وقتی که آنرا از کتاب فروشی پارس می خریدم (فکر می کنم حدود ۱۵-۱۶ جون بود) فکر می کردم با کتابی از نوع کتاب های چامسکی مثل Profit Over People(که خریدم ولی هیچوقت نخواندمش) در ملامت سیاست های آمریکا و اروپا در قبال آسیا سر و کار دارم. حدود ۲۰ صفحه اول کتاب را خواندم و مطمئن شدم که یک کتاب چرند در نکوهش هرچه پیشرفت، تمدن، برابری، آزادی و تمام مناقب انسانی و هنری تمدن غرب ازیک طرف و حسرت از دست رفتن عقب ماندگی های شرق و آسیا از سوی دیگر است. کتاب با مفاهیمی مثل غربزدگی و پدیده نیهیلیسم «در تقدیر تاریخی غرب» می آغازد، در صفحه ۱۲ می گوید...
اما امروز به گفته نیچه «این مهمان هولناک» در میان ما آشیانه کرده و نیمی از آسیا مقهور و مسحور آخرین حاصل نیهیلیسم غربی است.
از مهمترین خصیصه های نیهیلسم، به قدرت نفی، جایگزینی و تقلیلی آن اشاره می کند:
۱)مرگ خدا اکنون موید زوال نیرویی است که طراح تاریخ مقدس بوده است و آنچه را که موجب نابودی این طرح مقدس می شود می توان جنبه «جایگزینی» نیهیلیسم نامید. غرض اینکه نیهیلیسم خرد انسان را جایگزین وحی الهی می کند و در مراحل بعدی این سیر غرایز و نفسانیات جایگزین خرد می شوند.ص۲۱
۲)نزول از بینش شهودی به تفکر تکنیکی، نزول از صور جوهری به مفهوم مکانیکی، نزول از جوهر روحانی به سوائق نفسانی، نزول از غایت اندیشی به تاریخ پرستی(صفحه ۴۷) را از جمله جنبه های تقلیلی نیهیلیسم بر می شمرد و تا انتهای قسمت اول کتاب(صفحه ۱۷۰) مثالها زیبایی هم از این تقلیل بدست می دهد که تامل برانگیزند، مثالهایی چون تقلیل زائر به توریست، تقلیل معابد هزاران ساله به موزه، تقلیل کره خاک به مجموعه ذخایر( در فرهنگ قدیم آسیایی زمین یک موجود زنده محسوب می شد)
در همه جای کتاب تاکید میکند که «غربزدگی نه فقط جهل نسبت به غرب و ناآگاهی به تقدیر تاریخی خودمان است بلکه همراه با بیگانگی از خود نیز هست»(ص ۵۶)
به خواندن کتاب ادامه دادم تا آنکه به تدریج متوجه شدم که منظور نویسنده آن نیست که آسیا می بایست، در گذشته خود میماند و تغییر نمیکرد، بلکه می گوید که آسیا باید راه خودش را برای تغییر پیدا کند. می گوید که غرب راه پر آلامی را از قرن ۱۴ تا کنون طی کرده است. راهی که سازگار با فرهنگ و بر ساخته خصوصیات این سرزمین است. نویسنده می گوید که غرب این مسیر را با آگاهی طی کرده است و تقدیر تاریخی خود را می داند، در حالی که آسیا با «غفلت مضاعف» در راهی نا متجانس با پیشینه اش بر اثر اقدام غرب به پیش می رود.
بخش اول کتاب را امشب به پایان رساندم. هرچه در کتاب جلوتر آمدم روح سنگین یک تفکر عمیق فلسفی را بیشتر حس می کردم. قسمت آخر این بخش(۱۵۵ تا ۱۷۰) به انسان ایرانی می پردازد. شخصیت اصیل او را که تجربه تمدنی پرسابقه در آن نهفته است بازمی کند، و صفات بارز و ذاتی آنرا در کلمه «رند»خلاصه می کند:
شاید بتوان همه این صفات متناقض را در مفهوم پر ابهام رند جا داد. رند از آن مفاهیمی است که به هیچ زبان دیگر برگرداندنی نیست. رند مفهومی صددرصد ایرانی است که پرداخته و ساخته روح ایرانی است و از آن مفاهیم مادر است که خود بالقوه جمیع صفات متضاد ایرانیان و جهانبینیشان را در بر می گیرد. بهترین مظهر رند خود حافظ است و بیهوده نیست که حافظ معجزه ادبیات فارسی و لسان الغیب است، همانطوری که داستایوفسکی معجزه ادبیات روسی است. ص ۱۶۳-۱۶۴
و مشکلاتی که ایرانیان به دلیل غفلت از تقدیر تاریخی خود به آن دچار شدند را به تصویر می کشد. مشکلات رفتاری مانند دم دمی مزاج بودن، صلاح اندیشی، ریا و یا افراطی بودن و مشکلات اجتماعی مانند پول پرستی، قشری مآبی و ...
حال چگونه می توان امروزه رندی را به تصور آورد که دیگر نه عاشق است نه عارف نه نظر باز و نه قائم به قیامت؟
مفهوم معکوس رند آنگاه جلوه می کند که صفات متناقضی که از بی نظری و بی غایتی او مایه می گرفت، از بستر اصلی منحرف شود....آنگاه کاریکاتور رند حافظ ظاهر می شود و رند وارونه یا «مرد رند» پدید می آید.
آنچه ما هوش ایرانی می نامیم، تجلی صفاتی متضاد همان رند است خارج از بینش عارفانه خود. زیرا رندی که نظر باز نباشد به سهولت زمین باز می شود و ادعای درویشی... دکان ریاکاری می شود.(ص ۱۶۶-۱۶۷)
درمان چنین رندی آسان نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر