اگر به خانه من آمدی، برای من ای مهربان چراغ بیار و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
۱۳۸۷ مهر ۹, سهشنبه
رابطه جامعه بهایی با دولت اسرائیل
یک تغییر کوچک در وبلاگ
۱۳۸۷ مهر ۴, پنجشنبه
پاسخ به آقای اعلمی(قسمت دوم)
۱۳۸۷ مهر ۱, دوشنبه
پاسخ به آقای اعلمی(قسمت نخست)
پاسخ اکبر اعلمی
الف- از اینکه به علت محرومیت از تحصیل جلای وطن کرده اید بسیار متاسفم ،اما از اینکه در نتیجه ترک وطن توانسته اید به تحصیل در مدارج عالیه دانشگاهی ادامه داده و از آزادی اندیشه و بیان برخوردار شده اید خرسندم.
ب- در حالیکه آشنا شدن جوانان بهائی با معارف اسلامی و سایر ادیان را بخاطر درک بهتر حقیقت خوانده اید ، مطالعه من در مورد بهائیت را بی شباهت به مطالعه مسیحیان و با نیت یافتن نقطه ضعف و اثبات درستی خود در 'مخالفت' و تحکیم 'تنفرم' نسبت به بهائیت وانمود کرده اید ،از تکرار چنین پیشداوری ها و اتهاماتی چه طرفی می بندید ؟ آیا مفهوم سخن شما این نیست که شما وجوانان بهائی مورد ادعای شما با تحقیق از اسلام رویگردان شده و به بهائیت گرویده اند اما ما مسلمانان و هر آنکه مخالف و منتقد فرقه شماست ،صرفا از روی تعصب و عناد بر حقانیت دین خود و بطلان فرقه شما اصرار می ورزیم!؟
سفارش اینجانب به مطالعه اولین صفحه ایقان و ادعای اینکه بهائیان "متحری حقیقت" و اجتناب از تقلید هستند ،نیز در مقام القاء همین مدعاست!
دلیل شما برای اثبات چنین ادعائی چیست و حداقل بنده چگونه می توانم ثابت کنم که بر اساس تحقیق به عدم حقانیت فرقه بهائیت پی برده ام؟ مضافا براینکه تقلید محض جامعه بهائیت از 9 نفر به تعبیر شما منتخبین بیت العدل و طرد و منزوی شدن بهائی متمرّد و هر بهائی منتقد و مخالف با تصمیمات آنان ،دلیلی است بر بطلان ادعای شما مبنی بر متحرّی حقیقت بودن!
ج- مدعی شده اید که جواب سوالاتم پیش از این بارها و بارها، مبسوطا داده شده است و نیازی به پاسخگوئی مجدد نیست ، اگر واقعا تصور می کنید که مخاطبین شما بی نیاز از پاسخگوئی مجدد به شبهات مطروحه هستند ،بسیار خوب من از ابتدا هم هیچ اشتیاقی برای ورود به چنین قلمروی نداشتم و هم اکنون نیز اصراری به پاسخگوئی شما در خصوص موارد مطرح شده ندارم و شخصا سرّ معانی را هم منطبق بر همان ظواهری می بینم که به آن اشاره شد.
د- ظاهرا اصرار دارید تا تلقین نمائید که من بهائیان را متهم به ارتباط با بیگانگان کرده ام ! اگر نوشته هایم را بدقت مطالعه نمائید ملاحظه خواهید کرد که در هیچیک از آنها "بهائیان" را متهم به جاسوسی نکرده ام ،زیرا دلیلی برای اثبات این ادعا ندارم. در پاسخ به انتقادی که در نفی ادعایم مبنی بر سیاسی ، تشکیلاتی و ... بودن فرقه بهائیت مطرح شد ،به چند فراز تاریخی اشاره کردم و سوالات بی پاسخی را که همچنان بی پاسخ مانده است مطرح کردم.
