشتر است، مانند ساری، قائم‌شهر، شیراز و اصفهان، دستگیریهای گسترده‌ای انجام شد.
در قائم‌شهر سیمین گرجی بعد از گذراندن ۶ ماه بازداشت، اکنون منتظر رای دادگاه است.
علی احمدی اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت ۹ ماهه زندان قائم‌شهر است، تا بعدا ز آن به یکسال تبعید به شهر خلخال در استان اردبیل برود.
چنگیز درخشان از دیگر دستگیر شدگان بود که بعد از گذراندن ۶ ماه زندان اکنون آزاد شده است.
در شهر ساری نیز دستگیریها ادامه دارد. هنوز یک هفته از دستگیری مسعود عطائیان در قائم شهر نگذشته بود که سهیلا مطلبی و انور مسلمی در ساری دستگیر و روانه بازداشتگاه اطلاعات شدند. طرازالله الله‌وردی و سونیا تبیانیان که در اواخر آبان ماه ۸۷ بازداشت شده بودند به اداره اطلاعات ساری منتقل و در اختیار رئیس این اداره، موحد هستند. فواد نعیمی از سال قبل در حال گذراندن دوره محکومیت ۳۰ ماهه خود در زندان شهر ساری می‌باشد، تا بعد از آن به مدت دو سال به اقلید فارس به تبعید برود. سیامک ابراهیمی از شهر تنکابن بعد از بازجویی در اداره اطلاعات شهر ساری توسط موحد، هم‌اکنون در زندان شهر تنکابن مازندران در حال سپری کردن زندان ۶ ماهه خود می‌باشد، تا بعد از آن به شهر زابل به مدت ۲ سال تبعید شود. در شیراز هم ۵۴ نفر از جوانان بهایی را بخاطر شرکت در امورخیریه بازداشت کردند که سه نفر آنهاهمچنان در زندان به سر می‌برند. در کنار بازداشتها، از دیگر اقدامات محلی ویران ساختن گورستان بهاییان می‌باشد. در قائم‌شهر *و اصفهان قبرها را با بلدوزر واژگون و صدها اصله درخت را قطع کردند. در بعضی شهرهای ایران منازل بهاییان را آتش زدند ، در اصفهان به دختران بهایی در خیابان حمله کردند و حتی در فرودین ماه امسال، عده‌ای که خود را سربازان امام زمان خواندند، در شیراز تلاش کردند تا یک بهایی را در خیابان با ریختن بنزین به رویش آتش بزنند.

در سطح ملی نقشه های مختلفی مانند دروغ پراکنی و تبلیغ گسترده بر علیه این اقلیت در روزنامه‌ها، خودداری از صدور جواز کسب و تعطیل کردن مغازه‌های بهاییان و گسترش ایذاء و اذیت در مدارس ، طراحی و اجراء می‌‌گردد. تنها در دو ماه گذشته(از ابتدای اکتبر تا کنون) حدود۶۰ مقاله، داستان وخبر در ایرنا، کیهان، فارس نیوز، ایسنا، رجانیوز، اعتماد، تابناک، کارگزاران و...برعلیه اقلیت بهایی منتشر شد. امسال همچنین پروژه اخراج دانشجویان بهایی که بعد از قریب به ۳۰ سال محرومیت از تحصیلات دانشگاهی، با پیگیری‌های مستمر جامعه بین الملل، توانستند در سال ۸۴-۸۵ وارد دانشگاه شوند تکمیل شد. از دیگر دستاوردهای دولت آقای احمدی‌نژاد جمع آوری تومار‌ بر علیه بهاییان در نمازهای جمعه به منظور تحریک عوام برعلیه این اقلیت و همچنین تشکیل یک سازو کار منسجم اداری جدید بنام «کمیته اقلیتها»، برای کنترل و اعمال محدودیت های بیشتر، می باشد.
--------------------------
*لینک‌های مربوط به سایت فعالان حقوق بشر موقتا غیر فعال می‌باشند.
لینک‌ها:
۱)تخریب قبرستان بهاییان در قائم‌شهر:
http://hrairan.org/Archive_87/1140.html
۲)تخریب قبرستان بهاییان در اصفهان:
http://www.hrairan.com/Archive_87/1123.html
۳)آتش زدن منازل:
http://www.bahai.org/persian/persecution/newsreleases/28-07-08
۴)عدم صدور جهت کسب وکار:
http://www.hrairan.org/Archive_87/1233.html
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news1/16743
۵)اذیت و آزار کودکان بهایی در مدارس
http://www.noghtenazar2.info/content/view/360/9
۶)لیستی از اخبار منتشره درمورد دیانت بهایی در جراید کشور:
http://linkadeh.blogspot.com/search?updated-min=2008-01-01T00%3A00%3A00-08%3A00&updated-max=2009-01-01T00%3A00%3A00-08%3A00&max-results=10
۷) تشکیل کمیته اقلیت‌ها در حوزه علمیه قم
http://www.roozonline.com/archives/2008/10/post_9741.php
۸)جمع‌آوری تومار:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8706130281
http://asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=624
۹)اخراج دانشجویان بهایی
http://zamaaneh.com/ardavan/2008/11/post_163.html
http://radiozamaaneh.com/news/2008/10/post_6570.html
۱۰)دستگیری ۵۴ تن از جوانان بهایی شیراز:
http://news.gooya.com/politics/archives/2008/10/078015.php
http://www.hrairan.com/Archive_87/1066.html
۱۱)تلاش برای آتش زدن یک بهایی در شیراز
http://www.roozonline.com/archives/2008/04/post_6762.php

۱۳۸۷ آذر ۹, شنبه

تنکسگیوینگ(TG) این پنجشنبه هست یا اون پنجشنبه بود؟

دیدار شد میسر و بوس و کنار هم،
...نه، دروغ چرا؟ فقط اولی میسر شد.  ولی دیدار هم گاهی شیرین‌تر از دوتای دیگه هست. امسال، چشم حسود کور، طالع با ما یاری کرد و علاوه بر آنکه دیدار میسر شد، در یک روز از طعم ۲ بوقلمون، اولی طبخ به شیوه آمریکایی و دومی ایرانی، به همراه دیگر غذاهای لذیذ وطن از اطعمه و اشربه با هم لذت بردیم:
زاهد برو که طالع اگر طالع من است     جامم بدست باشد و زلف نگار هم
 امابوقلمون اول یک داستان کوتاه هم داره که خالی از لطف نیست. پریروز، یعنی روز چهارشنبه باصاحب خونه‌ام گپ‌های سیاسیه می‌زدیم و صحبت اتفاقا به هیلاری جان رسید. عرض کردم که پس این پست وزارت چه شد؟ تام گفت اینقدر بی‌‌تابی نکن، قضیه حتمی شده. من گفتم آخرقرار بود که دوشنبه رسما اعلام کنند. امروز چهارشنبه هست و هنوز خبری نشد. پت گفت نه، گفتند که هفته بعد اعلام می‌شه. من گفتم نه، من خودم با گوشم شنیدم(آخه صاحب خونه من و خانمش با پایشان می‌شنوند) که بعد از تعطیلات TG اعلام می‌شه، اما هنوز خبری نشد! پت و تام نگاهی بمن کردند و بعد به بوقلمونی که هنوز در آب شناور بود و می‌رفت که آماده طبخ بشه خیره شدند. من هنوز جمله‌ام تمام نشده بود که شک کردم که TG فردا هست و این بوقلمون به این بزرگی بیخود توی آب شناور نیست. نگاه شگفت انگیز این زوج به همدیگه پایانی نداشت، هرکدوم سعی داشت که جواب رو به دیگی واگذار کنه. مطمئنم که هردو خیال کردند که من یک ضرب المثل فارسی را داشتم براشون ترجمه می‌کردم!
آخر سر پت زبان باز کرد و گفت راستی فردا ما یه عالمه غذا داریم بیا باهم ترتیب این بوقلمون رو بدیم. گفتم باشه و هزار تا فکر و خیال به ذهم اومد که چرا فکر کردم TG هفته قبل بود.
به اتاقم رفتم و به اخوی زنگ زدم که بپرسم TG‌ ٍکی بود. آخر یادم بود که چندی قبل به من زنگ زد وبرای TG به  Phoenix  دعوتم  کرده بود، یک ساعت هم در مورد اینکه چه روزی هست هشدار داده بود. هی می گفت «این پنجشنبه نه، اون پنجشنبه»خدارا شکر که کار داشتم وگرنه «اون پنجشنبه» اونجا بودم. بگذریم اخوی گوشی را برنداشت و ماهم بی خیال این فکر وخیال‌ها شدیم
خاطر به تفرقه دادن نه زیرکی است     مجموعه ای بخواه و صراحی بیار هم
هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که موبایل به صدا دراومد و به TG دوم که از بخت نیکو با ۴-۵ ساعت فاصله بود، دعوت شدم. گفت که «می‌خواستم دیروز زنگ بزنم ولی می‌دونستم یادت نمی‌مونه». بالاخره روز و شبی بود به یاد ماندنی، بالاخص که امروز هم اعلام شد که هیلاری جان وزیر امور خارجه شد. 
از بخت شکر دارم و از روزگار هم.



۱۳۸۷ آذر ۷, پنجشنبه

A Scary Preemptive Condolence


Preemptive acts are becoming more desirable every day, since Bush introduced it first to the world in 2003.  And now, Pakistan's defense secretary condemns the Mumbai attacks in a very scary statement. This statement delivers a sense of preemption, by asking India not to accuse Pakistan of links to the attack, before India wants to do so; he said:   "doing so would "destroy all the goodwill between the two NUCLEAR-ARMED RIVALS."   And here is the link
Tell you the truth, I think being equipped with nuclear arsenals was so necessary for the both nations. As the link mentions it, the two countries fought three major wars against each other since 1947. THREE WARS IN 60 YEARS, and I don't know how long each war last. Don't you think the story would be so repetitive and so boring if they were going to fight again in the old fashion? Even the that statement above would lose all its power and beauty without those words in red. The world people wouldn't want to hear about it any more. Now with these nukes in hand, we may have a really fun reality show on all public news channels+cables. 
I promised myself to buy a tv+cable, if a real man comes out and announces WAR. Even maybe a wide screen one a 52" DLP, if Iran too gets his shit together and joins the party.
I missed George Carlin today+ I feel so thankful today

