۱۳۸۷ مهر ۹, سه‌شنبه

رابطه جامعه بهایی با دولت اسرائیل


چنانکه می دانید کتاب "گوهر یکتا" نوشته روحیه ربانی از کتابهای معتبر دیانت بهایی است. روحیه خانم همسر شوقی ربانی و از جمله ایادیان امر بهایی بوده است که حیات و زندگی همسر خود و رویدادهای مقارن با دوره شوقی ربانی را در این کتاب به رشته تحریر در آورده است. آقای سهراب نیکو صفت در کتاب خود «کنکاشی در بهایی ستیزی»‌* به سند مهمی در کتاب مذکور اشاره می کند که در ترجمه کتاب گوهریکتا، صفحات ۴۲۹- ۴۳۱ می توانید بیابید. این سند فلسفه وجودی بهاییان در اسراییل و موضع ایشان را نسبت به وقایع جاری در آن سرزمین روشن می سازد. در کتاب نیکو صفت صفحات ۹۲-۹۴ آمده است:
بعد از جنگ جهانی دوم و  قبل از تشکیل دولت اسراییل منطقه فلسطین تحت نظارت انگلیس اداره می شده است. در دورانی  که این حق نظارت به پایان می رسد کمیسیونی از طرف سازمان ملل برای حل اختلافات تشکیل می شود. ریاست این کمیسیون به یک قاضی به نام هیل شاندستروم واگذار می شود. رئیس این کمیسیون در نهم جولای ۱۹۴۷ نامه ای به شوقی ربانی که آن زمان مسئول جامعه جهانی بهایی بوده است می نویسد:
«...از طرف کمیسیون مربوطه خود مامورم که با نهایت دقت در مصالح دینی اسلام، یهود و مسیحیت در فلسطین تحقیقات کامله نمایم...بی نهایت سبب تشکر و امتنان من خواهد بود که آن جناب نیز بعلت مصالح دینی  بهایی و اهمیت تاریخی این سرزمین برای اطمینان بیانیه ای ارسال فرمایید» (کتاب گوهر یکتا صفحه ۴۲۹-۴۳۰)
پاسخ شوقی ربانی به تاریخ ۱۴ ماه جولای  ۱۹۴۷ چنین است:«...وضع بهاییان در این کشور به دلائلی منحصر بفرد است. بیت المقدس هرچند که مرکز روحانی مسیحیان است ولی مرکز اداری آنان نیست ...ونیز با آنکه ثانی الحرمین در عالم اسلام شمرده می شود ولکن حرم اعظم شریعت اسلام  و مرکز حج آنان در عربستان است نه در فلسطین. فقط پیروان شریعت حضرت موسی هستند که علاقه ای به موازات علاقه و بستگی بهاییان به این سرزمین دارند زیرا بیت المقدس شامل بقایای هیکل سلیمان و مرکز موسسات دینی و سیاسی ایشان است که علايق محکمی با تاریخ گذشته این قوم دارد وفقط در یک امر با بهاییان فرق پیدا می کنند و آن اینست که موسسین ثلاثه عظمای امر بهایی هر سه در این کشور به خاک سپرده شده اند. لذا این سرزمین نه فقط مرکز زیارت بهاییان در جمیع انحاء عالم است بل مرکز دائمی تشکیلات بهایی نیز هست که اینجانب افتخار قیادت آن را دارم.
شریعت حضرت بهاءالله بالمره از سیاست جداست، هرگز در این مناقشات حزن انگیزی که درباره مستقبل این کشور اجراء می گردد طرفداری از فردی بر ضد دیگر نکرده ایم و در این باره بیانیه ای  و یا اشاره ای که متضمن چگونگی وضع سیاسی این مرز و بوم در مستقبل ایام باشد هرگز از افراد جامعه بهایی و شخص این جانب صادر نخواهد شد.
هدف ما تاسیس صلح عمومی در جهان است، مقصد ما اجرای عدالت در جمیع طبقات عالم انسانی است، یعنی حتی در سیاست جهان بایستی عدالت مجری گردد وچون بسیاری از نفوس که به شرف ایمان فائز شده اند از اصل کلیمی و مسلمان می باشند لذا ابدا تعصبی به هیچ فرقه ای بر ضد فرق دیگر نداریم و بینهایت مشتاقیم که آنان را بایکدیگر به صلح و صفا دعوت نماییم. زیرا تنها بدین طریقه است که صلاح و مصلحت افراد آنان و کشورشان محفوظ و مامون می ماند.
آنچه مربوط به ماست اینست که هر تصمیمی درباره مستقبل این سرزمین اتخاذ گردد و هرکس حاکم بر این کشور شود این نکته را بشناسد که شهر عکا و حیفا مرکز روحانی و اداری شریعت  جهانی بهایی است و نیز معترف بر استقلال شریعه الله گردند و بهاییان حق آن را داشته باشند که اداره امور خود را از این سر چشمه بنمایند و نیز ببهاییان اطراف جهان حق زیارت  و تشرف به مقامات مقدسه بهایی داده شود تا مانند یهود  و مسیحی و مسلمان که حق زیارت بیت المقدس را دارند آنان نیز به شرف زیارت ارض اقدس نايل گردند. این حقوق را معتبر دانند و معترف شوند  و الی الابد محفوظ و مصون بدارند.»(داخل گیومه از کتاب گوهر یکتا صفحه ۴۳۰-۴۳۱)

امیدوارم این سند کمی موضوع را برای حقیقت طلبان روشن نماید.

یک تغییر کوچک در وبلاگ

چنانکه بعضی از دوستان مستحضرند تا حال کامنت ها و دیگر مطالبم را تحت اسم «نوروز علی» می نوشتم. این اسم، همراه با نام فامیلی «باستانی» اولین بار در کامنتی که در زیر یکی از برنامه های نوروزی رادیو زمانه نوشته بودم استفاده شد و بعدها نیز مورد استفاده قرار گرفت. 
بعد از آنکه ظاهر وبلاگ به مرحمت وادی هجران عزیز تغییر کرد، بنا به توصیه بعضی دوستان بر آن شدم که از این به بعد با نام خودم، «پژمان محبوبی»،  مطالبم را پست کنم، تا عالم امکان را از یک سردرگمی بزرگ برهانم!
 احتمال دارد که در آینده وبلاگم را به عکسی از خودم مزین کنم تا اونایی که هنوز باور نشده انکار را کنار بگذارند و باور کنند. 

۱۳۸۷ مهر ۴, پنجشنبه

پاسخ به آقای اعلمی(قسمت دوم)