باز تاکید می کنم که شخصا میان پیروان بهائیت با ارباب و بانیان این فرقه و اعضای بیت العدل اعظم و نظایر آن تفاوت قائلم و برای ارتباط اینان با دولت ها دلایل عینی و تاریخی فراوانی می توان برشمرد که از حوصله این سایت خارج است اما پیش از این به چند نمونه اشاره شد و برای تامین نظر بیشتر شما در این مجمل به چند نمونه دیگراز این ارتباطات اشاره می کنم؛
1-عبدالبها در تقدیر از جرج پنجم پادشاه انگلستان در کتاب مکاتیب اینچنین نوشته است: " اللهم اید الامبراطور الاعظم جرج الخامس عاهل انکلترا بتوفیقا تک الرحمانیه و ادم ظلها الضلیل علی هذا الاقلیم الجلیل " یعنی خداوندا جرج پنجم پادشاه انگلستان را بتوفیقات رحمانی خویش تایید کن و سایه اش را بر این سرزمین (فلسطین) همیشگی و جاودانه دار... (عبدالبها _ جلد ۳ مکاتیب صفحه ۳۴۷)
2- شوقی ربّانی چهارمين پيشوای بهائی در 9 ژانويه 1951 به منظور حمایت از تاسيس رژیم صهیونیستی، طی تلگرافی خطاب به شورای بين المللی بهائيان می نويسد: " ... تحقيق به سنواتی که درباره تاسيس حکومت اسرائيل از فم مطهر شارع امرالهی و مرکز ميثاق ( مقصود عبدالبها) صادر و حاکی از پيدايش ملت مستقلی در عرض اقدس پس از مضی دوهزار سال می باشد ...". و به این شورا توصيه می کند: " ... اول آنکه با اوليا حکومت اسرائيل ايجاد روابط نمايد... ثالثا با اوليای کشوری در باب مسائل مربوطه به احوال شخصيه داخل مذاکره شود. و چون اين شوری که نخستين موسسه بين المللی و اکنون در حال جنين است توسعه يابد عهده دار وظائف ديگری خواهد شد، و به مرور ايام به عنوان محکمه رسمی بهائی شناخته شده سپس به هيئتی مبدل می گردد که اعضايش از طريق انتخاب معين می شوند...".
3- شوقی افندی در مورد فوت عبد البهاء می نویسد : « ... وزیر مستعمرات حکومت اعلی حضرت پادشاه انگلستان "مستر وینسون چرچیل" به مجرد انتشار این خبر پیامی به مندوب سامی فلسطین " سرهربرت ساموئل" صادر و از معظم له تقاضا نمود مراتب همدردی و تسلیت حکومت اعلی حضرت پادشاه انگلستان را به جامعه بهائی ابلاغ نماید. مندوب سامی مصر و ایکونت النبی نیز مراتب تعزیت و تسلیت خویش را بوسیله مندوب سامی فلسطین ببازماندگان فقید سر عبدالبها عباس افندی و جامعه بهائی تسلیت صمیمانه مرا بمناسبت فقدان قائد جلیل القدرشان ابلاغ نمائید...(جلد سوم قرن بدیع صفحه ۳۲۱)
4 طبق نوشته شوقی افندی ،مقارن با محاصره حیفا تلگرافی از طرف " لرد بالفور" سردار انگلیسی در فلسطین مخابره شد با این مضمون :" به جمیع قوی در حفظ و صیانت حضرت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشد ..."( قرن بدیع جلد سوم صفحه 297)
5- براساس نوشته شوقی افندی موضوع حمایت دولت فخیمه بریتانیا از عبدالبهاء به همین جا خاتمه پیدا نکرده و ژنرال النبی طی تلگرافی که به لندن مخابره کرده می نویسد: " صحت و سلامت جناب عبدالبهاء را به دنیا اعلام نمایند، و نیز فرمانده جبهه حیفا را مأمور می سازد که تصمیمات لازم را جهت حفظ جان عبدالبهاء گرفته و از اجرای نقشه جمال پاشا که طبق اخبار رسیده به انگلستان می خواسته جناب ایشان را دستگیر کند جلوگیری نماید. ( جلد سوم قرن بدیع جلد صفحه 297)