۱۳۸۷ آذر ۳, یکشنبه

مقایسه حکومت در دیدگاه اسلامی و بهایی

اکبر گنجی در مقاله اخیر خود رابطه علما و قدرت را نقد می‌کند. صادق زیباکلام هم در کتاب «سنت و مدرنیته» نکات جالبی از دیدگاه‌های متضاد علمای شیعه درباره تشکیل حکومت اسلامی می‌نویسد. صادق زیبا کلام معتقد است که حکومت صفویه نقطه عطفی در تاریخ سیاسی اسلام است که چشم انداز جدیدی از قدرت و حکومت پیش روی علما گذاشت. رابطه علماء و حکومت در دوره قاجاریه استحکام بیشتری پیدا کرد و استیحاش آنان از ایده قدرت و حکومت بکلی زائل شد. بطوریکه پایه‌های حکومت ولایت فقیه بشکل کنونی اش، چنانکه ماشاءالله آجودانی در کتاب «مشروطه ایرانی» مطرح می‌کند، در زمان قاجار و در نوشته‌‌های ملااحمد نراقی پی ریزی شد.
به زیر دلق ملمع کمند ها دارند         دراز دستی این کوته‌آستینان بین
  1. میرزای قمی، رئیس حوزه علمیه قم در عصر فتحعلیشاه، در خصوص حکومت می‌گوید:(سنت و مدرنیته ص ۱۸۶)
    «شاه شبیه جانشین خداست و بر طبق مشیت خدا شاه شده و بنده‌ای را نشاید که سر از کمند اطاعت او بپیچد...خدا این مقام را به پادشاه نیکوکار بر سبیل استحقاق و به نابکاران بر سبیل امتحان واگذاشته و پادشاه بد را تنها در برابر خداوند رحمان پاسخگو قرار داده ...سرنهادن بندگان را بر فرمان آنان سخت بایسته دانسته است... همچنین علما را هم از برای محافظت دین مردم و اصلاح دنیای ایشان در رفع دعاوی و مفاسد و اجحاف و تعدی و تجاوز از راه حق که باعث هلاک دنیا و آخرت می باشد قرار داده...»
  2. در مقاله اکبر گنجی هم به تئوری آقای خمینی ارجاعاتی شده از جمله آمده است: «حکومت به معنای ولایت مطلقه ... بر جمیع احکام شرعیه الهیه تقدم دارد... حکومت ... یکی از احکام اولیه اسلام است، و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حاکم می‌تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند وپول منزل را به صاحبش رد کند.حاکم می‌تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند ومسجدی که ضرار باشد، درصورتی که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. حکومت می‌تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یک جانبه لغو کند. و می‌تواند هر امری را، چه عبادی و یا غیرعبادی است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند.حکومت می‌تواند از حج، که از فرایض مهم الهی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست موقتا جلوگیری کند... آنچه گفته شده است که شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختیارات از بین خواهد رفت، صریحا عرض می‌کنم که فرضا چنین باشد، این ازاختیارات حکومت است. و بالاتر از آن هم مسائلی است، که مزاحمت نمی کنم.»
  3. ماشاءالله آجودانی می‌گوید:(مشروطه ایرانی ص ۷۴-۷۵) لب نظر و خلاصه کلام نراقی در استناد به آن احادیث و آیات در تائید ولایت فقیه چنین است:علما و فقها در اداره امور مردم و به طور کلی آن چه که به «معاد» و «معاش» افراد یا جامعه بستگی دارد، خلاصه در هر امری از امور همان‌گونه که پیامبر و امامان «ولایت» و حق حاکمیت داشته‌اند، فقیه نیز به دلیل نیابت و ووراثت از پیامبر و امام عینا همان حقوق و امتیازات را دارا است.
فارق از آنکه آیا بتوان عنوان «حکومت» را به زعامت و رهبری پیامبر اسلام و جانشینانش اطلاق نمود، علما در مورد حکومت اسلامی ، درست یا نا درست، نمی‌توانند الگویی به غیر از «حکومت» ایشان داشته باشند. و چنانچه می‌بینیم ادراک ایشان ازاین الگوها بیشتربه حکومت‌های دیکتاتوری دنیای امروز شباهت دارد تا یک حکومت دموکراتیک. 

از طرف دیگر دیانت بهایی ظاهرا داعیه حکومتداری ندارد و تا آنجا که من می‌دانم در عصر ذهبی ای که دیانت بهایی نوید آنرا می‌دهد، نامی از حکومت بهايي و یا شبه آن برده نشده است. بالعکس مطابق آنچه عبدالبهاء در «رساله مدنیه» تبیین می‌نماید آنچه دیانت بهایی به آن توجه خاصی مبذول داشته است حکومتی بر اساس مشورت است. عبدالبهاء از جمله در رساله مدنیه می‌گوید:
  1. «تشکیل مجالس و تاسیس محافل مشورت اساس متین و بنیان رزین عالم سیاست است...اگر آن نفوس[نفوس مجتمعه در مجالس]... اذیال مقدسه را باشیای نالایقه نیالایند، البته تاییدات الهیه آن نفوس را مبدا خیرات عالم گرداند و آنچه مصلحت ناس است از لسان آن نفوس جاری فرماید.»( ص ۲۲) و بعد از آن شرحی از صفاتی که نمایندگان باید به آن متصف باشند، از جمله صداقت، آگاهی بر «قوانین ضبط و ربط مهام داخلیه و روابط و علاقات خارجیه » را به تفصیل متذکر می‌شود. 
  2. در ادامه آمده است: «به نظر این عبد چنان می‌آید که اگر انتخاب اعضای موقته در مجالس ممالک محروسه(ایران) منوط به رضایت و انتخاب جمهور باشد احسن است چه که اعضای منتخبه از این جهت قدری در امور عدل و داد را مراعات می‌نمایند که مبادا صیت و شهرتشان مذموم گردد.»(ص ۳۰-۳۱)
  3. و یا در مورد قوه قضائیه و اجرای عدالت در کشور در این رساله می‌خوانیم: «اگر مشکلی رخ نماید اولا بحکومت محلیه شکایت نمایند. اگر امری مغایر عدل و انصاف بینند و روش و حرکت حکومت را منافی رضای باری و مغایر معدلت شهریاری مشاهده کنند، داوری خود را به مجالس عالیه رسانند و انحراف حکومت محلیه را از مسلک مستقیم شرع مبین بیان کنند...»ص ۲۴

۱۳۸۷ آبان ۲۵, شنبه

حذف یک کامنت غیر اخلاقی

«دانشجوی بهایی حق ادامه تحصیل ندارد» مصاحبه‌ای است که اردوان روزبه با وکیل دانشجویان اخراجی بهایی انجام داده است. باخواندن این مصاحبه و مصاحبه دیگری از‌ آقای میردامادی به این نتیجه رسیدم که تنها شرط رادیو زمانه برای انتشار یک مصاحبه آن است که در طول مصاحبه، طرفین مصاحبه  دمای بدنشان را بین ۳۶-۳۸ نگهدارند! اگر باور ندارید بیایید چند قسمت این مصاحبه را مرور کنیم: 
در مقدمه اردوان روزبه می گوید: دستگیری‌های اعضا انجمن یاری[؟] در شیراز و مشهد[؟] و برخی دیگر در شهرستان‌های شمالی ایران از جمله این موج‌های تازه بود که در امسال شاهدش بودیم...اما برخورد با این اقلیت دینی فقط در دستگیری اعضای انجمن یاری... محدود نشده است، چرا که... اینک دانشجویان بهایی هم برای ادامه تحصیل خود... با مشکلاتی مواجه شده‌اند. با شرایط به‌وجود آمده، از این پس آن‌ها مدرک تحصیلی هم نخواهند گرفت...
اولیایی فرد:... این موکلان که چند نفر از دانشجویان هستند از سال ۸۴ با دستور اخراج خود مواجه شدند. از این سال اخراج دانشجویان بهایی و هم‌چنین عدم ثبت‌نام افراد بهایی آغاز شد.
وباز اردوان روزبه در سوال آخر تکرار می‌کند: چرا مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در ارتباط با بهاییان مشغول به تحصیل، از سال ۸۴ اعمال می‌شود؟.....


با خواندن این مصاحبه، کامنتی برای آقای روزبه به مضمون زیر فرستادم:

آقای روزبه از شما برای پرداختن به این موضوع و از آقای اولیایی فرد برای دفاع از حقوق بهاییان تشکر می‌کنم. لازم می‌دانم حقیقتی را که اتفاقا بسیار مهم هم می‌باشد و در این مصاحبه به تلویح و تصریح مخدوش گردیده به اطلاع شما و خوانندگان این سایت برسانم.
حقیقت این است که بر خلاف فرمایشات شما و آقای اولیایی فرد بهاییان از آغاز بازگشایی دانشگاهها، بعد از انقلاب، تا سال ۸۳  اجازه ورود به دانشگاه و حتی شرکت در کنکور را نیافتند. من یک بار در سال۱۳۷۰ و بار  دیگر در سال ۱۳۷۲(بعد از اتمام دوره سربازی) برای شرکت در کنکور ثبت نام کرده‌ام و حتی از دریافت کارت ورود به کنکور محروم مانده‌ام. خواهر کوچکترم در سال ۷۵ و برادر بزرگترم در سال ۶۷ همین تجربه را داشته‌اند.این تجربه مشترک خانواده من، دیگر جوانان فامیل که بازه ای وسیع از سال ۶۲ تا ۸۲ را شامل است و تمام جوانان بهایی ای بود که با آنها آشنا بوده ام و یا بعدا آشنا شدم. در واقع مدارک زیادی وجود دارد که نشان از یک روش سیستماتیک برای حذف این اقلیت از سالها قبل می‌دهد. (برای دیدن مدارک بیشتر اینجا را ببینید)
حال اگر شما در ادعای خود مبنی بر اینکه چنین مشکلی منحصر به بعد از سال ۸۴ است صادقید, با چند تن ازبهاییان راه یافته به دانشگاه مصاحبه کنید، از آنها بپرسید که چگونه در کنکور شرکت کرده اند و با چه ترفندی وارد دانشگاه شده اند

رادیو زمانه کامنتم را منتشر نکرد. آقای اردوان در جواب سوالم از روش انتشار کامنتها گفت:
« شما نیز موافقید که در صورت افترا، توهین و یا وجود الفاظ و کلمات نامانوس این[حذف یا ادیت] یک ضرورت است.»
برای اطلاع بیشتر از محرومیت دانشجویان بهایی از تحصیل این مصاحبه را نیز بخوانید.

۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

واکنش ها از داخل ایران به پیروزی اوباما

  • یک مرجع ناشناس در جمع طلاب گفت: حالا بعضی ها چه ذوقی کرده‌اند، این کار غلطی است. اگر فکر می‌کنید حالا کس دیگری بیاید ممکن است طوری بشود، نه آقا این طور نیست. من از همین جا به رئیس جمهور آینده آمریکا اعلام می‌کنم که دیکتاتورهای عالم روی آمریکا به عنوان دشمن حساب باز کرده‌اند!
  • خبرها حاکی از آن است که رئیس جمهور ایران همچنان معتقد است که قلدرها به اوباما اجازه نخواهند داد تا پیروز شود. او همچنین به عنوان مهم ترین نصیحت، به باراک گفت که قبل از هر اقدامی اول با دانشگاه هاروارد در مورد صحت مدرکش هماهنگی کند و اگر سوالی دراین باره داشت به شماره علی کردان  0119821Impeachment تماس بگیرد و بپرسد.
  • منوچهر متکی خواستار آن شد که رئیس جمهور آینده آمریکابه خواست ملت آمریکا توجه کند. گفته می شودآقای متکی لیستی هم از این خواسته ها فراهم کرد و از طریق کنسول گری سوئيس به دفتراوباما فرستاد. سرفصلهای این لیست به قرار زیر است:
  1. وقت آن رسیده است که آقای اوباما با شرکت در یک اعتراف همه جانبه تلویزیونی دین خود را به مستضعفان آمریکا ادا کرده و نقش آمریکا را در تاخیر ظهور آقا افشاء نماید. ایشان ابراز امیدواری کرد که ایران شاید بتواند تیم تخصصی فیلمبرداری و دیگر لوازم را، بجز واتر بردینگ(water boarding) که تخته اش سنگین است و می دانیم خودتان آنرا دارید، برای یک هفته در اختیارمردم آمریکا قرارد دهد تا تمام اعترافات ئیس جمهورشان را بشنوند. 
  2.  حال که آمریکا و غرب به پوشالی بودن اقتصاد ربایی مبتنی بر علوم پوسیده فاسد پی برده اند، وقت آن است که باکمک علمای اعلام، سلطان شکر و چادر سیاه و با پیروی از الگوهای اقتصاد اسلامی بر پایه امانت، عدالت و کرامت انسانها، بار سنگین تورم از دوش مردم برداشته شود. ایران حاضر است، به نشانه حسن نیت، ایده ها و حتی شاید خود آقای احمدی نژاد را در این فصل پایانی ریاست جمهوری اش به نیویورک بفرستد که آن جا بماند و از نزدیک نظارت کند. آقای احمدی نژاد هم گفت:«اگر واقعا می خواهند که من بیایم  باید در اعترافات تلویزیونی، مشاهده هاله نور و ارتباط آمریکا با موسویان نیز گنجانده شود، درضمن، باتوجه به پیشینه دانشگاهیم یک کرسی هم در دانشگاه کلمبیا بمن بدهند، تا اقتصاد را در آمریکا، مانند سانتریفوژ های خودمان در ایران بومی کنم.» گفته می‌شود که لی بالینجر نیز از این موضوع استقبال کرده است و قرار است ترتیب یک سخنرانی هفتگی را برای ایشان بدهد و هر بارزحمت معرفی ایشان را خودش بکشد.
  3. سومین خواسته مردم آمریکا که تا حال به دست ما رسیده اینست که آقای اوباما، برای نشان دادن حسن نیت، کل هیات دولت ایران را به ضیافت شامی به کاخ سفید دعوت نموده و آنگاه چون جد بزرگوارش، بلال حبشی، از دیوار کاخ سفید بالا رفته اذان  مغرب را بر گنبد طلایی کاخ بخواند و در بعد از اکل شام، به هنگام بازگشت، در موقع دست دادن، موجودی حسابهای مسدود بانکی ایران در آمریکا را، آهسته در جیب رئیس جمهور بگذارد. گفته می شود که احمدی نژاد از پیش سفارش چند شلوار با جیب بزرگ را به فروشگاههای خیابان مولوی داده است.
  • آقای کروبی با فرستادن پیامکی(Text message) به باراک، از او خواست که امشب را تا صبح بیدار بماند. 
  • آقای حداد عادل که عادت دارد باراک اوباما را با اسم وسطش، حسین، صدا کند، عنوان کرد که این «یس وی کن» ها همان «قالوا بلی»(۱) بودو این پیروزی حسین چیزی جز شکست آمریکا و زنده شدن ایدوئولوژی عاشورا در قلب طاغوت نیست. باراک اوباما که در ضیافت شام All smith اعلام کرده بود کسی که نام وسط او را انتخاب کرد احتمالا نمی دانست که او شاید روزی بخواهد برای ریاست جمهوری اقدام کند، در جواب حداد گفت!what!? say it again please  
  • بابایی، نماینده مجلس هشتم، بعد از آنکه فریاد زد Change, we believe in too گفت که ما بیشتر از مردم آمریکا منتظر چنج هستیم. اصلا این ماجرای کردان مارا ازنون خوردن انداخت. باراک اگه چنج(۲) نداره می تونه یه چک بنویسه ما هم قول میدیم استیضاش نکنیم.
  • آقای خاتمی هم گفت چقدر این «یس وی کن» ها قشنگ بودند، اگه من هم رئیس جمهور بشم قول می دهم که همین کار رو واسه مردم بکنم
--------------------------
(۱)اعراف، آیه ۱۷۲: الست بربکم قالوا بلی
(۲)معنی دیگر چنج  پول خرد است.


CHANGE, WE CAN BELIEVE IN



دیروز مردم آمریکا بالاترین پست اجرایی در این کشور را به باراک اوباما سپردند. او دیشب در مقابل بیش از صد و بیست هزار نفر از طرفدارانش در شهر شیکاگو نطق پیروزی خودرا در انتخابات ریاست جمهوری چنین آغاز کرد:
اگرهنوز کسی تردیدی داشت که آمریکا سرزمینی است که هر چیز در آن ممکن است، که آیا رویای اولین کسانی که آمریکا را ساختند هنوز زنده است، و یا آنکه می توان قدرت دموکراسی ما را زیر سوال برد، امشب جواب شما بوده است...جوابی که توسط پیر و جوان، فقیر و غنی، دموکرات و جمهوری خواه، سیاه و سفید، لاتین، آسیایی و سرخپوست، هم‌جنس گرا و غیر هم‌جنس‌گرا، معلول و غیر معلول گفته شد...
جان مک کین در سخنرانی پایانی خود گفت:
 من اهمیت ویژه این انتخابات را برای سیاه پوستان آمریکا درک می کنم؛ سربلندی و افتخار، امشب از آن آنهاست. هیچ دلیلی بهتر از این نشان نداد که آمریکا یک دنیا با تعصبات زشت و ترسناکش در گذشته فاصله گرفته است. دیگر هیچ دلیلی برای یک آمریکایی وجود ندارد که  آمریکایی بودنش را عزیز ندارد.
از نقاط عطف کمپین اوباما حضور کالین پاول، وزیر کشور در کابینه اول جرج بوش، در برنامه Meet the Press در شبکه NBC و حمایت وی از اوباما بود. وی در جواب منتقدین جمهوری خواه که باراک اوباما را مسلمان خواندند، ضمن رد این ادعا، با شجاعت عنوان کرد که مگر در مسلمان بودن چه ایرادی هست؟ اینجا مگر آمریکا نیست؟ آیا ایرادی دارد که یک پسر یا دختر هفت ساله مسلمان آمریکایی رویایش باشد که روزی رئیس جمهوراین کشور شود؟
انتخاب باراک اوباما به ریاست جمهوری ایالات متحده در حالی اتفاق می افتد که حاکمان بسیاری از کشورهای دنیا با صرف منابع مالی بسیار به ایجاد وحشت و خفقان در فضای زیست اقلیت ها دامن می زنند. دراین میان می توان و باید از جمهوری اسلامی ایران نام برد، که حاکمان آن ادعا بینش الهی و فرهنگ معنوی دارند و در آنجا یک بهایی برای ابراز عقیده می تواند با مجازات اعدام مواجه شود. آنجا کودک هفت ساله بهایی نه تنها از حق داشتن رویای ریاست جمهوری محروم است، بلکه در مدرسه نیزبخاطر عقایدش تحقیر و توبیخ می شود و از ادامه تحصیل و انتخاب شغل محروم می گردد. 
انتخاب رئیس جمهور آمریکا از میان اقلیت سیاه پوست این کشور نه تنها فصل جدیدی در تاریخ آمریکا و جامعه سیاه پوست کشور گشود، بلکه موقعیت اجتماعی و سیاسی اقلیت ها را در تمام دنیا تعریفی دوباره کرد. بازسازی چهره آمریکا در جهان و گسترش روابط سازنده اش با سایر ملتها فرصت بهانه جویی و پنهان سازی را از حکومتهای خودکامه گرفته و این تضادها را در افقی روشن به پیش چشم مردم دنیا می کشد. حاکمان و سیاستمداران دنیا، در گوشه و کنار، دیر یا زود، جبرا یا طوعا خود را با این تعریف جدید تطبیق خواهند داد. 

۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

موسیقی سنتی پاسخگوی نیازهای امروز نیست؟(1)


در حاشیه سخنرانی هرمز فرهت در انجمن توسعه و تجدد پاریس،  ایرج ادیب زاده مصاحبه ای، در رادیو زمانه، با این موسیقی‌دان سرشناس در باره موسیقی ایرانی انجام داد. آقای فرهت معتقد است که :
موسیقی سنتی برای نیاز‌های امروزی اکتفا نمی‌کند. چون موسیقی خیلی خصوصی و یک صدایی است و در یک محوطه و دنیای خاصی قرار دارد که با جمعیت و تکرار زیاد وفق ندارد...
ودر جواب این سوال که آیا فکر می کنید موسیقی سنتی باقی بماند می گوید:
امیدوارم که باقی بماند. اما نباید با دخل و تصرف در آن و اجرای زیاد آن ضایعش کرد. 
نظرات آقای فرهت تامل انگیزند. من عاشق موسیقی سنتی هستم؛ علیزاده، مشکاتیان، لطفی، شهناز و ... جزیی از زندگی من اند، اما دردمندانه با صحبت آقای فرهت موافقم. سنت های ما ارتباط خود را با فضای آلوده فکری ایرانی امروز از دست داده است. هنرهای سنتی نیز از این قاعده مستثنی نیستند، علی الخصوص موسیقی ماکه داستانش به خاطر مخالفت روحانیون، جز قصه ناکامی ها، ساز شکستن و بی حرمتی ها چیزی نیست و با آنچه که مثلا همسایه قدیمی‌مان هندوستان که از فیض اسلام محروم ماند دارد، زمین تا آسمان متفاوت است. موسیقی ایرانی امروز با تمام فراز و نشیب هایش در همان مسیر قهقرایی قرار گرفته است که معماری ایرانی، مینیاتور ایرانی، قالی باقی ایرانی سالهاست که در این سراشیبی سقوط آزاد می کنند.
به روابط موسیقی دانانمان نگاه کنید. کجا در ۴۰ سال پیش بنان و صبا بصورت هم چنین چنگ می انداختند که مشکاتیان و بیژن کامکار امروز می اندازند؟ آنها عاشق هم بودند و اینها مشغول تفاخر به هم و خرده گیری از یکدیگر. صبا، بنان، دوامی، پایور، یاحقی و... در تهران، بیگجه خانی و فرنام در تبریز، تاج و کسایی در اصفهان و حلقه های دیگردر گوشه وکنار به تولید و تجدید،وپالایش سنت و مشغول بودند. 
البته نگاه من به آنان نیز نگاه به ایداآل نیست چه که هنر ایرانی بسیار پیشتراز ۵۰ سال پیش، که از دوره مشروطه که ایران با فرهنگ غرب مواجه شد، از مسیر خود خارج گردید.  منتها آنست که قالب ها و سازوکارهای اجتماعی وسنتی ای که این فرهنگ در آن امکان بالیدن داشت، چون کارخانه های متروکه، تا ۴۰-۵۰ سال قبل باقی بود واین هنرمندان نیز ناآگاهانه و غافل از آنکه صاحب کارخانه دیگر نیست و خطوط تولیدبسته است به شیوه قدیم مشغول کار بودند و این غفلت ما را به اینجا رسانده است که امروز هستیم. 
هرچه بود، آن بود که آنان نه برای پول کار می کردند و نه برای شهرت. فنا و از خود بیخبری قسمتی از فرهنگ وهنر ایران است، موسیقی‌دان ما همانقدر شهرت برایش مهم بود که برای معمار مسجدشاه‌‌اصفهان بر سر زبان ها بودن اهمیتی داشت. کجا بنان شهرت لطفی و یا شجریان را داشت. این روح هنر غربی است که فردیت هنرمند را مرکزیت می بخشد. هنر شرقی جلوگاه روح و حیات فکری یک جامعه بود و منیت در آن جلوه مختصری داشت. عرصه ای بود که هویت ملی در آن متجلی می شد. موسیقی دانان ۵۰ سال پیش شب و روز در کنار هم به کسب تجربه، به نوعی که با روح موسیقی ما مناسبت داشت، می پرداختند. بداهه نوازی که اساس موسیقی سنتی است، ریشه در این مجالس انسی داشت، که چشم همچشمی و حسادت در آن راه نداشت . اکنون این فضا از بین رفت، امکان آن گردهم آیی ها و شب نشینی ها نیز وجود ندار، اما هنوز هنرمند ما می خواهد بداهه نوازی کند و نمی شود. بداهه نوازی فضایی نیاز دارد و روابطی را مقتضی است که فرهنگ غربی همه آنرا بلعید. 
تذکر پروفسور فرهت که می گوید نباید با «دخل و تصرف» موسیقی سنتی را ضایع کنیم تذکری بجاست که واقعیتی تلخ در آن نهفته است. واقعیتی که می گوید دست و اندیشه ایرانی دیگر محرم عروس موسیقی نیست. آنچه ما می سازیم، آنچه از فکر و روح ما نشآت می گیرد با جوهر این هنر سنخیتی ندارد. مانند ساختمانهای بی شکل و قواره ای که در کنار گنبد های گلین بافت قدیمی شهرها می سازیم. 
آیا وقتی میرزا عبدالله موسیقی ایران را زیرو زبر کرد، به مخیله کسی خطور کرد که او موسیقی ما را ضایع کرد؟ 
---------------------------
(1)این مطلب را تحت تآثیر قسمت پایانی کتاب آسیا در برابر غرب، «جمال حق و نبوغ انسان» نوشته ام.

۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه

سخنی با آیت الله هاشمی رفسنجانی

آیت الله رفسنجانی در نماز جمعه تهران اعلام کرد: در شهري به نام عكا كه بهايي‌ها هم در آن جا زياد هستند عده زيادي از فلسطيني‌هاي قديمي مانده‌اند. نيمي از مردم اين شهر فلسطيني هستند. اخيرا صهيونيست‌ها آنان را آزار مي‌كنند. در كرانه باختري كه شهرك‌هاي صهيونيستي ساخته شده است كه در كنارش باغ هاي زيتون فلسطينيان قرار دارد. صهيونيست‌ها در اين باغ ها اقدام به تخريب و آزار و اذيت فلسطيني‌ها مي‌كنند. اين فجيع‌ترين كار است و آن‌ها كه منادي صلح هستند اين را نديده مي‌گيرند. من به صهيونيست‌ها اخطار مي‌كنم كه مواظب باشند اين كارها به نفعشان نيست....
ظاهرا آقای رفسنجانی از بهاییان می خواهد که وساطت مسلمانان را کنند تا دولت اسراییل دست از آزار و اذیت آنان بردارند. در ضمن بهاییان عکا را برای اینکه تا حال این کار را نکرده اند ملامت هم می کند، که شما چه جور منادی صلحی هستید که اعتراض نمی کنید. آقای هاشمی نیک می داند که نام بهایی و موضوع مناقشات اسراییل و فلسطین، جز به انگیزه تحریک عوام با هیچ توجیه عقلی دیگر در یک پاراگراف نمی گنجند. لذا به تغییر جنبه های واقعی موضوع یا ساده‌تر بگوییم دروغ‌هایی چند متوسل می شود.
اول آنکه اختلافات نژادی و دینی موجود بین اسرائیلی ها و فلسطینیان پیش از آنکه بخواهد یک نزاع خانگی باشد، عرصه ای است سیاسی که کشورهای مختلف جهان از جمله ایران در آن به سازماندهی منافع خود مشغولند. شوقی‌افندی که مسئولیت جامعه جهانی بهایی را در سالهایی که اسرائیل تشکیل گردید به عهده داشت، بی طرفی کامل، و عدم دخالت دیانت بهایی را در این منازعات در نامه ای واضحا مشخص نمود. این نامه برای بهاییان مانند یک دستورالعمل است و جامعه بهایی همواره آن را رعایت می کند.
دوم آنکه آقای هاشمی، عمدا و یا از روی نادانی، تصویری مخدوش از جمعیت بهایی عکا چه از نظر تعداد و چه از نظر حقوق شهروندیشان، ارائه می کند. ایشان می گوید که جمعیت بهایی در عکا زیاد است، تا چنین القا کند که بهاییان بمدد جمعیت زیاد خود در این شهر دارای تشکیلاتی اجتماعی و یا سیاسی هستند که می توانند برای مسلمانان وساطتی کنند و نمی کنند. تعداد بهاییان در کل اسرائیل حدود چند صد نفر می باشد که بیشتر در مرکز جهانی بهایی در حیفا و تعدادی نیز در روضه مبارکه(مدفن بهاءالله) در شهر 46 هزار نفری عکا مشغول کارند. این عده شهروند اسرائیل نیستند، بلکه داوطلبینی اند که از گوشه و کنار جهان برای خدمت به مرکز جهانی بهایی می روند و بعد از پایان دوره شش ماهه یا یکساله خود به موطن خود باز می گردند. 
چگونه آقای رفسنجانی از مهمانانی چند، که هیچ حقوق شهروندی ندارند، انتظار دارد که مشکل 50 ساله دو قوم را حل نمایند؟
سوم آنکه، جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده است که دولت اسرائیل برخاسته از یک ایدئولوژی سیاسی است و با دیانت یهود ارتباطی ندارد. سوال من از آقای هاشمی این است که، چرا در کشور ایران که تمام قوای سیاسی و اجتماعی، انحصارا، در دست مسلمانان است، و ادعا می شود که حکومت، حکومتی %100 دینی است، با اقلیت‌ها رفتاری می شود که نگرانی مجامع بین المللی را فراهم ساخته است؟ در این کشور اسلامی که پلیس ویژه ای برای مراقبت از تار موی بانوان تشکیل می شود و لباس و پوشش انسانها بدقت بررسی می گردد، چگونه است که به تخریب قبرستان های بهایی در اصفهان و قائم‌شهر توجهی نمی شود؟ چگونه است که برای مقابله با اقلیت ها سرمایه گذاری و سازماندهی ویژه انجام می شود؟ چگونه است که منزل بهاییان به آتش کشیده می شود و کسی به دادشان نمی رسد؟ چگونه است که سندی از دفتر عالی ترین مقام کشور فاش می شود که در آن سرکوب و تضییع ابتدایی ترین حقوق بهاییان تایید شده است؟(برای دیدن مستندات بیشتر اینجا را ببینید)

۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه

چند راهنمایی از استاد شهبازی(مورخ)


استاد مورخ عبدالله شهبازی،
بعد نوشتن آخرین ردیه‌اش
تو که می خواهی یه بهایی ستیز حرفه ای بشی به نکات زیر توجه کن:
  1. همیشه با این جمله شروع کن که «من خودم دوستان بهایی زیادی دارم.» اینطوری بهتره
  2. خودتو در مورد حساسیتهای جامعه آپدیت کن، همشونو هم به بهایی‌ها حواله کن. مثلا وقتی دعواهای خیابانی تو جامعه زیاد میشه، بگو بابی ها دعوا رو شروع کردن. وقتی عراق به ایران حمله می‌کنه بگو بهایی‌ها صدام را تشویق کردند، وقتی نون کمیاب می‌شه بگو هژبر یزدانی در آن دست داره. وقتی فتخ رهبر ورم می‌کنه بگو بادش رو بهاییان از خارج وارد کردند و تقلبی هم بود. کلا کی‌به کیه
  3. یادت باشه که دروغ هرچه بزرگتر باشه تاثیرش بیشتره. مثلا وقتی کشور به مرز ورشکستی رسید یک دفعه اعلام کن که «دستهای مخفی بهاییها دارن کشور رو می‌گردونن.» 
  4. لازم نیست که نظر خودت را مستقیم بگی تا نیاز به سند و مدرک داشته باشی، همینطوری به صورت سوالی مطرح کن. مثلا در مناظره بگو:‌ نظرتان در مورد دست داشتن بهاییان در قتل منصور حلاج یا یک نفر دیگه چیه؟ یا در مورد نکته سوم، می‌تونی بپرسی: آیا دستان مخفی بهاییان در کار نیست؟ باید خلاقیت داشته باشی
  5. هرجا گیر کردی از فلسطین خرج کن، کودکان فلسطینی خوراک تبلیغاتی خوبی واسه بهایی ستیزی هست، فراموش نکن.
  6. لازم نیست در مورد کشوری که دین بهایی را بوجود آورد خودت را هر روز آپ دیت کنی. روسیه، انگلیس و صهیونیزم، مثل «لکن»‌، «ولکن» و «اما» هستند؛ یه وقت آدم اینو میگه یه وقت هم اون یکی رو.
  7. هیچوقت نگو بهایی ها جاسوسند؛ مردم بهت می خندند. عوضش بگو بهایی ها چند دسته‌اند، معرف ترین دسته‌بندیها برای اطلاع شما از این قرار است:‌روسای بهایی و بقیه که کورکورانه دنبال اونها می‌رن. هرچی هم بهت بگن آقاجان روسا در دیانت بهایی به وسیله همین پایینی‌ها انتخاب می‌شن و سال دیگه عوض می‌شن و این پائینی‌ها رئیس میشن، انگار نه انگار که می شنوی. بعد با یک پز روشنفکری بگو اون روسا جاسوسند وبقیه (که خودشان وقتی رئیس بودند یا می شوند) از ترس آنها جیکشان در نمی آید. اگرآدم حسودی هم مسخره ات کرد، به او بگو
    هرکونکند فهمی زین کلک خیال انگیز     نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد.
    اگر این رو بلد نبودی، بگو «حسود هرگز نیاسود»، همین جواب کافیست. بعد برو خانه برای خودت اسپند دود کن.
  8. اگر چیزی به ذهنت رسید، اما دو دل هستی که بنویسی یا نه، حتما بنویسش. خودت را دست کم نگیر، به یاد داشته باش که حسین شریعتمداری با نوشتن رمان «فرهاد و مرجان» در صفحه پاورقی کیهان جایزه «بهترین منتقد دولت» را گرفت. خدا را چه دیدی، تو هم شاید برنده Darwin Award بشی.
  9. فراموش نکن که تو بلندگوی ۷۰ میلیون ایرانی هستی؛ هرچه می گویی، از قول هفتاد میلیون ایرانی بگو و بلندتر بگو. شلوغش کن و بدون توجه به جواب مخاطبین، هی حرف قبلی رو با جار و جنجال تکرار کن.
    تو می دانی که آهنگ حجازی         فروماند زبانگ طبل غازی(2)