آقای اعلمی،
در جوابی که برایم نوشتید، در قسمت د- گفته اید که بهاییان را جاسوس نمی دانید «زیرا دلیلی برای اثبات این مدعا ندارید»، اما در ادامه تاکید کردید که «شخصا میان پیروان بهاییت با ارباب و بانیان این فرقه و اعضای بیت العدل اعظم و نظایر آن تفاوت» قائلید. با این حساب شما معتقدید که در سلسله مراتب نظم اداری جامعه بهایی از نقطه ای به بعد اعضا با سایر بهاییان فرق دارند. این موضوع بسیار مهم است که بدانیم که این جدایی مورد نظر شما از چه نقطه ای شروع می شود. لازم است بدانید که اعضای محافل روحانی بهایی و بیت العدل اعظم توسط اعضای جامعه و یا منتخبین آنها و از بین تمام بهاییان تحت اشراف آن هیات انتخاب می شوند. یکی از اعضای محفل روحانی شهری که من در آن زندگی می کنم از دوستان صمیمی من است. ایشان یک دانشجوی رشته علوم اجتماعی است که چند سال قبل به جامعه بهایی پیوست. ایشان مترجم یک مبلغ بهایی در بلغارستان بود و به تدریج با تعالیم بهایی آشنا شد و نهایتا عضوی از خادمان جامعه بهایی شهر شد. جامعه بهایی بیش از ۱۰۰ سال پیش انتخابات آزاد، عمومی، و مخفی را  در ایران آغاز کرد و اکنون در سراسرجهان این فرایند با همان شرایط ادامه دارد. انتخابات بهایی 
۱) عمومی است از آن جهت و هر فرد بهایی برزگسال می تواند در آن شرکت کند،
۲)آزاد است از آن جهت که کسی کاندید نمی شود. به هر فرد بزرگسال که تشخیص دهید دارای قابلیت های لازم است می توانید رای دهید.(اعضای بیت العدل اعظم باید از بین مردان باشند)
۳)و مخفی از آن جهت که افراد از رای هم مطلع نیستند. حتی تاکید شده است که زن و شوهر کاملا مستقل و مخفی رای دهند، تبلیغاتی هم وجود ندارد.
این خصوصیت هاست که بستر یک انتخابات سالم را در جامعه بهایی مهیا می نماید.
گمان نمی کنید که اگر تفاوتی بین منتخبین(به کسر خ)و منتخبین(به فتح خ) باشد باید شورایی مثل شورای نگهبان، و یا ساز و کار دیگری وجود داشته باشد تا راه را بر غیر خودی ها ببندد؟ در حالی که در انتخابات بهایی کسی کاندیدا نمی شود، اعضای عالی ترین مرجع روحانی در دیانت بهایی، یعنی بیت العدل اعظم، نیز به همین روش، توسط وکلای جامعه بهایی کشورهای دنیا و از بین بهاییان جهان انتخاب می شوند. اعضای محافل ملی و محلی هر سال و اعضای بیت العدل اعظم هر ۵ سال تجدید می شوند. مطابق آثار دیانت بهایی ضیافات نوزده روزه که جمعی روحانی و مشورتی و با حضور همه اعضای جامعه بهایی در شهر ها و دهات و مناطق مختلف در اول هر ماه بهایی تشکیل می شود، ارکان نظم اداری بهایی را تشکیل می دهند. یکی از قسمت های مهم ضیافت ها مشورت در امور جاری جامعه است و هر بهایی با شرکت در این ضیافات می تواند نظر خود را به سمع محفل برساند. از این ها گذشته برای گسترش و تقویت ارتباط بین بیت العدل اعظم و بدنه جامعه شوراهای دیگری چون هیاتهای معاونت و مساعدین آنها وجود دارد. 
در کامنت قبلی راجع به ادعایتان مبنی بر ارتباط شارع دیانت بهایی با روسیه توضیحاتی از شما خواستم، که متاسفانه جوابی ندادید. البته می دانم که سرتان شلوغ است و پاسخ گویی به سیل کامنت ها کاری وقت گیراست، اما قبول بفرمایید که فقط ادعای اینکه 'چون مرز روسیه به سوی بهاییان بازبود، پس دیانت بهایی کار روس ها بود' بسیار دایی جان ناپلئونی است. چنین دلیلی کسانی را ممکن است قانع کند که، بخاطر ضعف قدرت تحلیل، فکر می کنند مسائل دنیا بشکلی معجزه آسا و خارج از دائره درک و فهم آنها اداره و انجام می شود،یا افراد متعصبی را که فقط دنبال دلیل برای دشمنی با بهاییان می گردند.
از اطاله کلام می پرهیزم و می خواهم از گفته هایم چنین نتیجه بگیرم که جدا کردن اعضای بیت العدل از سایر افراد جامعه بهایی با هیچ منطقی سازگار نیست و مدعیان باید مسایل بسیاری را به دنبال طرح این مدعا توضیح دهند.
در قسمت بعدی به اشکالات دیگری که مطرح کردید پاسخ می گویم.
زنده باشید،
نوروز علی

۱۳۸۷ مهر ۱, دوشنبه

پاسخ به آقای اعلمی(قسمت نخست)

آقای اعلمی،
از اینکه جواب کامنت طولانی مرا داده اید ممنونم. قصد دارم در چند کامنت کوتاه جواب هایی برای رفع سوء تفاهمات بنویسم.
از توضیحات من در مورد تحقیق بی طرفانه به دو نتیجه زیر رسیدید:
۱)اینکه من معتقدم شما آثار بهایی را با بی طرفی نخواندید.
۲)اینکه جوانان بهایی با مطالعه و تفکر «از اسلام رو گردان شدند».
من از مورد دوم شروع می کنم چون سوء تفاهمی بزرگ در آن وجود دارد، چه که روگردانی از اسلام یعنی روگردانی از یک پیامبر راستین الهی، که در باور هیچ بهایی نیست. اجازه دهید باکمی زمینه چینی توضیح دهم که بهاییان در مورد پیامبران قبل چگونه می اندیشند.
دیانت بهایی برای پیامبران الهی دو مقام قائل است، مقام توحید و مقام تفصیل. این تقسیم بندی ریشه قرآنی دارد و تفصیل آن در ایقان آمده است. به اختصار می شود گفت که در قرآن پیامبران به دو شکل باهم مقایسه شدند:
در جایی در مورد آنها آمده است : لا نفرق بین احد منهم(بقره، ۱۳۶)؛ یعنی بین آنان فرقی نیست. این مقام، مقام توحید است، زیرا تمام پیامبران به یک منبع فیض متصل هستند و قدرت و سلطنت خود را از خدا می گیرند. بهاییان مفهوم رجعت را نیز چنین معنی می کنند، یعنی مثلا محمد رجعت‌(صفاتی) عیسی است، چون با همان صفات وهمان قدرت الهی و با همان سطوت ملکوتی ظاهر شد. همینطور وقتی که می گوییم «بهار باز آمد»، منظورمان رجعت صفاتی است، چه که هر بهار از جنبه فیزیکی با بهار قبل تفاوت دارد. چنین است که بهاء الله خطاب به مردمان می گوید:«...با بهره کسی است که خود را بی بهره نساخت و دوست را در این جامه بشناخت...»
قرآن در جای دیگر در مورد پیامبران می فرماید: "تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُم عَلَی بَعضٍ"(بقره ۲۵۳)، یعنی بعضی را به بعضی برتری هایی داده ایم. این تفاوت ها ناظر به جهان خاک است. از آنجا که پیامبران در زمان های مختلف و با تعالیم مختلفی ظهور کرده اند، لذا بعضی از آنها رسالت بزرگتری در پرورش انسانها داشته اند. بدیهی است دنیایی که آدم در آن مبعوث شد، پیچیدگی های عصر رسول اکرم را نداشت و طبعا رسالت حضرت رسول  می بایست به نیاز های وسیع تر و پیچیده تری از حیات انسان پاسخ دهد. پس تفاوت مقامات نه در ذات آن بزرگواران، بلکه ناشی از تفاوت زمان و مکان است.
مثل ادعای روی گردانی بهاییان از اسلام مانند مثل آنست که جوانی را بخاطر ازدواجش به عدم علاقه به والدین متهم کنید. بهاییان به قرآن، انجیل و تورات رجوع می کنند تا به درک بهتری از خلقت برسند. از جمله فواید رسیدن به چنین درکی ارتباط بهتر با پیروان این ادیان نیز می باشد که در کامنت قبل به آن اشاره شد.  پس صحبت «رویگردانی» در میان نیست، صحبت رقابت بین ادیان و پیامبران در میان نیست؛ هردینی مکمل دین قبل است و پیامبران در یک مقام جالس اند. اما بهاییان همچنین معتقدند که از نظر زمانی ظهور بهاءالله مقارن با مرحله بسیار مهمی در تکامل بشر و همزمان با جهشی بزرگ در قابلیت های فکری و روحی انسان شده است. تغییرات بنیادین در علم، صنعت، تکنولوژی پدیدار گردیده، ارتباط انسانها به شکل غیر قابل قیاس با گذشته گسترش یافته و افق های جدیدی بر روی تمدن بشری گشوده شده که نیاز به تعلیماتی جدید را ضروری می کند. امیدوارم موضوع «رویگردانی» را  که به آن اشاره کرده بودید روشن کرده باشم.
معتقدم که شما در مورد دیانت بهایی با بی طرفی تحقیق نکرده اید، چرا که به نظر نمی آید که از هیچ بهایی مطلع در این مورد کمک گرفته باشید*، با هیچ یک تماس گرفته باشید و خواسته باشید که مشکلات پیش آمده را در یک محیط صمیمانه برطرف کنید؛ حقیقت شعاع ساطع از تصادم افکار است. شما در تهران زندگی می کنید و پیدا کردن بهایی ای که مرجع قابل اعتمادی باشد بسیار آسان است. چگونه است که در فراگرفتن اسلام، آنطورکه در زندگی نامه تان ذکر کرده اید، از محضر چند عالم ربانی استفاده کرده اید، اما در مورد آیین بهایی چنین نیازی احساس نکرده اید؟ اگر این کار را کرده اید، من همین جا به خاطر بد گمانی ام معذرت می خواهم، اما گمان قریب به یقین آن است که اگر هم از کسی کمک گرفته باشید، این کسان جز دشمنان قسم خورده بهاییان نبوده اند. 
تا چند روز دیگر در مورد دیگر شبهاتتان نیز کامنت خواهم گذاشت، از صبر و بردباریتان پیشاپیش متشکرم.
خدا یار و یاورتان
نوروز علی
-----------------
* تحری حقیقت در دیانت بهایی امری انفرادی است، این بدان معنی نیست که بهاییان از دیگران چیزی نمی پرسند، بلکه منظور آنست که در داوری نهایی هیچ عاملی غیر از قوای ادراکی خود را دخیل نمی کنند.