6- در صفحات 308- 309 مجلهِ آهنگ بديع، ارگان بهائيان آمده است: «اولين مشرق الاذكاري كه در عالم تأسيس شد مشرق الاذكار عشق آباد بود كه در سال 1902 ميلادي اقدام به بناي آن گرديد و به همت جناب حاج ميرزا محمد تقي افنان وكيل الدوله ساخته شد. نقشهِ آن را مهندس ولكوف كشيد و مورد عنايت حضرت عبدالبهاء قرار گرفت» .( آهنگ بديع، سال 21 (1345)، ش 11 و 12)
7- خانم لیدی بلامفیلد در کتاب خود می نویسد پس از آنکه ارتش انگلیس برای درهم شکستن مقاومت مردم فلسطین وارد حیفا میشود در اثر کمبود آذوقه در معرض شکست قرار میگیرد. اما عبدالبهاء رهبر وقت بهائیان بکمک انگلیسی ها شتافته و در دیدار با افسران ارشد انگلیسی آنها خطاب به آنها میگوید : " من به اندازه ارتش شما آذوقه دارم و درب انبارهای خویش را که از قبل آذوقه زیادی در آن پنهان کرده بود برروی سپاهیان انگلیسی میگشاید " ( کتاب " the chosen highway " صفحه 210)
8-عبدالبهاء این سلطه غاصبانه دولت استعمارگر انگلیس را بر سرزمین فلسطین به " برپا شدن خیمه های عدالت " تعبیر نموده و بر این نعمت عظمی خدای را سپاس میگذارد و تاییدات جرج پنجم امپراطور انگلستان را مسئلت و جاودانگی سایه این امپراطور تجاوزگر را بر آن سرزمین آرزو میکند!!! ( به نقل از کتاب مکاتیب جلد 3 صفحه 347 نامه به شرح متن زیر خطاب به امپراطور انگلیس صادر نموده است :
9-عبدالبها در مکاتیب نوشته است:"الهم اید الامبراطور الاعظم جرج الخامس عاهل انکلترا بتوفیقاتک الرحمانیه و ادم ظلها الضلیل علی هذا الاقلیم الجلیل " یعنی خداوندا جرج پنجم پادشاه انگلستان را بتوفیقات رحمانی خویش تایید کن و سایه اش را بر این سرزمین ( فلسطین ) همیشگی و جاودانه دار ... (صفحه 347 مکاتیب جلد سوم)
10-روحیه ماکسول، همسر شوقی ربانی می نویسد : " من ترجیح می دهم که جوانترین ادیان ( بهائیت ) از تازه ترین کشورهای جهان ( اسرائیل ) نشو و نما نماید و در حقیقت باید گفت آینده ما ( یعنی بهائیت و اسرائیل ) چون حلقه های زنجیر بهم پیوسته است " ( اخبار امری دیماه 1340 شماره 10، شماره صفحات مسلسل 601، ژانویه 1962)
11-در پی طرح ناکام ترور ناصرالدین شاه كليه بابيانی که در این طرح مشارکت داشتند بازداشت و به فرمان شاه به اعدام محكوم شدند اما از این میان تنها بهاء الله بود که با وساطت و اصرار سفير روس به شرط تبعید شدن از ایران از اعدام جان سالم به در برد. بهاء الله پس از آزادی از زندان با صدور لوح ويژهای خطاب به درباره امپراتور روسيه نيكلاويج الكساندردوم به شرح زیر از سفیر روسیه تقدیر می کند: "يكی از سفيران تو مرا هنگامی كه در زندان تهران زير غل و زنجير بودم ياری و همراهی كرد و به اين خاطر خداوند برای تو مقامی معين فرمود كه جز خودش هيچكس رفعت آن را نمیداند"
12-عکس عبدالبها هنگام دریافت لقب سر از دولت فخیمه بریتانیا را حتما ملاحظه کرده اید:
http://tinypic.info/files/ztm3aa6d6wp9mn0egcrx.jpg
http://www.bahai-biblio.org/centre-photo/gens/abdul-baha/abd-haifa/abdhai~02m~abd-chevalier.jpg
13-تصور می کنم که وجود بیت العدل اعظم و مقر اصلی بهائیت در اسرائیل و حمایت های مادی و معنوی متقابل رژیم صهیونیستی و گردانندگان تشکیلات بهائیت در این سرزمین خود بطور آشکاری حاکی از وجود مناسبات تنگاتنگ سیاسی و اقتصادی اعضای بیت العدل با رژیم مذکور است و ما را از پرداختن بیشتر به این موضوع بی نیاز می سازد.
