۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

آیا بهاییت یک فرقه است؟ نقدی بر ادعاهای محمد جواد لاریجانی در نشست حقوق بشر

خلاصه مقاله دکتر بهروز ثابت با عنوان «خلط مبحث در نشست حقوق بشر» که در سایت «نگاهی دیگر» منتشر شده است.


در شورای حقوق سازمان ملل در ژنو آقای محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر ایران درپاسخ به سوالات و اعتراضات نمایندگان شورا به سرکوب بهائیان در ایران گفته است که بهائیان از نظر عقیده آزادند و فقط به جهت فعالیتهای فرقه‌ای تحت تعقیب قانونی قرار میگیرند. البته ایشان در سخنرانی خود که به زبان انگلیسی بوده است از لغت کالت(cult) استفاده کرده‌اند. استفاده ایشان از لغت کالت در حقیقت ترجمه همان «فرقه ضاله» است که بهائی ستیزان از بدو تاسیس این دیانت در ایران به کار برده‌اند تا اذهان عموم را مشوش سازند و با تکرار این اصطلاح و اتهام موهن وسخیف بر قطر تابوی فرهنگی بر علیه جامعه بهائی بیفزایند.

در زیر تفاوتهای دیانت بهایی و یک فرقه، صرفا با توجه به مشخصاتی که جامعه شناسان و محققین برای یک فرقه(کالت) برشمردند، بیان می‌گردد.

  • گروه کالت دارای رهبری کاریزماتیک است و پیروان آن به نحوی متعصبانه و کورکورانه از او پیروی کرده و حکم او را هم اساس عقیده، هم محور عملکرد، و هم نفس حقیقت، و هم عین قانون می دانند

    در دیانت بهائی رهبری فردی وجود ندارد و اداره جامعه تحت نظارت شوراهای محلی ، ملی و بین المللی است که اعضای آنها در انتخاباتی آزاد و بدون تبلیغات و فاقد جهت گیری سیاسی انتخاب می شوند. هیچیک از افراد این شوراها دارای مقام و موقعیتی خاص نیستند و نظر آنها اعتبار قانونی ندارد مگر اینکه به تصویب شورا رسیده باشد . در دیانت بهائی طبقه روحانی وجود ندارد و مردم صغیر و نابالغ تصور نمی شوند که نیازمند تقلید از فردی باشند تا به عنوان واسطه میان خدا و خلق روش زندگی و یا مفاهیم روحانی را برای آنها تعبیر و تفسیر کند.


  • در گروه کالت شک و تردید کردن و یا سئوال کردن و یا هر گونه مخالفت مورد تنبیه قرار می گیرد

    اصل اساسی دیانت بهائی عبارت است از تحری حقیقت . یعنی هر فرد بهائی بایستی با تحقیق شخصی و بدون تقلید از مرام آباء و اجدادی در حقیقت دین کاوش کند و اگر آن را مناسب یافت به آن بپیوندد. لذا گرایش به آئین بهائی با سئوال آغاز می شود و این روحیه تحقیق در طول حیات فرد ادامه می یابد. لذا مستقل و پویا بخشی از جریان تبلور و تکامل ایمان است. ورود به جامعه بهائی و نیز خروج از آن آزاد است. طبیعتاً مثل هر فعالیت جمعی تصدیق این آئین و ورود به جامعه بهائی قواعد و ضوابطی را ایجاد می کند که پیروی از آن شرط وفا به میثاقی است که فرد با قبول آن خود را به اجرای آن متعهد ساخته است . دیانت بهائی به توافق دین با علم و عقل تأکید می ورزد و معتقد است که اگر دین به نزاع با علم و عقل بپردازد تبدیل به خرافات می شود. لذا عقلانیت و تفکر علمی بخشی از جریان تحول روحانی فرد و جامعه است.

  • گروه‌ های کالت معمولا مراسمی شبیه نیایش گروهی و مدیتیشن جمعی و تکرار اوراد را تشویق می‌کنند.