پاسخ اکبر اعلمی

آقای نوروز علی با درود به شما
الف- از اینکه به علت محرومیت از تحصیل جلای وطن کرده اید بسیار متاسفم ،اما از اینکه در نتیجه ترک وطن توانسته اید به تحصیل در مدارج عالیه دانشگاهی ادامه داده و از آزادی اندیشه و بیان برخوردار شده اید خرسندم.
ب- در حالیکه آشنا شدن جوانان بهائی با معارف اسلامی و سایر ادیان را بخاطر درک بهتر حقیقت خوانده اید ، مطالعه من در مورد بهائیت را بی شباهت به مطالعه مسیحیان و با نیت یافتن نقطه ضعف و اثبات درستی خود در 'مخالفت' و تحکیم 'تنفرم' نسبت به بهائیت وانمود کرده اید ،از تکرار چنین پیشداوری ها و اتهاماتی چه طرفی می بندید ؟ آیا مفهوم سخن شما این نیست که شما وجوانان بهائی مورد ادعای شما با تحقیق از اسلام رویگردان شده و به بهائیت گرویده اند اما ما مسلمانان و هر آنکه مخالف و منتقد فرقه شماست ،صرفا از روی تعصب و عناد بر حقانیت دین خود و بطلان فرقه شما اصرار می ورزیم!؟
سفارش اینجانب به مطالعه اولین صفحه ایقان و ادعای اینکه بهائیان "متحری حقیقت" و اجتناب از تقلید هستند ،نیز در مقام القاء همین مدعاست!
دلیل شما برای اثبات چنین ادعائی چیست و حداقل بنده چگونه می توانم ثابت کنم که بر اساس تحقیق به عدم حقانیت فرقه بهائیت پی برده ام؟ مضافا براینکه تقلید محض جامعه بهائیت از 9 نفر به تعبیر شما منتخبین بیت العدل و طرد و منزوی شدن بهائی متمرّد و هر بهائی منتقد و مخالف با تصمیمات آنان ،دلیلی است بر بطلان ادعای شما مبنی بر متحرّی حقیقت بودن!
ج- مدعی شده اید که جواب سوالاتم پیش از این بارها و بارها، مبسوطا داده شده است و نیازی به پاسخگوئی مجدد نیست ، اگر واقعا تصور می کنید که مخاطبین شما بی نیاز از پاسخگوئی مجدد به شبهات مطروحه هستند ،بسیار خوب من از ابتدا هم هیچ اشتیاقی برای ورود به چنین قلمروی نداشتم و هم اکنون نیز اصراری به پاسخگوئی شما در خصوص موارد مطرح شده ندارم و شخصا سرّ معانی را هم منطبق بر همان ظواهری می بینم که به آن اشاره شد.
د- ظاهرا اصرار دارید تا تلقین نمائید که من بهائیان را متهم به ارتباط با بیگانگان کرده ام ! اگر نوشته هایم را بدقت مطالعه نمائید ملاحظه خواهید کرد که در هیچیک از آنها "بهائیان" را متهم به جاسوسی نکرده ام ،زیرا دلیلی برای اثبات این ادعا ندارم. در پاسخ به انتقادی که در نفی ادعایم مبنی بر سیاسی ، تشکیلاتی و ... بودن فرقه بهائیت مطرح شد ،به چند فراز تاریخی اشاره کردم و سوالات بی پاسخی را که همچنان بی پاسخ مانده است مطرح کردم.
باز تاکید می کنم که شخصا میان پیروان بهائیت با ارباب و بانیان این فرقه و اعضای بیت العدل اعظم و نظایر آن تفاوت قائلم و برای ارتباط اینان با دولت ها دلایل عینی و تاریخی فراوانی می توان برشمرد که از حوصله این سایت خارج است اما پیش از این به چند نمونه اشاره شد و برای تامین نظر بیشتر شما در این مجمل به چند نمونه دیگراز این ارتباطات اشاره می کنم؛
1-عبدالبها در تقدیر از جرج پنجم پادشاه انگلستان در کتاب مکاتیب اینچنین نوشته است: " اللهم اید الامبراطور الاعظم جرج الخامس عاهل انکلترا بتوفیقا تک الرحمانیه و ادم ظلها الضلیل علی هذا الاقلیم الجلیل " یعنی خداوندا جرج پنجم پادشاه انگلستان را بتوفیقات رحمانی خویش تایید کن و سایه اش را بر این سرزمین (فلسطین) همیشگی و جاودانه دار... (عبدالبها _ جلد ۳ مکاتیب صفحه ۳۴۷)
2- شوقی ربّانی چهارمين پيشوای بهائی در 9 ژانويه 1951 به منظور حمایت از تاسيس رژیم صهیونیستی، طی تلگرافی خطاب به شورای بين المللی بهائيان می نويسد: " ... تحقيق به سنواتی که درباره تاسيس حکومت اسرائيل از فم مطهر شارع امرالهی و مرکز ميثاق ( مقصود عبدالبها) صادر و حاکی از پيدايش ملت مستقلی در عرض اقدس پس از مضی دوهزار سال می باشد ...". و به این شورا توصيه می کند: " ... اول آنکه با اوليا حکومت اسرائيل ايجاد روابط نمايد... ثالثا با اوليای کشوری در باب مسائل مربوطه به احوال شخصيه داخل مذاکره شود. و چون اين شوری که نخستين موسسه بين المللی و اکنون در حال جنين است توسعه يابد عهده دار وظائف ديگری خواهد شد، و به مرور ايام به عنوان محکمه رسمی بهائی شناخته شده سپس به هيئتی مبدل می گردد که اعضايش از طريق انتخاب معين می شوند...".
3- شوقی افندی در مورد فوت عبد البهاء می نویسد : « ... وزیر مستعمرات حکومت اعلی حضرت پادشاه انگلستان "مستر وینسون چرچیل" به مجرد انتشار این خبر پیامی به مندوب سامی فلسطین " سرهربرت ساموئل" صادر و از معظم له تقاضا نمود مراتب همدردی و تسلیت حکومت اعلی حضرت پادشاه انگلستان را به جامعه بهائی ابلاغ نماید. مندوب سامی مصر و ایکونت النبی نیز مراتب تعزیت و تسلیت خویش را بوسیله مندوب سامی فلسطین ببازماندگان فقید سر عبدالبها عباس افندی و جامعه بهائی تسلیت صمیمانه مرا بمناسبت فقدان قائد جلیل القدرشان ابلاغ نمائید...(جلد سوم قرن بدیع صفحه ۳۲۱)
4 طبق نوشته شوقی افندی ،مقارن با محاصره حیفا تلگرافی از طرف " لرد بالفور" سردار انگلیسی در فلسطین مخابره شد با این مضمون :" به جمیع قوی در حفظ و صیانت حضرت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشد ..."( قرن بدیع جلد سوم صفحه 297)