اگر مایل باشید می توانم به موارد دیگری که حاکی از روابط رهبران بهائیت با دول دیگر اشاره نمایم.
ه- نوشته اید که بهائیت " استفاده از خشونت را شایسته شان و مقام انسان نمی داند، چه در مورد فلسطینی ها و چه در مورد اسراییلی ها "
آیا سوزاندن فردی که خانه ای را به آتش کشیده و یا ... نشانه عدم خشونت تلقی می شود!؟
ز- چندین بار با طعنه و کنایه از بی اطلاعی نمایندگان نسبت به ادعاهای خود نوشته اید ،آیا می خواهید به من تحمیل کنید که حتما تسلیم نظر شما شده و ادعاهای شما را هرچند که مدرکی برای اثبات آن ارائه نکرده اید بپذیرم؟
با فرض درستی این ادعاها آیا گمان می کنید که نمایندگان مجلس از همه اسرار زمین و آسمان و هر رتب و یابسی که در کشور رخ می داد با خبر بودند و اینک بخاطر مکتوم نگهداشتن آن باید طعنه شما را تحمل کنند!؟. اگر کمی انصاف را هم چاشنی داوری های خود نمائید و مواضع مرا در مجلس پیگیری کرده باشید حتما اذعان خواهید کرد که حتی علیرغم فکری شدیدی که با مواضع برخی از اشخاص حقیقی و حقوقی داشته ام به محض آگاهی از کوچکترین ظلم و حق کشی ای که نسبت به آنها روا می شد ، در دفاع از آنان به عنوان کسانی که در پرتو قوانین جمهوری اسلامی صاحب حقند ،دریغ نمی کردم.
با این وصف باز تاکید می کنم که :" لکم دینکم ولی دین" و از خداوند می خواهم که من و شما را به راه راست و هر آنچه که مقرون به حقیقت است هدایت کرده و قرین رحمت خود قرار دهد
۱۳۸۷ شهریور ۳۰, شنبه
نامه ای به آقای اعلمی
آقای اعلمی
امروز آخرین نطق پیش از دستورتان را در ویکیپدیا می خواندم. نطقی غرا و جذاب در مورد عدالت بود، در موردمنع از تفتیش عقیده بود، در مورد آزادی بیان و شرافت انسان بود. به شما بخاطر ایراد شجاعانه چنین نظراتی تبریک می گویم و همچنین بسیار خوشحالم از اینکه حقوق شهروندی بهاییان را نیز معتبر شمرده اید.
بنده یک بهایی هستم که به علت محرومیت از تحصیل جلای وطن کرده ام و اکنون درUCLA در رشته ریاضیات محض، در مقطع دکترا در حال تحصیلم. بنده با آثار دیانت بهایی آشنایی معتنابهی دارم و در تشکیلات بهایی، چه در ایران و چه در آمریکا، به اندازه کافی فعال بوده ام تا مبانی اعتقادی و اجتماعی این آیین را بدرستی بفهمم. این را بخاطر آن نوشتم که بنده را یک "پیرو ساده" نخوانید.