    این تکنیک جای خالی منطق و تحلیل را بخوبی پر میکند. اصلا منطق و تحلیل بر گور پدرشان بخندند اگر بخواهند جای خودشان را به این خوبی پر کنند!
  10. روی کیبرد کامپیوترت دو کلید تعبیه شده که یاران دیرنند و همسفران راستین وادی بهایی ستیزی. نام یکی کپی و دیگری پیست است. یکی ممد حیاتشان است و دومی مفرح ذات. پس تو هم بکوش که در استفاده از این دو کلید نابغه دهر شوی و استاد قدر گردی و گوی سبقت از همگنان بربایی.
  11. از خودت ناامید نشو، بنویس و مطمئن باش تا نفت هست تو حقوقت سر جاشه.
-----------------------------------
(1)آنهایی که تو این کار خبره هستند، مانند استاد شهبازی، بهاییان را به لایه های تو در تو تقسیم می کنند. اگر به اندازه کافی تجربه نداری استفاده از این تکنیک پیشرفته به شما توصیه نمی شود؛ ممکن است سر خودت بلا بیاوری.
(2) با اندکی تغییر از باب هشتم گلستان سعدی نقل شد. اصل کلام سعدی این است:
خردمندی را که در زمره اجلاف سخن ببندد شگفت مدار که آواز بربط با غلبه دهل بر نیاید و بوی عنبر از گند سیر فرو ماند.
نمی داند که آهنگ حجازی   فرو ماند زبانگ طبل غازی

۱۳۸۷ مهر ۲۶, جمعه

استفاده از کاندوم برای مبارزه با بهاییت

یک عضو سازمان تبلیغ حوزه علمیه قم از راز توطئه بهاییان برای ازدیاد بیش حد جمعیت این فرقه ، که با پشتیبانی بی دریغ انگلیس و حمایت همه جانبه روسیه انجام می گیرد، پرده برداشت. حجت الاسلام نبوی اعلام کرد که در حالی که مسلمانان جهان به خواب خرگوشی رفته اند، اعضای این فرقه ضاله با کمک یک شرکت آمریکایی تولید کننده وایاگرا به شدت فعال شده، دست به تولید مثل خرگوشی زده‌اند(انتهای صفحه را ببینید) و تا این زمان دولت هیچ اقدامی در این زمینه بعمل نیاورده است.
این روحانی بلند پایه اعلام کرد که نفس این اقدام نشانه آن است که حملات غرب وارد فاز جدیدی شده است و اگر روحانیت، که همیشه حافظ بیضه اسلام بوده است، دست به کار نشود، تا ۹ ماه آینده مسلمانان ایران در اقلیت خواهند بود. ایشان از مردم همیشه در صحنه نیز دعوت کرد که دست به ضد حمله بزنند و چون همیشه روحانیت را در این مبارزه بی امان حمایت کنند.
این عضو شریف سازمان تبلیغات در جواب خبرنگار روزنامه اعتماد در مورد راهکارهایی که سازمان فوق به آنها اندیشیده است سخن گفت و ابراز عقیده کرد که این کار نیاز به صرف وقت و انرژی بسیار دارد و دولت باید از لحاظ لجیستیکی علما را در پشت جبهه تامین کند، چه که در خط مقدم این علما هستند که با جان نثاری بیرق اسلام را در طول تاریخ بر افراخته اند. وی افزود که دولت همچنین با در نظر گرفتن سیاست های اقتصادی درست می تواند از اثرات مخرب فعالیت دشمن بکاهد.
ایشان گفتند که دولت مثلا باید تحت عناوینی چون «ارایه خدمات بهداشتی به هموطنان بهایی» کاندومهای مرغوب که از یک لایه پلاستیک بنام میتاکروم می باشد را با سوبسید و یا حتی بصورت مجانی همراه با پیش بینی های لازم در اختیار اعضای ذکور فرقه بهاییت قرار دهد، و ایشان را ملزم نماید که در تمام طول شبانه روز در آن ملبس بمانند.
عکس از حجت الاسلام نبوی، استفاده همراه با ذکر نام ایشان و توجه به تاریخ مصرف بلامانع است

از طرفی دیگر دولت می تواند مانند ماه مبارک رمضان از ساعات کار ادارات بکاهد تا مردم امکان حضور در این جهاد اکبر را بیابند.
این کارشناس امور دینی همچنین کمبود شدید برق و قطع گاز را در فصلی که پیش رو داریم، از الطاف خفیه الهی برشمرد که می تواند در ازدیاد عدد مسلمین تاثیر خوبی داشته باشد. ایشان به خانواده ها توصیه کرد که قبل از خواب چند صفحه توضیح المسائل را با کمی ناز و عشوه در زیر گوش مردانشان بخوانند تا آمادگی فکری لازم پیدا شود.

۱۳۸۷ مهر ۱۴, یکشنبه

قهرمانان جامعه مان را بهتر بشناسیم

شیخ فضل الله نوری از مجتهدین بزرگ مقارن با جنبش مشروطه است. این شیخ بزرگوار بعد از انقلاب اسلامی به شهید شیخ فضل الله نوری یا همان شیخ شهید معروف شد و بزرگ راهی درپایتخت میهنمان وشاهراهی در ایدئولوژی و تفکرات حاکمان ایران به نامش ثبت شده است. در زیر شمه ای از افکار او را که در یکی از نامه هایش منعکس می باشد مرور می کنیم. بخوانید و لذت ببرید.
نامه‏ي شيخ فضل الله نوري به ناظم الاسلام:
ترا به حقيقت اسلام قسم مي‏دهم آيا مدارس جديده خلاف شرع نيست؟ آيا ورود به اين مدارس، مصادف با اضمحلال دين اسلام نيست؟ آيا درس زبان خارجه و تحصيل شيمي و فيزيك عقايد شاگردان را سخيف و ضعيف نمي‏كند؟ مدارس را افتتاح كرديد. آنچه توانستيد در جرايد از ترويج مدارس نوشتيد. حال شروع به مشروطه و جمهوري كرديد؟
مشروطه ایرانی، دکتر ماشاالله آجودانی، ص ١٤٣

دشمنی علما با علم و مدرسه قسمتی از تاریخ ایرانمان است. حسن رشدیه* که از پایه گذاران مدارس به سبک جدید بود در جایی می گوید:
"یکی از آقایان که مقامش عالی تر از لیاقتش است، خودداری نتوانست. گفت اگر این مدارس تعمیم یابد، یعنی همه مدارس مثل این مدرسه باشد، بعد از ده سال یک نفر بی سواد پیدا نمی شود، آن وقت رونق بازار علما به چه اندازه خواهد شد....صلاح مسلمین در این است که از صد شاگرد که در مدرسه درس می خوانند یک دو تاشان ملا و با سواد باشند و سایرین تابع و مطیع علما باشند." همان کتاب صفحه ۲۶۶

برگردیم به قهرمان شهیدمان شیخ فضل الله. از دیگر آثار قابل اعتنای بجا مانده از این شهید راه وطن، نامه ای است که به سفیر بریتانیا نوشته است. این نامه را اولین بار در روزنامه شرق، ویژه نامه مشروطه خوانده بودم. متاسفانه روزنامه شرق توقیف و آرشیو آن هم در دسترس نمی باشد، اما نامه را می توان بر روی اینترنت در گوشه کنار پیدا کرد.
نامه شيخ فضل الله به سفير انگليس چنین است:
خدمت باابهت جناب شوكت مدار اجل اكرم افخم اسعد عالى وزير بافرهنگ مسيو هپرين وزير مختار و نماينده دولت فخيمه انگلستان دام اجلاله؛
اولاً در اين موقع ورود بهجت نمود جناب جلالتمآب عالى را اينجانب و ساير از علماى اعلام ملت ايران كه همواره به اتحاد و يك جهتى با ملت نجيبه ترقى خواه انگلستان خود را شناخته ايم تبريك و تهنيت مى گوييم و مسرت قلبى خودمان را به اظهار مخالصت و موافقت اظهار مى داريم و از خداوند تعالى خواهانيم كه همواره رجال كار آگاه و مامورين سياسى دولتين در حفظ و نگهدارى اين مودت و محبت كه فيمابين ملتين بيشتر از پيشتر حاصل شده با نهايت صدق و صفا بكوشند و مواظب باشند كه غرض مغرضين خللى نرساند.ثانياً به مفاد شكر نعمت نعمتت افزون كند تشكرات قلبيه خودمان را از حسن مساعدت و سياست جناب جلالتمآب شارژه دافر اظهار مى داريم و متوقع مى شويم كه به دربار معدلت مدار امپراطور خودتان ابلاغ فرماييد.ثالثاً بر خاطر سياست مظاهر جناب عالى مكشوف و ظاهر است كه هميشه ملت و دولت ايران خود را متحد و دوستدار دولت و ملت نجيبه متمدنه انگلستان دانسته و مى داند و همه وقت فوائد اتحاد را منظور نظر داشته و مى دارند و با كمال اميدوارى استحكام و انتظام اين مردم را كه سرمايه سعادت و اسباب رفاهيت ملتين است از جناب معظم مفخم جلالتمآب عالى ممتنى و خواستاريم تا انشاءالله از ثمرات دوستى و يك جهتى برخوردار شويم و چنان با هم يك دل و يك جهت باشيم كه رشك ديگران شود.
الاحقر فضل الله النورى»
-----------------------
رشدیه ظاهرا مشهور به بابی و یا بهایی بودن می شود(مشروطه ایرانی صفحه ۱۴۳) این شهرت اگرچه بنا به اسناد بجامانده، که طرز فکر و منش او را نسبت به اقلیت های غیر مسلمان نشان می دهد(مشروطه ایرانی صفحات۱۴۹-۱۵۰)، غلط می باشد، اما بیانگر این حقیقت است که علاقه به علم و دانش در ذهن ملایان و دنباله روهایشان نشان بابی و یا بهایی بودن بوده است.

۱۳۸۷ مهر ۱۳, شنبه

از رند نظر باز تا رند زمین باز

چندیست که کتاب «آسیا در برابر غرب» اثر داریوش شایگان را دست گرفتم. خواندنش سخت است، هم از آن رو که ارجاعات بسیاری به مفاهیم فلسفی و فلاسفه غرب دارد و هم از آن جهت که اگر ندانی که کتاب به کجا می رود باورت نمی شود آنچه را که می خوانی. باید کسی برایت بگوید که موضوع کتاب چیست.
وقتی که آنرا از کتاب فروشی پارس می خریدم (فکر می کنم حدود ۱۵-۱۶ جون بود) فکر می کردم با کتابی از نوع کتاب های چامسکی مثل Profit Over People(که خریدم ولی هیچوقت نخواندمش) در ملامت سیاست های آمریکا و اروپا در قبال آسیا سر و کار دارم. حدود ۲۰ صفحه اول کتاب را خواندم و مطمئن شدم که یک کتاب چرند در نکوهش هرچه پیشرفت، تمدن، برابری، آزادی و تمام مناقب انسانی و هنری تمدن غرب ازیک طرف و حسرت از دست رفتن عقب ماندگی های شرق و آسیا از سوی دیگر است. کتاب با مفاهیمی مثل غربزدگی و پدیده نیهیلیسم «در تقدیر تاریخی غرب» می آغازد، در صفحه ۱۲ می گوید...
اما امروز به گفته نیچه «این مهمان هولناک» در میان ما آشیانه کرده و نیمی از آسیا مقهور و مسحور آخرین حاصل نیهیلیسم غربی است.
از مهمترین خصیصه های نیهیلسم، به قدرت نفی، جایگزینی و تقلیلی آن اشاره می کند:
۱)مرگ خدا اکنون موید زوال نیرویی است که طراح تاریخ مقدس بوده است و آنچه را که موجب نابودی این طرح مقدس می شود می توان جنبه «جایگزینی»‌ نیهیلیسم نامید. غرض اینکه نیهیلیسم خرد انسان را جایگزین وحی الهی می کند و در مراحل بعدی این سیر غرایز و نفسانیات جایگزین خرد می شوند.ص۲۱
۲)نزول از بینش شهودی به تفکر تکنیکی، نزول از صور جوهری به مفهوم مکانیکی، نزول از جوهر روحانی به سوائق نفسانی، نزول از غایت اندیشی به تاریخ پرستی(صفحه ۴۷) را از جمله جنبه های تقلیلی نیهیلیسم بر می شمرد و تا انتهای قسمت اول کتاب(صفحه ۱۷۰) مثالها زیبایی هم از این تقلیل بدست می دهد که تامل برانگیزند، مثالهایی چون تقلیل زائر به توریست، تقلیل معابد هزاران ساله به موزه، تقلیل کره خاک به مجموعه ذخایر( در فرهنگ قدیم آسیایی زمین یک موجود زنده محسوب می شد)
در همه جای کتاب تاکید میکند که «غربزدگی نه فقط جهل نسبت به غرب و ناآگاهی به تقدیر تاریخی خودمان است بلکه همراه با بیگانگی از خود نیز هست»(ص ۵۶)
به خواندن کتاب ادامه دادم تا آنکه به تدریج متوجه شدم که منظور نویسنده آن نیست که آسیا می بایست، در گذشته خود می‌ماند و تغییر نمی‌کرد، بلکه می گوید که آسیا باید راه خودش را برای تغییر پیدا کند. می گوید که غرب راه پر آلامی را از قرن ۱۴ تا کنون طی کرده است. راهی که سازگار با فرهنگ و بر ساخته خصوصیات این سرزمین است. نویسنده می گوید که غرب این مسیر را با آگاهی طی کرده است و تقدیر تاریخی خود را می داند، در حالی که آسیا با «غفلت مضاعف» در راهی نا متجانس با پیشینه اش بر اثر اقدام غرب به پیش می رود.
بخش اول کتاب را امشب به پایان رساندم. هرچه در کتاب جلوتر آمدم روح سنگین یک تفکر عمیق فلسفی را بیشتر حس می کردم. قسمت آخر این بخش(۱۵۵ تا ۱۷۰) به انسان ایرانی می پردازد. شخصیت اصیل او را که تجربه تمدنی پرسابقه در آن نهفته است بازمی کند، و صفات بارز و ذاتی آنرا در کلمه «رند»‌خلاصه می کند:
شاید بتوان همه این صفات متناقض را در مفهوم پر ابهام رند جا داد. رند از آن مفاهیمی است که به هیچ زبان دیگر برگرداندنی نیست. رند مفهومی صددرصد ایرانی است که پرداخته و ساخته روح ایرانی است و از آن مفاهیم مادر است که خود بالقوه جمیع صفات متضاد ایرانیان و جهانبینیشان را در بر می گیرد. بهترین مظهر رند خود حافظ است و بیهوده نیست که حافظ معجزه ادبیات فارسی و لسان الغیب است، همانطوری که داستایوفسکی معجزه ادبیات روسی است. ص ۱۶۳-۱۶۴

و مشکلاتی که ایرانیان به دلیل غفلت از تقدیر تاریخی خود به آن دچار شدند را به تصویر می کشد. مشکلات رفتاری مانند دم دمی مزاج بودن، صلاح اندیشی، ریا و یا افراطی بودن و مشکلات اجتماعی مانند پول پرستی، قشری مآبی و ...
حال چگونه می توان امروزه رندی را به تصور آورد که دیگر نه عاشق است نه عارف نه نظر باز و نه قائم به قیامت؟
مفهوم معکوس رند آنگاه جلوه می کند که صفات متناقضی که از بی نظری و بی غایتی او مایه می گرفت، از بستر اصلی منحرف شود....آنگاه کاریکاتور رند حافظ ظاهر می شود و رند وارونه یا «مرد رند» پدید می آید.
آنچه ما هوش ایرانی می نامیم، تجلی صفاتی متضاد همان رند است خارج از بینش عارفانه خود. زیرا رندی که نظر باز نباشد به سهولت زمین باز می شود و ادعای درویشی... دکان ریاکاری می شود.(ص ۱۶۶-۱۶۷)
درمان چنین رندی آسان نیست.

۱۳۸۷ مهر ۱۲, جمعه

پاسخ آقای اعلمی به قسمت سوم(مستندات کتاب گوهر یکتا)

اعلمی: جناب پژمان محبوبی( نوروزعلی) اطمینان دارم که شما با ظرفیت و محدودیت های وبسایت و وب نویسی آشنا هستید و بخوبی می دانید که مطالبی از این دست مشتریان خاص خود را دارد . از اینرو علاوه بر محدودیت های فنّی ،مطالعه کامنت های طولانی و چند صفحه ای هم در حوصله کاربران نمی گنجد. در پست قبلی(حقوق شهروندی و ملاحظاتی پیرامون بهائیت) موضوعات مختلفی مطرح شد که شما با صرفنظر کردن از پاسخگوئی به اغلب شبهات و سوالات مطرح شده ،عزم خود را جزم کردید تا تنها به ردّ وابستگی تشکیلات سران بهائیت به رژیم صهیونیستی بپردازید. این سایت با وجود همه محدودیت هائی که دارد ،این حق را برای شما و دیگر همفکرانتان قائل شد که در ازای نوشتن چند سطر مطلب مربوط به اتهام وابستگی سیاسی بنیانگذاران بهائیت به بیگانگان ،بیش از570 سطر را به پاسخگوئی شما و دیگران بهائیان اختصاص دهد و داوری را به عهده خوانندگان بگذارد(بجز این کامنت جدیدتان90 سطر از پاسخ ها با نام نوروزعلی و بقیه با اسامی نظیر خسرو ،جوان محروم ،جوان بهائی ،حسینی ،ناصر و محمد باب منتشر شده است).
قهرا با توجه به قدیمی شدن پست قبلی(حقوق شهروندی و ملاحظاتی پیرامون بهائیت) سومین مقاله طولانی شما درارتباط با یک موضوع واحد که چند روز بعد ارسال شد از حوصله و ظرفیت این صفحه خارج بود.از اینرو برای بهره مندی بیشتر از نظرات مفید و مختصر شما سایر بهائیان و خصوصا به منظور عمل کردن به توصیه جنابعالی برای کشف حقیقت از طریق مشورت با بهائیان و رفع پاره ای از ابهامات و شبهات ،پست جدید تدارک دیده شد. امیدوارم در این پست با رعایت اختصار(قلّ و دلّ) و در چارچوب موضوع و مراعات بند الف این یادداشت ، اسباب تنویر افکار خوانندگان این صفحه پیرامون سوالات مطرح شده را فراهم سازیم. در نظر داشته باشید که تا کنون 123 سطر از نوشته هایتان در مقام توجیه ارتباطات تشکیلاتی رهبران بهائیت با مقامات و دولت های بیگانه بوده است.
با وجود اینکه این کامنت کوچکترین ارتباطی با موضوع این پست ندارد و ناقض بند الف یادداشت نیز می باشد به احترام شما منتشر شد و امیدوارم که از این پس در چارچوب موضوع بحث ادامه یابد. اما در ارتباط با این یادداشت لازم است من نیز به چند نکته اشاره نمایم؛
1-بدون اینکه در مقام رد و یا تائید اظهارات خانم روحیه ربّانی(ماری ماکسول) همسرخارجی آقای شوقي ربّانی باشم و یا قصد تحقیر و اهانت به کسی را داشته باشم ،استناد شما برای اثبات عدم وابستگی رهبران بهائیت از جمله آقای شوقی افندی به انگلیس و صهیونیسم ،به نوشته های همسر آمریکائی شوقی ربّانی که خود مدتی رهبریت بهائیت را برعهده داشته آنهم در برابر منتقدی که هنوز اعتقادی به بهائیت و دعوی رهبران آن ندارد و بدلیل شواهد و مدارکی که در اختیار دارد همچنان مدعی است که آنها همراه با برخی از منسوبین سببی و نسبی اشان ارتباط تنگانگ و نامتعارفی با صهیونیسم و انگلیس و امپراطوری تزاری روسیه داشته اند ،بلا تشبیه مانند این است که جاسوسی را در ایران دستگیر کنند و او برای ردّ اتهامات جاسوسی خود ، به اظهارات و نوشته های همسرش استناد جوید! در شرایطی که بخشی ازاتهامات ما متوجه آقای شوقی ربّانی و خانم ماکسول (روحیه ربّانی) است ،ارجاع دادن به نوشته های نامبرده وجاهتی ندارد. به عبارت دیگر اگر استقلال بهائیت از بیگانگان قابل اثبات باشد، قبول می کنید که دلیل آن استناد به سخنان رهبران بهائیت نخواهد بود. زیرا اصل این ادعا محل مناقشه می باشد.
وانگهی خانم روحیه ربّانی نوشته های دیگری هم درهمین رابطه دارند که تا حدودی نقیض ادعای مورد اشاره شماست:
1/1-"سرنوشت و آينده اسرائيل و بهائيگري چون حلقه‌هاي يك زنجير به هم پيوسته است.»( مجله اخبار امري، ارگان بهائيت ايران، دي ماه 1340، صفحه 60)
2/1- صفحه 425 همان کتاب مورد استناد شما (گوهر یکتا) نوشته است:
"موقعی‌ که‌ سرهربرت‌ ساموئل‌ از کار کناره‌ گرفت، [شوقی‌ افندی، جانشین‌ عباس‌ افندی] نامه‌ای‌ مملو از عواطف‌ وُدیه‌ برای‌ او مرقوم‌ و ارسال‌ فرمودند که‌ هر جمله‌ای‌ از آن‌ حلقه‌ محکمی‌ گردید در سلسله‌ روابط‌ حسنه‌ بین‌ مرکز امر و حکومت‌ این‌ کشور. در این‌ نامه‌ از مساعدت‌های‌ عالیه‌ ونیات‌ حسنه‌ آن‌ شخص‌ محترم‌ اظهار قدردانی‌ می‌فرمایند و گوشزد می‌نمایند که‌ ایشان‌ در مواقع‌ مواجه‌ شدن‌ با مسائل‌ و غوامض‌ مربوط‌ به‌ دیانت‌ بهائی‌ همه‌ گاه‌ جانب‌ عدل‌ و شرافت‌ را می‌گرفتند که‌ بهائیان‌ جهان‌ در هر وقت‌ و هر مکان‌ از این‌ ملاحظات‌ دقیقه‌ با نهایت‌ قدردانی‌ یاد می‌کنند... ایشان‌ (سر هربرت ساموئل) در جواب‌ این‌ نامه‌ مرقوم‌ داشتند که: «در مدت‌ 5 سال‌ زمامداری‌ این‌ کشور بی‌نهایت‌ از این‌که با بهائیت‌ تماس‌ داشتند مسرور و دائماً‌ از حسن‌ نظر آنان‌ و نیات‌ حسنه‌شان‌ نسبت‌ به‌ طرز اداره‌ امور ممنون‌ بودند» .(گوهر یکتا ترجمه ابوالقاسم‌ فیضی، ص‌ 425)
2-خانم روحيه ماكسول در مصاحبه خود با فرد هيفت، بهائيت و اسرائيل را حلقه‌هاي به هم پيوسته يك زنجيره شمرده است می گوید: "من ترجيح مي‌دهم كه‌ جوان‌ترين اديان (بهائيت) از تازه‌ترين‌كشورهاي جهان (اسرائيل) نشو و نما نمايد و در حقيقت بايد گفت كه آينده ما (يعني بهائيت و اسرائيل) چون حلقات زنجير به هم پيوسته است"(مجله اخبار امري ديماه 1340، شماره 10، شماره صفحات مسلسل 601؛ براي حمايت صهيونيسم از بهائيان و حمايت بهائيان از دولت اسرائيل رك: سيدمحمدباقر نجفي، همان، صص 740 - 684؛ بهرام افراسيابي، همان، صص 575 و 553 به بعد)