    دیانت بهائی عبادت و نیایش و ارتباط با خدا را امری خصوصی می داند و در نماز احتیاج به مقتدا و پیشوا نیست . دیانت بهائی آداب و رسوم مذهبی را به حداقل ممکن رسانده است. در مجالس بهائی معمولاً مناجاتهائی تلاوت می شود و سپس قسمت اعظم آن به مشورت و ایجاد دوستی و وفاق اجتماعی تأکید دارد. در دیانت بهائی اعتراف به گناه حرام است . فرد فقط مسئول ایمان خودش است و مسئول نجات روحانی دیگران از طریق امر به معروف و نهی از منکر نیست.


  • رهبری گروههای موسوم به کالت در همه امور شخصی و خصوصی افراد دخالت می کند مثلاً چگونه لباس بپوشند، چه بخوانند، چه بشنوند، و یا چه شغل و حرفه ای را دنبال کنند.

    دیانت بهائی معتقد است که جامعه انسانی به مرحله ای از بلوغ فکری و روحانی رسیده است که خود بتواند حیات خصوصی اش را با مقتضیات اجتماعی و اخلاقی یک تمدن جهانی وفق دهد . امور شخصی از قبیل نوع لباس و یا آرایش صورت در حوزه آزادی فردی تعبیر شده اند . حضرت بهاء الله ضمن تأکید بر آزادی ، افراد را تشویق کرده اند که به شرافت انسانی خود احترام بگذارند و خود راملعبه صبیان نسازند . لذا ایجاد تعادل مطلوب و پرهیز از جنبه های افراطی سنت و تجدد مورد تأکید قرار گرفته است.



  • گروه های کالت برای خود مقام ویژه قائلند و معتقد ند که نجات عالم وابسته به رهبری آنها است .

    دیانت بهائی برای خود مسئولیتی جهانی قائل است . معتقد است که هدف آئین حضرت بهاء الله تنویر افکار و تهذیب وجدان فرد وایجاد زمینه برای صلح جهانی و وحدت نوع بشر است . اما تحقق این اهداف را در مشارکت عمومی تمام ملل و ادیان در جریان تحول اجتماعی و فرهنگی می داند و نقش خود را نه در حوزه سیاسی و کنترل قدرت بلکه در توسل به شیوه های تربیتی و تجدد و آبادانی می بیند.


  • گروه کالت میان خود و دیگران دیوار می کشد و خود را در محاصره نیروهای متخاصم تصور می کند.

    جامعه بهائی به حکم عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان معتقد است. آئین بهائی ضمن نفی سیاست های استعمارگرانه و سلطه جویانه تحول نظام سیاسی عالم را نه در انزوا گرایی و یا مبارزه طلبی بلکه درشکل گیری و تحول مؤسسات جهانی مثل سازمان ملل متحد، در رشد سازمانهای مدنی، در استقرار سیاست های معطوف به امنیت جمعی، در مشورت جهانی، در توسعه و رشد اجتماعی و اقتصادی، در تحکیم حقوق بشر و وجدان جهانی، در بسط آموزش و تحقیق و گسترش دانش و فن آوری، و در ایجاد مؤسسات و سازمانهای جهانی برای تحکیم صلح و مجازات ناقضین حقوق بشر می داند.


  • در فرقه های موسوم به کالت هدف وسیله را توجیه می کند مثلاً دروغ گوئی و یا پشت پا زدن به خانواده و حتی در مواردی قتل و جنایت برای رسیدن به اهداف گروهی تشویق می شود.

    در امر بهائی وسیله و هدف یکی هستند . دروغ گوئی سرمنشاء همه رذائل اخلاقی محسوب شده است . تقیه حرام است . اگر دین باعث تفرقه و دشمنی شود بی دینی مرجح است.