خوب است بدانید که جوانان بهایی بالاخص در ایران با معارف اسلامی و سایر ادیان نیز خود را آشنا می سازند. این آشنایی اما نه با دیدی منفی بلکه بخاطر درک بهتر حقیقت و امکان رابطه ای سازنده با پیروان این ادیان است. حتما قبول می فرمایید که بسیاری از علمای مسیحی هم قرآن را خوانده اند، با دقت هم خوانده اند، و حاصل مطالعاتشان نوشتن ردیه بر دین اسلام و راه انداختن وب سایت های بیهوده بر ضد قرآن بوده است. آیا فکر می کنید که ایشان قرآن را با بی طرفی و با نیتی پاک خوانده اند؟ یا آنکه خیر، نیتشان یافتن نقطه ضعف و اثبات درستی خودشان در "مخالفت" و تحکیم "تنفرشان" از شریعت پیامبر بوده است؟
هر درونی کو خیال اندیش شد
چون دلیل آری خیالش بیش شد.
آری، جناب اعلمی باز هم شجاعت شما را در دفاع از حقوق شهروندی بهاییان می ستایم، اما مطالعه شما در مورد دیانت بهایی را بی شباهت به مطالعه آن مسیحیان نمی دانم. اگر ایقان را خوانده باشید در اولین صفحه شرح مبسوطی از شرایط «سالکین سبیل ایمان و طالبین کووس ایقان»، یعنی متحری حقیقت، را می یافتید. راستش را بگویم برای یک بهایی زیاد سخت نیست که از روی اعتراضات بخواند که شخص در کجا ایستاده است. جواب سوالات شما بار ها و بارها، مبسوطا داده شده است، نیازی به تفسیر ندارد، باید کلید واژه ها را از روی آثار دیگر بهایی بخوانید تا به سر معانی آگاه شوید.
و اما در مورد ارتباط بهاییان با بیگانگان هم ظاهرا بایک بهایی خیالی سر و کار داریم. ۱۵۰ سال گذشت و ما منتظر، که بالاخره یک بهایی را همراه با شواهد عینی، ونه ذهنی، به ما نشان بدهند که با بیگانه در تماس بوده. من از تمام کسانی که گمان می کنند دیانت بهایی با دولتی، رابطه ای خارج از اصولی که در کتاب اقدس و سایر کتب بهایی ذکر شده است، دارد می خواهم که کمی هم به مدارک عینی توجه کنند، دست از آسمان و ریسمان بهم بافتن بردادند،
۱) عوض آنکه بگویند «مشرق الاذکار بهاییان در روسیه است پس دین بهایی ساخته روسیه است»، مدرکی بیاورند که نشان دهد بهاءالله در طی ۵۰ سال رسالت خود چگونه با دولت روس تماس می گرفت. انگیزه بهاءالله از تحمل تبعید و زندان چه بود؟ چرا با وجود حمایت روسیه، ۴۰ سال از عمرش را، تا هنگام وفات، در تبعید در بدترین مکان دنیا گذاراند؟ و در عوض این از خود گذشتگی از دولت روس چه چیزی گرفت؟
از میان بهایی ستیزان کسانی به ضرورت ارائه چنین مدارکی پی بردند، لذا کتابی ساختند بنام خاطرات دالگورکی. در این کتاب مبسوطا در مورد ارتباط بهاییان با روسیه از قول این کاردار نوشتند. طولی نکشید که طبل رسوایی شان از بام اوفتاد و جعلی بودن کتاب بر صاحبان بصر چون روز واضح شد.