۱۳۸۷ مهر ۱۱, پنجشنبه

پاسخ به سوالات آقای اعلمی قسمت چهارم(جواب به سوالات یک لامذهب)

این مقاله در جواب سوالاتی است که آقای اعلمی در وبلاگشان از بهاییان پرسیده اند.
آقای اعلمی،
۱)چرا کتاب اقدس به عربی است؟(به زبان قوم نیست)
 قرآن مشخص نکرده است که اگر قوم یک پیامبر به چند زبان متفاوت سخن بگویند، پیامبر باید به کدام یک از آن زبانها سخن بگوید. قوم بهاءالله عالم انسانی است، با هزاران گویش متفاوت،  بهاءالله هم به دو زبانی که میدانست سخن گفت. گذشته از این که منظور از زبان قوم، سطح درک و بینش آن قوم است، می خواهم بدانم که چرا یک لا مذهب باید نظر قرآن را ملاک زبان پیامبر قرار بدهد.
۲)مقام بیت العدل؟
 این افراد که توسط وکلای بهاییان انتخاب می شوند با سایر بهاییان هیچ فرقی ندارند، آنچه که در نظر بهاییان محترم است جمع بیت العدل اعظم است. بهاءالله به بهاییان گفته است که به این جمع عصمت موهوبی عطا کرده است یعنی همان عصمتی که ائمه مسلمین از آن بهره مندند. بهاءالله گفته است که این افراد باید در نهایت توکل و تنزیه گرد هم آیند و در امور مشورت نمایند و در نهایت دقت اتخاذ تصمیم نمایند. حاصل این مشورت الهام الهی است. این افراد در خارج این جمع، اگرچه مورد احترامند، اما هیچ مقامی در سلسله مراتب نظم اداری بهایی ندارند، و حتی اظهار نظر شخصی شان سندیتی ندارد.
۳)چرا به سوی عکا نماز می خوانیم؟‌
چون مدفن بهاءالله است و از نظر بهاییان مقدس ترین مکان عالم است. این یک مساله سمبولیک است، سمبل مسلمین حجرالاسود، خاک تربت، یا حتی یک تکه سنگ بنام مهر است، سنبل ما مدفن پیامبرمان است.  باز هم چرا ملاک این فرد لا مذهب باید اعتقادات مسلمانان باشد؟ این سوال هم هیچ مبنای عقلی ندارد، مگر آنکه سایل را مسلمان فرض کنیم.
۴) آیا بهاییان خاتمیت محمد(ص) را قبول دارند؟
 عالم انسان محتاج فیوضات الهی است. این فیض هیچ وقت منقطع نمیشود چنانچه در قرآن هم آمده است که ارسال رسل سنتی الهی است و در سنت خدا تبدیلی نیست. اگر این فرد لا مذهب از ما بخواهد که معنی خاتم النبین را هم توضیح بدهیم به او می گوییم که با ظهور حضرت محمد دور حضرت آدم به انتها آمد ودور جدیدی آغاز شد. بهاءالله نیز مظهر کلی الهی در این دور هستند. بهاءالله به بهاییان اطمینان داده است که حد اقل تا ۱۰۰۰ سال دیگر پیامبری نخواهد آمد.
۵) آیا دعایی به بهاییان سفارش شده است؟
 خیر به غیر از نماز که تلاوت آن واجب است، به بهاییان همین قدر سفارش شده است که ساعاتی از روز را به تذکر و تفکر و دعا بگذرانند. دعای خاصی سفارش نشده است. حتما اطلاع دارید که مطالب نازله از قلم شارع دین بهایی شامل صدها لوح، مناجات، رساله و کتاب است که هریک مناسبتی دارد که بهاییان هم بعضا به مناسبتهااین ادعیه را زیارت می کنند. در مورد توضیح آقای فیضی، باید بگویم که اولین باریست که شنیدم و واقعا لذت بردم. ایکاش منهم چنین حضور ذهن قوی ای داشتم.
در کنار سوالات خوبی که مطرح کرده اید، پرسش هایی هم وجود دارد که اگرچه به جای خود می توانند مهم باشند، اما با این فرض که مخاطبمان فرد لا مذهبی است، سازگاری ندارد.  مثلا، برای این فرد لامذهب چه اهمیتی دارد که نظر بهاییان در مورد خاتمیت حضرت محمد را بداند؟  غیر از این است که مسلمانان باید اول خاتمیت را برای او اثبات نمایند؟ امیدوارم که ایشان اثبات«نقلی»‌شما را بپذیرند.
و یا مثلا برای یک جوینده کامبوجی چه فرقی بین زبان عربی و فارسی است؟ بالفرض هم که فرقی باشد، چرا از دید او این فرق یک تناقض است؟ امیدوارم که نگویید چون در قرآن  چنین آمده است.
در میان سوال های خوبی که مطرح کردید سوالهایی وجود دارد که شنیدن آن نه تنها از یک لامذهب، بلکه از هر کسی که در قرن ۲۱زندگی می کند عجیب است. مثلا اینکه اگر فردی از من بپرسد: که فلانی ، اگر من بهایی شوم می توانم باخواهرم ازدواج کنم؟ من با خود خواهم گفت که اگر مثل ۱۰۰۰ سال پیش دنیای هرکس محدودبه قبیله اش بود، اگرخصومتهای قومی و تعصبات عشیره‌ای انتخاب افراد را چون زمان های قدیم محدود می کرد، و یا، اگر چون دوران گذشته، رنج سفر تنها ازدواج‌های نزدیک را ممکن می ساخت، آنکاه شاید این سوالی معقول بود. اما اکنون که شاید ۵۰۰ میلیون زن مجرد در دنیا هست که بعضی از مردان به خاطر زیاد بودنشان متحمل زحمت بیش از یک زن می شوند، مسافرت به هرگوشه دنیا آسان گردیده، سیستم های ارتباط جمعی وحشت مردم از دیگران را کم کرده و ارتباط ها را آسان ساخته،....چرا ایشان به خواهرش بند کرده است؟ و قبل از آنکه بخواهم راجع به دیانت بهایی با او صحبت کنم سعی خواهم کرد که او را به یک کلینک روان درمانی معرفی کنم. . البته اگر در ایران باشم فقط سکوت خواهم کرد.

و اما تعالیمی که دنیای امروز به آن محتاج است
۱)صلح عمومی و وحدت عالم انسانی
۲) ترک تعصبات دینی، جنسی، مذهبی و وطنی ...
۳)دین باید سبب الفت و محبت باشد. اگر دین سبب اختلاف شود، ترک دین بهترین عمل دینی است.
۴)دین باید مطابق علم و عقل باشد.
۵)تعلیم و تربیت اجباری و عمومی.
۶)تعدیل معیشت و حل مسایل اقتصادی
۷)نهی از توسل به خشونت
امیدوارم که از کوپنمان بیشتر حرف نزده باشیم.
روز و روزگارتان خوش
------------------------------------------------


پاسخ آقای اعلمی:
آقای پژمان! تا کنون بیش از 120 سطر از صفحات این وب سایت به انتشار سه مقاله چند صفحه ای شما اختصاص یافته است بدون اینکه کوچکترین اسائه ادبی نسبت به شما و دیگر همفکرانتان کرده باشم ،لذا از شما هم انتظار می رفت که به همین منوال عمل کرده و اگر در وبلاگ شخصی خود بصورت یکطرفه پاسخ های خود را خطاب به من منتشر می کنید ،جواب های مرا نیز با رعایت ادب در همانجا منعکس نمائید.اما بنظر می رسد که با کم آوردن در منطق ،سبیل افراد بی منطق یعنی تهمت ، اهانت و طعنه زدن را بر گزیده اید. لذا مادامیکه در روش خود تجدید نظر نکرده و به اصلاح آن نپردازید و از عناوین و تعابیری که برازنده خودتان می باشد استفاده کنید، از انتشار کامنت های شما معذورم.