5- براساس نوشته شوقی افندی موضوع حمایت دولت فخیمه بریتانیا از عبدالبهاء به همین جا خاتمه پیدا نکرده و ژنرال النبی طی تلگرافی که به لندن مخابره کرده می نویسد: " صحت و سلامت جناب عبدالبهاء را به دنیا اعلام نمایند، و نیز فرمانده جبهه حیفا را مأمور می سازد که تصمیمات لازم را جهت حفظ جان عبدالبهاء گرفته و از اجرای نقشه جمال پاشا که طبق اخبار رسیده به انگلستان می خواسته جناب ایشان را دستگیر کند جلوگیری نماید. ( جلد سوم قرن بدیع جلد صفحه 297)
6- در صفحات 308- 309 مجلهِ‌ آهنگ‌ بديع، ارگان‌ بهائيان آمده است: «اولين‌ مشرق‌ الاذكاري‌ كه‌ در عالم‌ تأسيس‌ شد مشرق‌ الاذكار عشق‌ آباد بود كه‌ در سال‌ 1902 ميلادي‌ اقدام‌ به‌ بناي‌ آن‌ گرديد و به‌ همت‌ جناب‌ حاج‌ ميرزا محمد تقي‌ افنان‌ وكيل‌ الدوله‌ ساخته‌ شد. نقشهِ‌ آن‌ را مهندس‌ ولكوف‌ كشيد و مورد عنايت‌ حضرت‌ عبدالبهاء قرار گرفت» .( آهنگ‌ بديع، سال‌ 21 (1345)، ش‌ 11 و 12) ‌
7- خانم لیدی بلامفیلد در کتاب خود می نویسد پس از آنکه ارتش انگلیس برای درهم شکستن مقاومت مردم فلسطین وارد حیفا میشود در اثر کمبود آذوقه در معرض شکست قرار میگیرد. اما عبدالبهاء رهبر وقت بهائیان بکمک انگلیسی ها شتافته و در دیدار با افسران ارشد انگلیسی آنها خطاب به آنها میگوید : " من به اندازه ارتش شما آذوقه دارم و درب انبارهای خویش را که از قبل آذوقه زیادی در آن پنهان کرده بود برروی سپاهیان انگلیسی میگشاید " ( کتاب " the chosen highway " صفحه 210)
8-عبدالبهاء این سلطه غاصبانه دولت استعمارگر انگلیس را بر سرزمین فلسطین به " برپا شدن خیمه های عدالت " تعبیر نموده و بر این نعمت عظمی خدای را سپاس میگذارد و تاییدات جرج پنجم امپراطور انگلستان را مسئلت و جاودانگی سایه این امپراطور تجاوزگر را بر آن سرزمین آرزو میکند!!! ( به نقل از کتاب مکاتیب جلد 3 صفحه 347 نامه به شرح متن زیر خطاب به امپراطور انگلیس صادر نموده است :
9-عبدالبها در مکاتیب نوشته است:"الهم اید الامبراطور الاعظم جرج الخامس عاهل انکلترا بتوفیقاتک الرحمانیه و ادم ظلها الضلیل علی هذا الاقلیم الجلیل " یعنی خداوندا جرج پنجم پادشاه انگلستان را بتوفیقات رحمانی خویش تایید کن و سایه اش را بر این سرزمین ( فلسطین ) همیشگی و جاودانه دار ... (صفحه 347 مکاتیب جلد سوم)
10-روحیه ماکسول، همسر شوقی ربانی می نویسد : " من ترجیح می دهم که جوانترین ادیان ( بهائیت ) از تازه ترین کشورهای جهان ( اسرائیل ) نشو و نما نماید و در حقیقت باید گفت آینده ما ( یعنی بهائیت و اسرائیل ) چون حلقه های زنجیر بهم پیوسته است " ( اخبار امری دیماه 1340 شماره 10، شماره صفحات مسلسل 601، ژانویه 1962)
11-در پی طرح ناکام ترور ناصرالدین شاه كليه بابيانی که در این طرح مشارکت داشتند بازداشت و به فرمان شاه به اعدام محكوم شدند اما از این میان تنها بهاء الله بود که با وساطت و اصرار سفير روس به شرط تبعید شدن از ایران از اعدام جان سالم به در برد. بهاء الله پس از آزادی از زندان با صدور لوح ويژه‌ای خطاب به درباره امپراتور روسيه نيكلاويج الكساندردوم به شرح زیر از سفیر روسیه تقدیر می کند: "يكی از سفيران تو مرا هنگامی كه در زندان تهران زير غل و زنجير بودم ياری و همراهی كرد و به اين خاطر خداوند برای تو مقامی معين فرمود كه جز خودش هيچ‌كس رفعت آن را نمی‌داند"
12-عکس عبدالبها هنگام دریافت لقب سر از دولت فخیمه بریتانیا را حتما ملاحظه کرده اید:
http://tinypic.info/files/ztm3aa6d6wp9mn0egcrx.jpg
http://www.bahai-biblio.org/centre-photo/gens/abdul-baha/abd-haifa/abdhai~02m~abd-chevalier.jpg
13-تصور می کنم که وجود بیت العدل اعظم و مقر اصلی بهائیت در اسرائیل و حمایت های مادی و معنوی متقابل رژیم صهیونیستی و گردانندگان تشکیلات بهائیت در این سرزمین خود بطور آشکاری حاکی از وجود مناسبات تنگاتنگ سیاسی و اقتصادی اعضای بیت العدل با رژیم مذکور است و ما را از پرداختن بیشتر به این موضوع بی نیاز می سازد.
اگر مایل باشید می توانم به موارد دیگری که حاکی از روابط رهبران بهائیت با دول دیگر اشاره نمایم.
ه- نوشته اید که بهائیت " استفاده از خشونت را شایسته شان و مقام انسان نمی داند، چه در مورد فلسطینی ها و چه در مورد اسراییلی ها "
آیا سوزاندن فردی که خانه ای را به آتش کشیده و یا ... نشانه عدم خشونت تلقی می شود!؟
ز- چندین بار با طعنه و کنایه از بی اطلاعی نمایندگان نسبت به ادعاهای خود نوشته اید ،آیا می خواهید به من تحمیل کنید که حتما تسلیم نظر شما شده و ادعاهای شما را هرچند که مدرکی برای اثبات آن ارائه نکرده اید بپذیرم؟
با فرض درستی این ادعاها آیا گمان می کنید که نمایندگان مجلس از همه اسرار زمین و آسمان و هر رتب و یابسی که در کشور رخ می داد با خبر بودند و اینک بخاطر مکتوم نگهداشتن آن باید طعنه شما را تحمل کنند!؟. اگر کمی انصاف را هم چاشنی داوری های خود نمائید و مواضع مرا در مجلس پیگیری کرده باشید حتما اذعان خواهید کرد که حتی علیرغم فکری شدیدی که با مواضع برخی از اشخاص حقیقی و حقوقی داشته ام به محض آگاهی از کوچکترین ظلم و حق کشی ای که نسبت به آنها روا می شد ، در دفاع از آنان به عنوان کسانی که در پرتو قوانین جمهوری اسلامی صاحب حقند ،دریغ نمی کردم.
با این وصف باز تاکید می کنم که :" لکم دینکم ولی دین" و از خداوند می خواهم که من و شما را به راه راست و هر آنچه که مقرون به حقیقت است هدایت کرده و قرین رحمت خود قرار دهد