  • فساد مالی در این گروه‌ها موجود است و اکثرا تمام تشکیلات بر محور کسب پول و نفوذ اقتصاد می‌گردد.

    در دیانت بهائی کمک مالی به جامعه یک وظیفه آزاد فردی و وجدانی و خصوصی است . نه کسی مطلع است که دیگران چه مقدار به صندوق بهائی کمک کرده اند و نه میزان کمک مالی موجب و اسباب مزیت اجتماعی است . از همه مهمتر و قابل تأمل تر آنست که جامعه بهائی از هیچ فرد ویا سازمان غیر بهائی کمک مالی دریافت نمی کند.

بیان مختصر این چند مورد به خوبی نشان می دهند که دیانت بهائی نه کالت است و نه فرقه ضاله. دیانت اسلام زمانی مروج آزادی فکر و حقیقت جوئی بوده است . بهتر است آقای لاریجانی با توجه به این پیشینه تاریخی به انصاف قضاوت کنند و به عنوان دبیر حقوق بشر ، احترام به حقوق بشر را ماورای چرب و شیرین وابستگی های سیاسی خود قرار دهند.


خوب است نکات زیر را هم بدانید:

  1. دیانت بهایی دیانتی است جهانی که در 189 کشور مستقل انتشار یافته و پیروانش شامل 2100 از ملل و نژادها و مذاهب و فرهنگها و قبائل و عشائر متعدد است .
  2. آثارش به بیش از 800 زبان ترجمه
  3. معابدش در 5 قاره عالم برای دعا و نیایش پیروان همه ادیان تأسیس شده است .
  4. هزاران مدرسه و مؤسسه بهائی برای بسط تعلیم و تربیت و بهداشت ، رفع بیسوادی ، احیای حقوق انسان، توسعه و رشد اجتماعی و اقتصادی ، دفاع از حقوق زنان و اقلیت ها و حفظ حقوق اطفال کوشا هستند.
  5. جامعه بین المللی بهائی به عنوان یک سازمان غیر دولتی از بدو تشکیل سازمان ملل با آن همکاری داشته و در شورای اقتصادی و اجتماعی آن به عنوان مشاور همکاری دارد و نیز با مؤسساتی مثل یونیسف برای تخفیف مشکلات جهان و پیشبرد اهداف صلح همکاری می کند .
  6. ین دیانت در طول 160 سال از یک نهضت گمنام و سرکوب شده تبدیل به آئینی جهانی گشته که هم اکنون در اکثر کشورهای عالم دعوت می شود تا در تمام فعالیت های مربوط به گفتگوی ادیان همراه با جوامع دینی چندین هزار ساله مثل مسیحیت و اسلام و یهود و بودائیشرکت کند.
  7. تمام ملل آزاد جهان این جامعه را به رسمیّت شناخته و محترم می دارند. فقط حکومت های استبدادی مثل آلمان نازی و رژیم استالینی به تعقیب و سرکوب آن پرداخته اند.

دیانت بهائی بر آزاد اندیشی استوار است و از هرگونه فتنه و فساد پرهیز دارد . این دیانت در حالی که روند پیشرفت آن با سرکوب و اختناق همراه بوده و مبشر آئینش اعدام شده و پیامبرش توسط علما و مراجع سیاسی ایران و عثمانی در زندان و تبعید به سر برده و هزاران نفر از پیروانش شکنجه شده و به قتل رسیده اند از اهداف صلح جویانه و طرق مسالمت آمیزش دست برنداشته است .






۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

On stopping times

There is a stopping time which will do almost anything one wants it to do. Thus, while one can't find a stopping time which will boil an egg, he can find one which will keep the egg from being hard boiled
ON CHANGING TIME
BY R. CAIROLI AND JOHN WALSH

۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

دو شعر از ناصر فرهنگ فر

ناصر فرهنگ فر تمبک نواز ماهری بود و ظاهرا مورد احترام اهل هنر. طبع شعری داشت. من یکی دو قطعه از شعرهایش را بیشتر نشنیدم، اما پختگی و سلاست همان دو قطعه حکایت از دلبستگی وی به دنیای شاعری دارد. ناصر فرهنگفر خطاطی هم می‌کرد. صدای خوشی هم داشت که از شنوندگان دریغش نمی‌کرد. صدای خوشش را اولین بار در کنسرت پرویز مشکاتیان در ژاپن شنیدم(آلبوم بهاریه-بهار ۱۳۷۲). در این کنسرت فرهنگفر هم تک نوازی کرد و هم در کنار مشکاتیان دو نوازی. در قسمت تک نوازی، تمبک را به سبک زورخانه نواخت و خواند:
هست در شهر محبت تازه‌ها
در کتاب دوستی شیرازه‌ها
.
.
.
(شاعر این شعر بر ما معلوم نشد)

دو شعر زیر، که از اوست، روایت عشق و دلدادگی به معشوقش یعنی تمبک می‌باشد. شعر اول را ناصر فرهنگ فر در برنامه‌ای با مجید درخشانی دکلمه کرد؛ می‌توانید در یوتیوب هم ببینید.

تمبک بهانه بود که سازم ترانه ای

تا که سر کنم غزل عاشقانه ای


گر شکوه از غمش نکنم سوزدم جگر

زین نخله سخت می کشدآتش زبانه ای


کشتی شکست و پهنه ی دریاست بیکران

موجی مگر که باز برد تا کرانه ای


گفتیم زیر بارش باران خون چشم

ای دست روزگار برآری زمانه ای


عمری دودیده ام در این ظلمت آه آه

از خضر پی خجسته ندیدم نشانه ای


سیمرغ عزت از این مرز و بوم رفت

ماندست ازاوبه گنبد گیتی فسانه ای


براین درخت پیر که ضربست نام او

برگی، بری، شکوفه سرخی جوانه‌ای



شعر دوم هم از بروشور سی دی «شاعر تمبک، استاد ناصر فرهنگفر*» که مجموعه‌ایست از کارهای او نقل می‌کنم. این شعر نشان از طبع طنز و زبان سلیس وی در شاعری دارد.


هرچنـــــد که بنیان هنــــــــر زلزله خیزه

در ضرب مـــرا هست مقامی بتونیــــــزه


سرپنجه شیـر است مـــــرا در زدن ضرب

هشـــــــــدار که با من نکنی هیچ ستیـــزه


این پوست که امروز کشم بر سرآن دست

در ملک ختـــــــــا بود غـــــــــــزالی قلمیزه


گفتند که در ضرب تویی منحـــصر امروز

گفتم بله این بســته به ذات است و غریزه


می‌رفت به نام دگـران ثبت شود ضــــــرب

صد شکر که دیگر شده فرهنگفــــــــریزه



-------------------------------

* آیا می‌توان یک ساعت به تکنوازی تمبک گوش داد؟ اگر این آلبوم را شنیده باشید، حتما جوابتان مثبت خواهد بود.

آرش فرهنگفر در مصاحبه‌ای در باره پدرش از طبع شعر او نیز کمی می‌گوید؛ مصاحبه را اینجا بخوانید.


۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

هنگام که گریه می‌دهد ساز


هنگام که گریه می دهد ساز

این دود سرشت ابر بر پشت


هنگام که نیل چشم دریا

از خشم به روی میزند مشت


زان دیر سفر که رفت از من

غمزه زن و عشوه ساز داده


دارم به بهانه های مانوس

تصویری از او بر گشاده


لیکن چه گریستن چه طوفان؟

خاموش شبی است هر چه تنهاست


مردی در راه میزند نی

و آواش فسرده بر می آید


تنهای دگر منم که چشمم

طوفان سرشک می‌گشاید


هنگام که گریه می دهد ساز

این دود سرشت ابر بر پشت


هنگام که نیل چشم دریا

از خشم به روی میزند مشت


نیما