۱۳۸۷ مهر ۹, سه‌شنبه

رابطه جامعه بهایی با دولت اسرائیل


چنانکه می دانید کتاب "گوهر یکتا" نوشته روحیه ربانی از کتابهای معتبر دیانت بهایی است. روحیه خانم همسر شوقی ربانی و از جمله ایادیان امر بهایی بوده است که حیات و زندگی همسر خود و رویدادهای مقارن با دوره شوقی ربانی را در این کتاب به رشته تحریر در آورده است. آقای سهراب نیکو صفت در کتاب خود «کنکاشی در بهایی ستیزی»‌* به سند مهمی در کتاب مذکور اشاره می کند که در ترجمه کتاب گوهریکتا، صفحات ۴۲۹- ۴۳۱ می توانید بیابید. این سند فلسفه وجودی بهاییان در اسراییل و موضع ایشان را نسبت به وقایع جاری در آن سرزمین روشن می سازد. در کتاب نیکو صفت صفحات ۹۲-۹۴ آمده است:
بعد از جنگ جهانی دوم و  قبل از تشکیل دولت اسراییل منطقه فلسطین تحت نظارت انگلیس اداره می شده است. در دورانی  که این حق نظارت به پایان می رسد کمیسیونی از طرف سازمان ملل برای حل اختلافات تشکیل می شود. ریاست این کمیسیون به یک قاضی به نام هیل شاندستروم واگذار می شود. رئیس این کمیسیون در نهم جولای ۱۹۴۷ نامه ای به شوقی ربانی که آن زمان مسئول جامعه جهانی بهایی بوده است می نویسد:
«...از طرف کمیسیون مربوطه خود مامورم که با نهایت دقت در مصالح دینی اسلام، یهود و مسیحیت در فلسطین تحقیقات کامله نمایم...بی نهایت سبب تشکر و امتنان من خواهد بود که آن جناب نیز بعلت مصالح دینی  بهایی و اهمیت تاریخی این سرزمین برای اطمینان بیانیه ای ارسال فرمایید» (کتاب گوهر یکتا صفحه ۴۲۹-۴۳۰)
پاسخ شوقی ربانی به تاریخ ۱۴ ماه جولای  ۱۹۴۷ چنین است:«...وضع بهاییان در این کشور به دلائلی منحصر بفرد است. بیت المقدس هرچند که مرکز روحانی مسیحیان است ولی مرکز اداری آنان نیست ...ونیز با آنکه ثانی الحرمین در عالم اسلام شمرده می شود ولکن حرم اعظم شریعت اسلام  و مرکز حج آنان در عربستان است نه در فلسطین. فقط پیروان شریعت حضرت موسی هستند که علاقه ای به موازات علاقه و بستگی بهاییان به این سرزمین دارند زیرا بیت المقدس شامل بقایای هیکل سلیمان و مرکز موسسات دینی و سیاسی ایشان است که علايق محکمی با تاریخ گذشته این قوم دارد وفقط در یک امر با بهاییان فرق پیدا می کنند و آن اینست که موسسین ثلاثه عظمای امر بهایی هر سه در این کشور به خاک سپرده شده اند. لذا این سرزمین نه فقط مرکز زیارت بهاییان در جمیع انحاء عالم است بل مرکز دائمی تشکیلات بهایی نیز هست که اینجانب افتخار قیادت آن را دارم.
شریعت حضرت بهاءالله بالمره از سیاست جداست، هرگز در این مناقشات حزن انگیزی که درباره مستقبل این کشور اجراء می گردد طرفداری از فردی بر ضد دیگر نکرده ایم و در این باره بیانیه ای  و یا اشاره ای که متضمن چگونگی وضع سیاسی این مرز و بوم در مستقبل ایام باشد هرگز از افراد جامعه بهایی و شخص این جانب صادر نخواهد شد.
هدف ما تاسیس صلح عمومی در جهان است، مقصد ما اجرای عدالت در جمیع طبقات عالم انسانی است، یعنی حتی در سیاست جهان بایستی عدالت مجری گردد وچون بسیاری از نفوس که به شرف ایمان فائز شده اند از اصل کلیمی و مسلمان می باشند لذا ابدا تعصبی به هیچ فرقه ای بر ضد فرق دیگر نداریم و بینهایت مشتاقیم که آنان را بایکدیگر به صلح و صفا دعوت نماییم. زیرا تنها بدین طریقه است که صلاح و مصلحت افراد آنان و کشورشان محفوظ و مامون می ماند.
آنچه مربوط به ماست اینست که هر تصمیمی درباره مستقبل این سرزمین اتخاذ گردد و هرکس حاکم بر این کشور شود این نکته را بشناسد که شهر عکا و حیفا مرکز روحانی و اداری شریعت  جهانی بهایی است و نیز معترف بر استقلال شریعه الله گردند و بهاییان حق آن را داشته باشند که اداره امور خود را از این سر چشمه بنمایند و نیز ببهاییان اطراف جهان حق زیارت  و تشرف به مقامات مقدسه بهایی داده شود تا مانند یهود  و مسیحی و مسلمان که حق زیارت بیت المقدس را دارند آنان نیز به شرف زیارت ارض اقدس نايل گردند. این حقوق را معتبر دانند و معترف شوند  و الی الابد محفوظ و مصون بدارند.»(داخل گیومه از کتاب گوهر یکتا صفحه ۴۳۰-۴۳۱)

امیدوارم این سند کمی موضوع را برای حقیقت طلبان روشن نماید.

یک تغییر کوچک در وبلاگ

چنانکه بعضی از دوستان مستحضرند تا حال کامنت ها و دیگر مطالبم را تحت اسم «نوروز علی» می نوشتم. این اسم، همراه با نام فامیلی «باستانی» اولین بار در کامنتی که در زیر یکی از برنامه های نوروزی رادیو زمانه نوشته بودم استفاده شد و بعدها نیز مورد استفاده قرار گرفت. 
بعد از آنکه ظاهر وبلاگ به مرحمت وادی هجران عزیز تغییر کرد، بنا به توصیه بعضی دوستان بر آن شدم که از این به بعد با نام خودم، «پژمان محبوبی»،  مطالبم را پست کنم، تا عالم امکان را از یک سردرگمی بزرگ برهانم!
 احتمال دارد که در آینده وبلاگم را به عکسی از خودم مزین کنم تا اونایی که هنوز باور نشده انکار را کنار بگذارند و باور کنند. 

۱۳۸۷ مهر ۴, پنجشنبه

پاسخ به آقای اعلمی(قسمت دوم)

آقای اعلمی،
در جوابی که برایم نوشتید، در قسمت د- گفته اید که بهاییان را جاسوس نمی دانید «زیرا دلیلی برای اثبات این مدعا ندارید»، اما در ادامه تاکید کردید که «شخصا میان پیروان بهاییت با ارباب و بانیان این فرقه و اعضای بیت العدل اعظم و نظایر آن تفاوت» قائلید. با این حساب شما معتقدید که در سلسله مراتب نظم اداری جامعه بهایی از نقطه ای به بعد اعضا با سایر بهاییان فرق دارند. این موضوع بسیار مهم است که بدانیم که این جدایی مورد نظر شما از چه نقطه ای شروع می شود. لازم است بدانید که اعضای محافل روحانی بهایی و بیت العدل اعظم توسط اعضای جامعه و یا منتخبین آنها و از بین تمام بهاییان تحت اشراف آن هیات انتخاب می شوند. یکی از اعضای محفل روحانی شهری که من در آن زندگی می کنم از دوستان صمیمی من است. ایشان یک دانشجوی رشته علوم اجتماعی است که چند سال قبل به جامعه بهایی پیوست. ایشان مترجم یک مبلغ بهایی در بلغارستان بود و به تدریج با تعالیم بهایی آشنا شد و نهایتا عضوی از خادمان جامعه بهایی شهر شد. جامعه بهایی بیش از ۱۰۰ سال پیش انتخابات آزاد، عمومی، و مخفی را  در ایران آغاز کرد و اکنون در سراسرجهان این فرایند با همان شرایط ادامه دارد. انتخابات بهایی 
۱) عمومی است از آن جهت و هر فرد بهایی برزگسال می تواند در آن شرکت کند،
۲)آزاد است از آن جهت که کسی کاندید نمی شود. به هر فرد بزرگسال که تشخیص دهید دارای قابلیت های لازم است می توانید رای دهید.(اعضای بیت العدل اعظم باید از بین مردان باشند)
۳)و مخفی از آن جهت که افراد از رای هم مطلع نیستند. حتی تاکید شده است که زن و شوهر کاملا مستقل و مخفی رای دهند، تبلیغاتی هم وجود ندارد.
این خصوصیت هاست که بستر یک انتخابات سالم را در جامعه بهایی مهیا می نماید.
گمان نمی کنید که اگر تفاوتی بین منتخبین(به کسر خ)و منتخبین(به فتح خ) باشد باید شورایی مثل شورای نگهبان، و یا ساز و کار دیگری وجود داشته باشد تا راه را بر غیر خودی ها ببندد؟ در حالی که در انتخابات بهایی کسی کاندیدا نمی شود، اعضای عالی ترین مرجع روحانی در دیانت بهایی، یعنی بیت العدل اعظم، نیز به همین روش، توسط وکلای جامعه بهایی کشورهای دنیا و از بین بهاییان جهان انتخاب می شوند. اعضای محافل ملی و محلی هر سال و اعضای بیت العدل اعظم هر ۵ سال تجدید می شوند. مطابق آثار دیانت بهایی ضیافات نوزده روزه که جمعی روحانی و مشورتی و با حضور همه اعضای جامعه بهایی در شهر ها و دهات و مناطق مختلف در اول هر ماه بهایی تشکیل می شود، ارکان نظم اداری بهایی را تشکیل می دهند. یکی از قسمت های مهم ضیافت ها مشورت در امور جاری جامعه است و هر بهایی با شرکت در این ضیافات می تواند نظر خود را به سمع محفل برساند. از این ها گذشته برای گسترش و تقویت ارتباط بین بیت العدل اعظم و بدنه جامعه شوراهای دیگری چون هیاتهای معاونت و مساعدین آنها وجود دارد. 
در کامنت قبلی راجع به ادعایتان مبنی بر ارتباط شارع دیانت بهایی با روسیه توضیحاتی از شما خواستم، که متاسفانه جوابی ندادید. البته می دانم که سرتان شلوغ است و پاسخ گویی به سیل کامنت ها کاری وقت گیراست، اما قبول بفرمایید که فقط ادعای اینکه 'چون مرز روسیه به سوی بهاییان بازبود، پس دیانت بهایی کار روس ها بود' بسیار دایی جان ناپلئونی است. چنین دلیلی کسانی را ممکن است قانع کند که، بخاطر ضعف قدرت تحلیل، فکر می کنند مسائل دنیا بشکلی معجزه آسا و خارج از دائره درک و فهم آنها اداره و انجام می شود،یا افراد متعصبی را که فقط دنبال دلیل برای دشمنی با بهاییان می گردند.
از اطاله کلام می پرهیزم و می خواهم از گفته هایم چنین نتیجه بگیرم که جدا کردن اعضای بیت العدل از سایر افراد جامعه بهایی با هیچ منطقی سازگار نیست و مدعیان باید مسایل بسیاری را به دنبال طرح این مدعا توضیح دهند.
در قسمت بعدی به اشکالات دیگری که مطرح کردید پاسخ می گویم.
زنده باشید،
نوروز علی