۱۳۸۷ شهریور ۳۰, شنبه

نامه ای به آقای اعلمی

علی اکبر اعلمی، نماینده اصلاح طلب مجلس ششم، در نوشتاری باعنوان «ملاحظاتی پیرامون بهاییت و حقوق شهروندی»، در مورد بهاییان اظهار نظر کرد. کامنت زیر را برایشان فرستادم.

آقای اعلمی
امروز آخرین نطق پیش از دستورتان را در ویکیپدیا می خواندم. نطقی غرا و جذاب در مورد عدالت بود، در موردمنع از تفتیش عقیده بود، در مورد آزادی بیان و شرافت انسان بود. به شما بخاطر ایراد شجاعانه چنین نظراتی تبریک می گویم و همچنین بسیار خوشحالم از اینکه حقوق شهروندی بهاییان را نیز معتبر شمرده اید.
بنده یک بهایی هستم که به علت محرومیت از تحصیل جلای وطن کرده ام و اکنون درUCLA در رشته ریاضیات محض، در مقطع دکترا در حال تحصیلم. بنده با آثار دیانت بهایی آشنایی معتنابهی دارم و در تشکیلات بهایی، چه در ایران و چه در آمریکا، به اندازه کافی فعال بوده ام تا مبانی اعتقادی و اجتماعی این آیین را بدرستی بفهمم. این را بخاطر آن نوشتم که بنده را یک "پیرو ساده" نخوانید.
خوب است بدانید که جوانان بهایی بالاخص در ایران با معارف اسلامی و سایر ادیان نیز خود را آشنا می سازند. این آشنایی اما نه با دیدی منفی بلکه بخاطر درک بهتر حقیقت و امکان رابطه ای سازنده با پیروان این ادیان است. حتما قبول می فرمایید که بسیاری از علمای مسیحی هم قرآن را خوانده اند، با دقت هم خوانده اند، و حاصل مطالعاتشان نوشتن ردیه بر دین اسلام و راه انداختن وب سایت های بیهوده بر ضد قرآن بوده است. آیا فکر می کنید که ایشان قرآن را با بی طرفی و با نیتی پاک خوانده اند؟ یا آنکه خیر، نیتشان یافتن نقطه ضعف و اثبات درستی خودشان در "مخالفت" و تحکیم "تنفرشان" از شریعت پیامبر بوده است؟
هر درونی کو خیال اندیش شد
چون دلیل آری خیالش بیش شد.
آری، جناب اعلمی باز هم شجاعت شما را در دفاع از حقوق شهروندی بهاییان می ستایم، اما مطالعه شما در مورد دیانت بهایی را بی شباهت به مطالعه آن مسیحیان نمی دانم. اگر ایقان را خوانده باشید در اولین صفحه شرح مبسوطی از شرایط «سالکین سبیل ایمان و طالبین کووس ایقان»، یعنی متحری حقیقت، را می یافتید. راستش را بگویم برای یک بهایی زیاد سخت نیست که از روی اعتراضات بخواند که شخص در کجا ایستاده است. جواب سوالات شما بار ها و بارها، مبسوطا داده شده است، نیازی به تفسیر ندارد، باید کلید واژه ها را از روی آثار دیگر بهایی بخوانید تا به سر معانی آگاه شوید.
و اما در مورد ارتباط بهاییان با بیگانگان هم ظاهرا بایک بهایی خیالی سر و کار داریم. ۱۵۰ سال گذشت و ما منتظر، که بالاخره یک بهایی را همراه با شواهد عینی، ونه ذهنی، به ما نشان بدهند که با بیگانه در تماس بوده. من از تمام کسانی که گمان می کنند دیانت بهایی با دولتی،  رابطه ای خارج از اصولی که در کتاب اقدس و سایر کتب بهایی ذکر شده است، دارد می خواهم که کمی هم به مدارک عینی توجه کنند، دست از آسمان و ریسمان بهم بافتن بردادند،
۱) عوض آنکه بگویند «مشرق الاذکار بهاییان در روسیه است پس دین بهایی ساخته روسیه است»، مدرکی بیاورند که نشان دهد بهاءالله در طی ۵۰ سال رسالت خود چگونه با دولت روس تماس می گرفت. انگیزه بهاءالله از تحمل تبعید و زندان چه بود؟ چرا با وجود حمایت روسیه، ۴۰ سال از عمرش را، تا هنگام وفات، در تبعید در بدترین مکان دنیا گذاراند؟ و در عوض این از خود گذشتگی از دولت روس چه چیزی گرفت؟
از میان بهایی ستیزان کسانی به ضرورت ارائه چنین مدارکی پی بردند، لذا کتابی ساختند بنام خاطرات دالگورکی. در این کتاب مبسوطا در مورد ارتباط بهاییان با روسیه از قول این کاردار نوشتند. طولی نکشید که طبل رسوایی شان از بام اوفتاد و جعلی بودن کتاب بر صاحبان بصر چون روز واضح شد.

۲)عوض آنکه بگویند «آمریکا از بهاییان دفاع می کند پس بهایی ها آمریکایی هستند» (این استنتاج آقای خمینی در مورد بهاییان در یکی از سخنرانی هایشان بود)، متن یکی از قرار داد ها، نامه ها و یا توافقنامه ها را رو کنند. آمریکا بارها در مورد نقض حقوق کودکان و سنی ها هم اعلام نگرانی کرد، چرا نمی گویید که کودکان و سنی ها هم آمریکایی هستند؟ بسیاری از کشور های دیگر نیز ایران را بخاطر نقض حقوق بهاییان زیر سوال بردند، چرا بهاییان را فقط آمریکایی می دانید؟
۳) عوض آنکه بگویند «بیت العدل اعظم بهاییان در اسراییل است، پس بهاییان تحت حمایت اسراییل هستند»،(البته بخاطر اینکه بعضی هامی گویند بهایی ها به اسراييل پول می دهند پس اسراییل تحت حمایت بهایی هاست، این مورد تخصصی شده و بهتر است علمای فن توضیح بیشتری بدهند و ما را شیرفهم کنند که کی از کی حمایت می کند) مدرکی نشان بدهید که ثابت کند جامعه بهایی مناسباتی سیاسی با اسراییل دارد و یا ارتباطی ولو ناچیز با سیاست های این دولت در قبال فلسطینیان دارد.
و نیز به مدارک بجا مانده رجوع کنند:
۴) خلاصه مذاکرات محافل ملی و محلی ایران در اختیارشان است، سی سال وقت داشتند که آنها را بگردند و زیر و رو کنند، آیا یک مدرک که دال بر رابطه بهاییان ایران با دول خارجه باشد یافت شد؟ غیر از آنکه ادعاهای عجیب و غریب چند خبر چین را در وب سایتها علم کردند آیا از اصل رابطه هیچ مدرکی بدست آمد؟ حتما باز هم مثل لانه جاسوسی دیر رسیدند و مدرک ها پریده بود اما ادعاهای بزرگ حضرات هرگز نمی پرد.
راستی اگر این ادعاها و تهمت ها نباشد، اعدام ۲۰۰ بهایی(مطمئنم که به عنوان یک نماینده مجلس در این مورد هم نه مدرکی در دست دارید و نه اطلاعی از آن) چگونه توجیه می شود؟ضبط اموال بهاییان، غصب زمین هاشان، آزار دانش آموزانشان، سوزاندن منازلشان، آواره کردن و بی خانمانی شان چه توجیه وجدانی دارد؟(ناراحت نباشید از شما نمی خواهم که نظرتان را بگویید، چون در این موارد، نه چیزی شنیده اید و نه به عنوان یک نماینده لزومی می بینید که جستجویی کنید، اصلا جان و مال یک بهایی چه ارزشی دارد که وقت گرانبهای یک نماینده صرف آن شود؟)
و شما هم آقای اعلمی، عوض آنکه از خوانندگان بپرسید که «آیا انتخاب این سرزمین به عنوان مقر مشترک رژیم صهیونیستی و مجمع بیت العدل عظیم بهائیت را هم تصادفی می دانید؟» خودتان مدرکی نشان بدهید که خلاف آن را ثابت کند. 
باز هم در پایان از صراحت و شجاعتتان در باره حقوق شهروندی بهاییان تشکر می کنم.
خدا یار و یاورتان

--------------------------------------------
چند تصحیح بعد از پست اعمال شد که امیدوارم آقای اعلمی به بزرگواریشان ببخشند.

۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه

سیاهی به زغال می ماند

در همسایگی ما باغی بود و کلبه ای قدیمی و متروکه در میان باغ که دیرگاهی بود که فلسفه وجودی اش را از خاطر برده بود. علف های هرز از طاقها روییده و سقف در انتظار تکانی تا از بند ستونها خلاص شود. شیشه ها شکسته‌ و درها کنده. کلبه لانه ماران بود و سرپناه شغالان.
کلاس اول راهنمایی بودم. اواخر سال ۱۳۶۱بود که زمزمه ها قوی تر شد. یک روز داستان بستن راه و حمله به عابری و روز دیگر ماجرای سوزاندن خانه ای و آواره گی خانواده ای. امروز رمه ای را به نام اسلام چپاول می کردند و فردا چوپانی را در دل کوه آزار و اذیت. داستانها همه مصائب‌ بهاییان مظلوم ایول کندس بن و احمد آباد بود.
هرچه صبر پیشه کردند و صبوری نتیجه ای حاصل نشد و آتش کینه فرو ننشست؛ عاقبت کار بالا گرفت. خانه هارا به آتش کشیدند، دام ها را غارت کردند طویله ها سوزاندند و صاحبانشان را آواره دیار نمودند. نمی دانم که چند خانوار بودند شاید حدود۳۰-۳۵*خانوار می شدند.
یکی از اقوام ما درکار اسکان چند خانواده ای بود که دست تقدیر ایشان را به شهر ... رسانده بود و آری کلبه متروکه اکنون سر پناه خانواده ای هفت نفره شده بود. آقای رضاگل ... با همسر و ۵ فرزند، از سامره ۲ ساله تا فرزاد که جوانی برومند بود از کندس بن آمده بودند و همسایه ما شدند. هر سنی که بودیم یکی از آن ها هم سن ما پیدا می شد. فیروز هم سن من بود و باهم زود صمیمی شدیم. خاطرات خوبی از او دارم. در چند ماهی که پدرم در بند بود با تمام وجود به ما کمک کردند و در راحت ما کوشیدند. صمیمیت و سادگی در وجودشان موج می زد. بعضی شبها به منزل ما شب نشینی می آمدند. آقای علیزاده مرد خوش صحبتی بود. قصه ها از زندگی شیرین در دامان کوه و دشت می گفت و گاهی هم غصه ها از آوارگی و بی سر پناهی که دچارش آمده بودند. آقای علیزاده کارگری می کرد و از درد پا نیز بشدت رنج می برد. می گفت که در ماجرای رانده شدن به پشت تراکتور بستند و در کوه و صحرا کشیدندش. کمر و پایش به شدت آسیب دید و راه رفتن برایش دشوار بود. با تمام اینها سخت کاری بود و ۸ سر عائله (یک سال بعد از اسکان سمیه دنیا آمد) را سرپرستی می کرد.چند سالی در کنار ما بودند تا آنکه همتی کردند و باز صاحب خانه شدند. مسلمانان غیور کندس بن، ایول و احمدآباد بدانند زندگی جریان دارد, خاطره ها در یاد می ماند، و سیاهی هم به زغال.

-------------------------------------------
*۱۰-۱۵ خانوار از ایول ،۱۰-۱۵ خانوار از احمد آباد و حدود ۵ خانوار از کندس بن.

۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه

نمایشی مضحک

خواندید خبر را؟‌ درخواست از قوه قضاییه، جهت انحلال جامعه بهاییإن ایران، با تهیه طوماری در نماز جمعه این هفته؟ در حالی که چرخ اقصاد کشور با تورم ۲۷.۶ درصدی از حرکت باز ایستاده، ناهنجاری های اجتماعی تا حد بی سابقه ای افزایش یافته، اخبار فسادهای مالی و دزدی های جسورانه دولتمردان از کیسه ملت مدتهاست که به بیرون درز کرده، تقلب و جعل مدارک رسمی توسط وزیر کشور که خودقرار است ضامن سلامت انتخابات باشد، فارغ از هرگونه پیگیری قانونی، موضوع باج خواهی کانون های قدرت شده، و در حالی که کشور با خطر تحریم های بیشتر و حتی تهدیدات نظامی روبروست، تنها موضوعی که در کانون توجه حکومت قرار دارد و با برنامه ریزی دنبال می شود مبارزه با بهاییان است.
با روی کار آمدن آقای احمدی نژاد فشار بر جامعه بهایی ایران شدت بیشتری به خود گرفت. بدنبال دستگیری تنی چند از مسئولین جامعه بهایی در شهرهای مختلف اذیت و آزار شهروندان بهایی در شهرها و روستاها به اوج خود رسید. وزارت کشور طی دستوری ارگان های تابعه را به شناسایی بهاییان و کسب اطلاع از زندگی آنها در شهرها و روستاها و تکمیل فرمی درباره کسب و کار، درآمد و فعالیتهای خصوصی آحاد اعضای جامعه ۳۰۰هزار نفری بهاییان ایران موظف ساخت. منازل بعضی از بهاییان به آتش کشیده شد، کودکان بهایی در مدارس مورد آزار و اذیت قرار گرفتند؛ اقداماتی که با وجود شواهد بسیار همواره از سوی جمهوری اسلامی تکذیب گردید. با دستگیری هفت نفر از مسئولین جامعه بهایی، در اردیبهشت ماه سال جاری، مبارزه حکومت با بهاییان وارد مرحله جدیدی شد و شکل علنی به خود گرفت. رسانه های دولتی سیاست سکوت را به کناری گذاشتند و تبلیغات مسموم و گسترده ای را بر علیه بهاییان آغاز نمودند. روزنامه کیهان بعد از فوت نا بهنگام نویسنده تواب خود احمد اللهیاری از تراوشات ذهنی نویسنده دیگری برای خلق یک رمان ضد بهایی در صفحه پاورقی خود استفاده می کند. روزنامه های دولتی و شبه دولتی به پخش اخبار ساختگی مشغولند و انواع اتهامات بی مورد از قبیل بمب گذاری، ارتباط با بیگانه و دشمنی با اسلام را به جامعه بی دفاع بهاییان ایران وارد می سازند.
واکنون شواهد حاکی از آن است که حکومت ایران به منظور مشروعیت بخشیدن به این بهایی ستیزی و اتساع دامنه تضییقات پا را فراتر گذاشته و بر آن شده است تا مردم را شریک اعمال مجرمانه و سیاست های غیر انسانی خود نماید.جمهوری روحانیون ایران که پیوسته مهارت خود را درسوء استفاده از نا آگاهی مردم ، احساسات دینی عوام و وثوقشان بر عبا و عمامه نشان داده اند می خواهند تا این قوم نا آگاه را بار دیگر بفریبند و بازیچه مقاصد شیطانی و وسیله دست درازی به امنیت جانی و حقوق انسانی بهاییان نمایند. سر رشته این اقدامات را می توان تا اظهارات تحریک آمیز کیهان و روزنامه دولتی ایرنا در مصاحبه ای با یک مورخ جستجو کرد. در این مصاحبه شخصی بنام سید کاظم موسوی به عنوان یک مورخ توصیه می کند تا مبارزه با بهاییان شکل مردمی پیدا کند. البته فایده چنین سیاستی فرار از مسئولیت این اقدامات غیر انسانی و عواقبی است که از جانب جامعه جهانی ممکن است دامن گیرشان شود.
فشار روز افزون وسیستماتیک بر جامعه بهاییان ایران از یک طرف و بهل کردن اوضاع مملکت در تمامی شئون آن و ایجاد یک بهلباشوی تمام عیار درتمامی عرصه ها، از طرف دیگر، حکایت از حضور حجتیه، این دشمنان قسم خورده بهاییان، درسطوح مختلف حکومت ایران دارد. زمزمه های این حضور که از روزهای آغاز بکار آقای احمدی نژاد و وجود ابهاماتی در مورد گرایشات رئیس جمهور به حجتیه شنیده می شد با تشکیل فراکسیون غدیردر مجلس شورای اسلامی، در ابتدای سال جاری شدت گرفت. این فراکسیون که تحت نظر آقای خزعلی، بنیانگذار بنیاد غدیر که از طرفداران و فعالان پروپا قرص حجتیه در گذشته و حال بوده اند، اداره می شود هم اکنون با جذب بیش از ۲۵۰نماینده بزرگترین فراکسیون مجلس است.