۲)عوض آنکه بگویند «آمریکا از بهاییان دفاع می کند پس بهایی ها آمریکایی هستند» (این استنتاج آقای خمینی در مورد بهاییان در یکی از سخنرانی هایشان بود)، متن یکی از قرار داد ها، نامه ها و یا توافقنامه ها را رو کنند. آمریکا بارها در مورد نقض حقوق کودکان و سنی ها هم اعلام نگرانی کرد، چرا نمی گویید که کودکان و سنی ها هم آمریکایی هستند؟ بسیاری از کشور های دیگر نیز ایران را بخاطر نقض حقوق بهاییان زیر سوال بردند، چرا بهاییان را فقط آمریکایی می دانید؟
۳) عوض آنکه بگویند «بیت العدل اعظم بهاییان در اسراییل است، پس بهاییان تحت حمایت اسراییل هستند»،(البته بخاطر اینکه بعضی هامی گویند بهایی ها به اسراييل پول می دهند پس اسراییل تحت حمایت بهایی هاست، این مورد تخصصی شده و بهتر است علمای فن توضیح بیشتری بدهند و ما را شیرفهم کنند که کی از کی حمایت می کند) مدرکی نشان بدهید که ثابت کند جامعه بهایی مناسباتی سیاسی با اسراییل دارد و یا ارتباطی ولو ناچیز با سیاست های این دولت در قبال فلسطینیان دارد.
و نیز به مدارک بجا مانده رجوع کنند:
و شما هم آقای اعلمی، عوض آنکه از خوانندگان بپرسید که «آیا انتخاب این سرزمین به عنوان مقر مشترک رژیم صهیونیستی و مجمع بیت العدل عظیم بهائیت را هم تصادفی می دانید؟» خودتان مدرکی نشان بدهید که خلاف آن را ثابت کند.
باز هم در پایان از صراحت و شجاعتتان در باره حقوق شهروندی بهاییان تشکر می کنم.
خدا یار و یاورتان
۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه
سیاهی به زغال می ماند
کلاس اول راهنمایی بودم. اواخر سال ۱۳۶۱بود که زمزمه ها قوی تر شد. یک روز داستان بستن راه و حمله به عابری و روز دیگر ماجرای سوزاندن خانه ای و آواره گی خانواده ای. امروز رمه ای را به نام اسلام چپاول می کردند و فردا چوپانی را در دل کوه آزار و اذیت. داستانها همه مصائب بهاییان مظلوم ایول کندس بن و احمد آباد بود.
هرچه صبر پیشه کردند و صبوری نتیجه ای حاصل نشد و آتش کینه فرو ننشست؛ عاقبت کار بالا گرفت. خانه هارا به آتش کشیدند، دام ها را غارت کردند طویله ها سوزاندند و صاحبانشان را آواره دیار نمودند. نمی دانم که چند خانوار بودند شاید حدود۳۰-۳۵*خانوار می شدند.
یکی از اقوام ما درکار اسکان چند خانواده ای بود که دست تقدیر ایشان را به شهر ... رسانده بود و آری کلبه متروکه اکنون سر پناه خانواده ای هفت نفره شده بود. آقای رضاگل ... با همسر و ۵ فرزند، از سامره ۲ ساله تا فرزاد که جوانی برومند بود از کندس بن آمده بودند و همسایه ما شدند. هر سنی که بودیم یکی از آن ها هم سن ما پیدا می شد. فیروز هم سن من بود و باهم زود صمیمی شدیم. خاطرات خوبی از او دارم. در چند ماهی که پدرم در بند بود با تمام وجود به ما کمک کردند و در راحت ما کوشیدند. صمیمیت و سادگی در وجودشان موج می زد. بعضی شبها به منزل ما شب نشینی می آمدند. آقای علیزاده مرد خوش صحبتی بود. قصه ها از زندگی شیرین در دامان کوه و دشت می گفت و گاهی هم غصه ها از آوارگی و بی سر پناهی که دچارش آمده بودند. آقای علیزاده کارگری می کرد و از درد پا نیز بشدت رنج می برد. می گفت که در ماجرای رانده شدن به پشت تراکتور بستند و در کوه و صحرا کشیدندش. کمر و پایش به شدت آسیب دید و راه رفتن برایش دشوار بود. با تمام اینها سخت کاری بود و ۸ سر عائله (یک سال بعد از اسکان سمیه دنیا آمد) را سرپرستی می کرد.چند سالی در کنار ما بودند تا آنکه همتی کردند و باز صاحب خانه شدند. مسلمانان غیور کندس بن، ایول و احمدآباد بدانند زندگی جریان دارد, خاطره ها در یاد می ماند، و سیاهی هم به زغال.