وضع رقت بار جامعه، نا امیدی و هرج و مرج و فساد روز افزون در قوای سه گانه مملکت، نشانه های ظهور قائم در مکتب حجتیه است. مردم چشم به آسمان دوخته اند و به اطراف می نگرند، باشد که نجات دهنده با علاِئم مجهول از چاه بر خیزد. مستاصل و مبهوت چون آدمک های سرگشته، عده ای افسرده به کنج منزل خزیده و گروهی نیز بی انگیزه به دنبال هیاهو روانند، تا شاید در نمایشهای مضحک حکومت شرکت کنند و نقش حقیری را که برایشان در نظر گرفته شده است ایفاء نمایند و«میل دردناک جنایت را که در دستهاشان متورم»است تسکین دهند.
--------------------------------
این مقاله در نیو نگاه:
http://www.negah28.info/index.php?option=com_content&task=view&id=894&Itemid=24
عکس بعد چند روز بعد از نوشتن مقاله و از وب سایت خبرگزاری فارس گرفته شد.
لینکها
http://radiozamaaneh.com/news/2008/09/post_6363.html
http://www.shahabnews.com/vdch.-n-t23n-6ftd2.html
http://radiozamaaneh.com/adibzadeh/2008/09/print_post_161.html
http://www.roozonline.com/archives/2008/09/post_9206.php#more
http://www.aftabnews.ir/vdcbz8brh5bwz.html
http://radiozamaaneh.com/news/2008/02/post_3866.html
http://www.bahai.org/persian/persecution/newsreleases/02-11-06
http://www.iranpressnews.com/source/043800.htm
http://www.radiofarda.com/Article/2007/04/10/o2_school_bahaei.html
http://www.khabarfarsi.com/news-231617.htm
http://www.kayhannews.ir/870308/12.htm#other1200
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2008/05/080527_he-ghadir-faction.shtml
http://www.roozonline.com/archives/2008/09/post_9201.php#more




۱۳۸۷ شهریور ۲۰, چهارشنبه

بیوگرافی به روش ایرانی

پیام روشن عکس زیر را که از منزل آقای طباطبایی در کاشان برداشته روی face book گذاشت. در هنر عکاسی سر رشته ای ندارم، اما به نظرم عکس قشنگ و چشم نوازیست. علاوه بر ارزش نهفته در هنرمعماری و قدمت تاریخی خانه که با زاویه خوب و نور مناسب به بیننده منتقل می شود نشآئی از شخصیت صاحب خانه نیز در عکس وجود دارد که عکس را جذاب تر می کند. صاحب خانه محمد حسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی است که در تهران دانشگاهی نیز به نام وی مزین و از زندگی او کرامات بسیار بر افواه اهل فرهنگ و ادب است.


منزل علامه طباطبایی در کاشان، عکس از پیام روشن

اسم علامه را در اینترنت جستجو کردم و دیدم که اکثر قریب به اتفاق نتایج به آشنایی ایشان با ریاضیات اشاره ای می کنند. در سایت های مربوطه جمله زیر به تواتر آمده است:
«...علامه طباطبایی علوم ریاضی را در نجف اشرف نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری که از ریاضی دانان مشهور آن زمان بود فراگرفت...»
از روی تاریخ تولد علامه می شود حدس زد که استادش یعنی آقای ابولقاسم خوانساری بعد از ریاضی دانان شهیری چون گاوس، ریمان، وایرشتراوس و شوارز و شاید در دوره کولموگروف، زیگموند و راسل می زیسته است. ما اطلاعات تقریبا دقیقی از آثار و مشارکت این ریاضی دانان در پیشرفت علم ریاضی داریم. در این وبلاگ غیر تخصصی پرداختن به پیچیدگی و سطح کار این ریاضی دانان چندان مناسب نیست، اما شاید بتوان گفت که بعضی از مسایلی که در این دوره از تاریخ ریاضی مطرح شد مانند فرضیه ریمان همچنان چالشی در مقابل هوش و نبوغ ریاضی دانان جهان است.
حال سوال اینست که مشارکت ابولقاسم خوانساری در ریاضیات چه بوده است که در کنار ستاره های آسمان ریاضی از وی بعنوان «ریاضی دان مشهور» نام برده می شود. از میان بسیاری از سایت ها که از او به عنوان «ریاضی دان مشهور» نام برده اند تنها سایت تبریز اینفو نکته ای گفته که اشاره ای به سطح ریاضی مشارالیه می کند. در این سایت آمده است:
«...به درس مرحوم آقا سید ابوالقاسم خوانساری که ریاضی دان زبردستی بود ، حاضر شدم و یک دوره حساب استدلالی را از معظم له فرا گرفتم...»
و اما حساب استدلالی چیست؟ حساب استدلالی حوزه همان مسائلی است که در دوره راهنمایی دانش آموزان با آن آشنا می شوند. مسائلی که نهایتا به حل یک معادله درجه اول و گاهی هم به معادله ای درجه دوم می انجامد. مسایلی کلامی که عمدتا در مورد تعداد تخم مرغ های داخل سبد و یا کبوترهای روی شاخه درخت می باشند.
سید ابوالقاسم و شاگرد علامه اش که مرده اند، خوانندگان هم از دنیا بی خبرند دروغ هم که بزرگترش بهتر است. چرا ابوالقاسم خوانساری «ریاضی دان مشهور» نباشد؟
----------------------------------------------------------------------
پی نوشت:( Sep. 04. 09)

به‌به، شاهد هم از غیب رسید. تازگی آقای خمینی هم ریاضی دان شدند. ایشان ظاهرا موفق به حل یک معمای ساده فکری شدند که یک دانش‌آموز دبیرستانی و یا حتی یک دانش‌آموز باهوش راهنمایی باید از عهده حل آن برآید. ظاهرا این آقایان انجام هرگونه فعالیت فکری را معادل با ریاضی دان شدن می‌دانند

http://www.imam-khomeini-isf.com/?i=Aj1XYFA2UGZSZldn


از آنجا که این صفحه ممکن است بعدا حذف شود متن آنرا بهتر از برای ثبت در تاریخ در اینجا بیاورم

حل يك معماي پيچيده رياضي

پس از اينكه امام به مقام اجتهاد رسيدند.زماني يك مسأله رياضي مشكلي در دنيا مطرح بود كه آن موقع مي گفتند در ايران فقط حاج آقا روح اللّه خميني اين را حل كرده است .آن مسأله اين بود كه يك رياضيدان گفته بود ما سه كلاه سبز داريم دو كلاه زرد و يك كلاه سفيد و در يك تاريكي مطلقي به سر مي بريم و فردي يكي از كلاهها را بر سر خود گذاشته است از كجا بايد بفهميم كه اين فرد كلاه چه رنگي بر سر خود گذاشته است.امام بدون اينكه دست به قلم ببرند و حساب بكنند اين مسأله را حل كرده بودند و آن روز حل اين مسأله توسط امام خيلي سر و صدا ايجاد كرد.*

-----------------------------------------------------------------------

*به نقل از :حجة الاسلام و المسلمين مسعودي خميني_سخنراني در جبهه جنوب.



۱۳۸۷ شهریور ۱۵, جمعه

کنفرانس«دوستداران فرهنگ ایرانی»

درهجدمین اجتماع سالانه « انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی» که از تاریخ ۲۸ تا ۳۱ آگست ۲۰۰۸ (هفتم تا یازدهم شهریورماه ۱۳۸۷) در شهر شیکاگو بر گزار شد شرکت کردم. تجربه ای مفید و با ارزش و بیاد ماندنی بود.  در کتابچه راهنمای آبی رنگی که در عین سادگی به شکل زیبایی طراحی شده است توضیحاتی در اختیار مدعوین قرار گرفت. در این کتابچه آمده است:
در سال ۱۹۹۱ با تأیید محفل روحانی ملی بهاییان ایالات متحده «انجمن ادب و فرهنگ ایرانی» جهت اشاعه فرهنگ و هنر ایران تاسیس گردید. پس از چند سال نام این انجمن به « انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی» تبدیل یافت.
در این کتابچه راهنما اهداف اصلی این انجمن به قرار زیر آمده است:
*کمک به افراد ایرانی تبار برای حفظ ارتباط خود با میراث فرهنکی و هنر و ادب ایران و درک عمیق تری از آن.
*تشویق جوانان و نوجوانان و کودکان بهایی ایرانی تبار به آشنایی با زبان فارسی، هنر، فرهنگ و ادبیات ایران.
* آشنا ساختن بستگان و دوستان انگلیسی زبان ایرانیان با فرهنگ ایران و کمک به عامه مردم آمریکا برای کسب آشنایی با آن.
*اشاعه مطالعه بقاعده و فراگیر فرهنگ و هنر ایران.
توجه به سطح کیفی برنامه ها و سخنرانی ها در عین ملاحظه طیف وسیع سلیقه های شرکت کنندگان از نکات قوت کنفرانس بود. حضور هنرمندانی چون اردوان مفید، شاهرخ مشکین قلم و مونیکا جلیلی در کنار صهبا مطلبی، و منوچهر وهمن نشان از آشنایی دست اندرکاران برنامه با جریانات هنری در گذشته و حال و همچنین وسعت این مجموعه گرانبها، یعنی هنر ایران، دارد. همچنین صحنه آرایی جذاب و ساده و استفاده از خط زیبای نستعلیق درپوسترهای صحنه حکایت از تجربه و طبع هنری دست اندرکاران برنامه داشت.
از دیگر نکات قابل توجه اختصاص برنامه های صبح روز اول به زنان بود. دکتر فرزانه میلانی در گفتاری به مفهوم آزادی در ادبیات معاصر زنان پرداخت و از شاعران و نویسندگان زن از طاهره قره العین گرفته تا فروغ فرخزاد و شهرنوش پارسی پور نمونه ها آورد. خانمها منا خادمی و مونا محمودی نیز دو تن از زنان جامعه بهایی خانم مهری راسخ و شهید ژینوس محمودی رئیس سازمان هواشناسی ایران در سالهای قبل از انقلاب را معرفی کردند.