-------------------------------------------
*۱۰-۱۵ خانوار از ایول ،۱۰-۱۵ خانوار از احمد آباد و حدود ۵ خانوار از کندس بن.
۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه
نمایشی مضحک
واکنون شواهد حاکی از آن است که حکومت ایران به منظور مشروعیت بخشیدن به این بهایی ستیزی و اتساع دامنه تضییقات پا را فراتر گذاشته و بر آن شده است تا مردم را شریک اعمال مجرمانه و سیاست های غیر انسانی خود نماید.جمهوری روحانیون ایران که پیوسته مهارت خود را درسوء استفاده از نا آگاهی مردم ، احساسات دینی عوام و وثوقشان بر عبا و عمامه نشان داده اند می خواهند تا این قوم نا آگاه را بار دیگر بفریبند و بازیچه مقاصد شیطانی و وسیله دست درازی به امنیت جانی و حقوق انسانی بهاییان نمایند. سر رشته این اقدامات را می توان تا اظهارات تحریک آمیز کیهان و روزنامه دولتی ایرنا در مصاحبه ای با یک مورخ جستجو کرد. در این مصاحبه شخصی بنام سید کاظم موسوی به عنوان یک مورخ توصیه می کند تا مبارزه با بهاییان شکل مردمی پیدا کند. البته فایده چنین سیاستی فرار از مسئولیت این اقدامات غیر انسانی و عواقبی است که از جانب جامعه جهانی ممکن است دامن گیرشان شود.
فشار روز افزون وسیستماتیک بر جامعه بهاییان ایران از یک طرف و بهل کردن اوضاع مملکت در تمامی شئون آن و ایجاد یک بهلباشوی تمام عیار درتمامی عرصه ها، از طرف دیگر، حکایت از حضور حجتیه، این دشمنان قسم خورده بهاییان، درسطوح مختلف حکومت ایران دارد. زمزمه های این حضور که از روزهای آغاز بکار آقای احمدی نژاد و وجود ابهاماتی در مورد گرایشات رئیس جمهور به حجتیه شنیده می شد با تشکیل فراکسیون غدیردر مجلس شورای اسلامی، در ابتدای سال جاری شدت گرفت. این فراکسیون که تحت نظر آقای خزعلی، بنیانگذار بنیاد غدیر که از طرفداران و فعالان پروپا قرص حجتیه در گذشته و حال بوده اند، اداره می شود هم اکنون با جذب بیش از ۲۵۰نماینده بزرگترین فراکسیون مجلس است.
--------------------------------
این مقاله در نیو نگاه:
http://www.negah28.info/index.php?option=com_content&task=view&id=894&Itemid=24
لینکها
http://radiozamaaneh.com/news/2008/09/post_6363.html
http://www.shahabnews.com/vdch.-n-t23n-6ftd2.html
http://radiozamaaneh.com/adibzadeh/2008/09/print_post_161.html
http://www.roozonline.com/archives/2008/09/post_9206.php#more
http://www.aftabnews.ir/vdcbz8brh5bwz.html
http://radiozamaaneh.com/news/2008/02/post_3866.html
http://www.bahai.org/persian/persecution/newsreleases/02-11-06
http://www.iranpressnews.com/source/043800.htm
http://www.radiofarda.com/Article/2007/04/10/o2_school_bahaei.html
http://www.khabarfarsi.com/news-231617.htm
http://www.kayhannews.ir/870308/12.htm#other1200
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2008/05/080527_he-ghadir-faction.shtml
http://www.roozonline.com/archives/2008/09/post_9201.php#more
۱۳۸۷ شهریور ۲۰, چهارشنبه
بیوگرافی به روش ایرانی
بهبه، شاهد هم از غیب رسید. تازگی آقای خمینی هم ریاضی دان شدند. ایشان ظاهرا موفق به حل یک معمای ساده فکری شدند که یک دانشآموز دبیرستانی و یا حتی یک دانشآموز باهوش راهنمایی باید از عهده حل آن برآید. ظاهرا این آقایان انجام هرگونه فعالیت فکری را معادل با ریاضی دان شدن میدانند
http://www.imam-khomeini-isf.com/?i=Aj1XYFA2UGZSZldn
از آنجا که این صفحه ممکن است بعدا حذف شود متن آنرا بهتر از برای ثبت در تاریخ در اینجا بیاورم
حل يك معماي پيچيده رياضي
پس از اينكه امام به مقام اجتهاد رسيدند.زماني يك مسأله رياضي مشكلي در دنيا مطرح بود كه آن موقع مي گفتند در ايران فقط حاج آقا روح اللّه خميني اين را حل كرده است .آن مسأله اين بود كه يك رياضيدان گفته بود ما سه كلاه سبز داريم دو كلاه زرد و يك كلاه سفيد و در يك تاريكي مطلقي به سر مي بريم و فردي يكي از كلاهها را بر سر خود گذاشته است از كجا بايد بفهميم كه اين فرد كلاه چه رنگي بر سر خود گذاشته است.امام بدون اينكه دست به قلم ببرند و حساب بكنند اين مسأله را حل كرده بودند و آن روز حل اين مسأله توسط امام خيلي سر و صدا ايجاد كرد.*
-----------------------------------------------------------------------
*به نقل از :حجة الاسلام و المسلمين مسعودي خميني_سخنراني در جبهه جنوب.
۱۳۸۷ شهریور ۱۵, جمعه
کنفرانس«دوستداران فرهنگ ایرانی»
۱۳۸۷ شهریور ۱۳, چهارشنبه
چه کسی مساوی تر است؟
در پیام صلح بیت العدل اعظم آمده است:
«دیگر آنکه آزادی زنان و وصول به تساوی میان زن و مرد هرچند اهمیتش چنانکه باید هنوز آشکار نباشد یکی از مهمترین وسائل حصول صلح جهانی محسوب است. انکار تساوی بین زن و مرد نتیجه اش روا داشتن ظلم و ستم به نیمی از جمعیت جهان است و چنان عادت و رفتار ناهنجاری را در مردان بوجود می آورد که اثرات نامطلوبش از خانه به محل کار و به حیات سیاسی و مألا به روابط بین المللی کشیده می شود. انکار مساوات میان زن و مرد هیچ مجوز اخلاقی و عملی یا طبیعی ندارد و فقط زمانی که زنان در جمیع مساعی بشری سهمی کامل و متساوی داشته باشند از لحاظ اخلاقی و روانی جو مساعدی خلق خواهد شد که در آن صبح صلح جهانی پدیدار گردد.»
«در ایام گذشته عالم اسیر سطوت و محکوم قساوت و قوت بود و رجال بقوه شدت و صلابت جسما و فکرا بر زنان تسلط داشتند. اما حال این میزان بهم خورده و تغییر کرده. قوه اجبار رو به اضمحلال است و ذکاء عقلانی و مهارت فطری و صفات روحانی یعنی محبت و خدمت که در نسوان ظهورش شدیدتر است رو بعلو و سمو و استیلا است. پس این قرن بدیعه شوونات رجال را بیشتر ممزوج با کمالات و فضایل نسوان نماید.»