دکتر حشمت موید از شاعران ایران میگوید


از دیگر برنامه هایی که فرصت حضور در آنها دست داد سخنرانی های دکتر احمد کریمی حکاک، دکتر شاپور راسخ(ویدئویی) و دکتر احسان یارشاطر( که بقول اردوان مفید یار شاطر است و نه بار خاطر) در مورد دانشنامه ایرانیکا بود. دکتر یارشاطر را چند ماه قبل در مراسم اهداء جوایز به دانشجویان ممتاز ایرانی مقیم آمریکا در UCLA دیده بودم اما فرصت استفاده از سخنانشان دست نداده بود. پیرمرد با هیکلی نزار بیشتر از یک ساعت در مورد مشقات راه، فراز و نشیب ها، بیم ها و امید ها، مخاطرات و ملاحظاتش از سال ۱۹۷۳که کنلگ این بنای عظیم را زد تا حال که حدود ۱۴مجلد از دانشنامه منتشر گردیده سخنها گفت. دکتر راسخ و دکتر حکاک نیز هریک جنبه هایی از اهمیت این اثر تاریخی را یاد آور شدند.
این جمع توسط جامعه بهایی آمریکا برگزار می شود و بدیهی است که سخنرانی هایی هم مربوط به دیانت بهایی در برنامه ها بیابیم. دکتر نادر سعیدی مفهوم تجدد در آیین بابی را مورد بررسی قرار داد و کلید واژه هایی چون «ارتفاع» را در آثار حضرات باب را تشریح کرد. 
حقوق بشر و مصادیق نقض حقوق بهاییان ایران، تجدد در آیین بهایی، دیانت بهایی و تمدن آینده جهان و شاهنامه فردوسی  از دیگر موضوعات کنفرانس بودند. 
درکل کیفیت برنامه ها فراتر از انتظارم بود. جای آن داشت که رسانه های فارسی زبان به انعکاس این خبر می پرداختند. در آخرین شب آقای دکتر ضیایی تعداد ثبت نام شدگان در محل کنفرانس را رقمی بیش از ۲۰۰۰ نفر اعلام کرد. مگر چند نمونه از این کنفرانس ها، در این سطح ازکیفیت و استقبال عمومی در خارج از ایران سراغ داریم؟ به نظرم برگزار کنندگان برنامه باید به این جنبه توجه بیشتری مبذول کنند. 
این دومین باری بود که از شیکاگو دیدن می کردم. اولین بار تابستان ۲۰۰۴ بود که یک بازدید کوتاه چند ساعته از شیکاگو کردم. این بار فرصت بیشتر بود و علاوه بر مشرق الاذکار از مرکز شهر (Chicago loop) با آن ساختمان های سر به فلک کشیده و باغ های مصفا و بساتین یجری من تحتها الانهار دیدن کردم. (برای دیدن تصویر بزرگ تر بر روی آن کلیک کنید)


cloud gate



نمایی از مرکز شهر از فراز برج سیرز(Sears tower)




Chicago Board of trade status
symbolizing agriculture and industry


Chicago river




مشرق الاذکار شیکاگو

----------------------------------------------------------
این هم گزارشی از کنفرانسی مشابه که در رادیو زمانه خواندم

۱۳۸۷ شهریور ۱۳, چهارشنبه

چه کسی مساوی تر است؟

این روزها در کنار اخبارگذرایی چون دکترای کردان، آمد نیامد خاتمی به انتخابات، امکان حمایت از کاندیداتوری عبدالله نوری، اختلافات بر سر دوستی یا دشمنی با مردم اسراییل و ... که دغدغه حکومتیان ایران است مسائل مهمی نیز در جریان است که اهم آنان کش و قوس بر سر لایحه حمایت از خانواده در مجلس و امور مربوط به جنبش زنان، شناسایی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ توسط نهادهای بین المللی و صد البته تضیقات وارده بر جامعه بهاییان ایران یا بقول احمد زید آبادی «مساله بهاییان» می باشد.
اگر چه ابعاد فاجعه در هر یک از این سه مورد تکان دهنده و سکوت در باره هریک از آنان شرم آور است اما شکی نیست که سرکوب بهاییان و فشار بر جامعه زنان ایران از جنبه هایی با هم مشابهت دارند. اول آنکه هر دوی اینها جزء سیاست های روز دولت است و قوای سه گانه و مسلح هر روز هم و غم خود را مصروف تشدید این فشار ها و تحمیق جامعه جهانی در این موارد می کنند، حال آنکه کشتار تابستان ۶۷ جنایتی بوده که عملا امکان تکرار آن وجود ندارد. نگاه حذفی به زنان در تحصیل که در طرح سهمیه بندی جنیستی مصداقی بارز در مورد بهاییان به شکل کامل و با شدت و دقت فوق العاده سه دهه است که اجرا می شود*. دوم آنکه این دو گروه هردو به استفاده از روشهای کاملا صلح آمیز پایبند می باشند. سوم و از همه مهم تر آنکه آزادی زنان و تساوی حقوق زن و مرد از مهمترین تعالیم دیانت بهایی است.  آیین بهایی نه تنها تعلیمات مبسوطی در این مورد ارائه می کند بلکه الگویی چون طاهره قرة العین تقدیم جامعه بشری می کند، الگویی که در راه آزادی زنان و احیای حقوق بانوان شجاعت بی نظیری از خود نشان داد و نهایتا جانش را در این سبیل گذارد.
به این ترتیب بدیهی است که  بهاییان از آمادگی ذهنی و روحی بیشتری برای همدلی و همراهی با جنبش زنان ایران برخوردار هستند، بهتر بگویم آیین بهایی وسایل این همراهی را در اختیار بهاییان قرار داده است.
 در پیام صلح بیت العدل اعظم آمده است:
«دیگر آنکه آزادی زنان و وصول به تساوی میان زن و مرد هرچند اهمیتش چنانکه باید هنوز آشکار نباشد یکی از مهمترین وسائل حصول صلح جهانی محسوب است. انکار تساوی بین زن و مرد نتیجه اش روا داشتن ظلم و ستم به نیمی از جمعیت جهان است و چنان عادت و رفتار ناهنجاری را در مردان بوجود می آورد که اثرات نامطلوبش از خانه به محل کار و به حیات سیاسی و مألا به روابط بین المللی کشیده می شود. انکار مساوات میان زن و مرد هیچ مجوز اخلاقی و عملی یا طبیعی ندارد و فقط زمانی که زنان در جمیع مساعی بشری سهمی کامل و متساوی داشته باشند از لحاظ اخلاقی و روانی جو مساعدی خلق خواهد شد که در آن صبح صلح جهانی پدیدار گردد.»
عبدالبهاء علت تفوق مردان بر زنان و تغییرات بوجود آمده در این عصر را چنین توضیح می دهند:
«در ایام گذشته عالم اسیر سطوت و محکوم قساوت و قوت بود و رجال بقوه شدت و صلابت جسما و فکرا بر زنان تسلط داشتند. اما حال این میزان بهم خورده و تغییر کرده. قوه اجبار رو به اضمحلال است و ذکاء عقلانی و مهارت فطری و صفات روحانی یعنی محبت و خدمت که در نسوان ظهورش شدیدتر است رو بعلو و سمو و استیلا است. پس این قرن بدیعه شوونات رجال را بیشتر ممزوج با کمالات و فضایل نسوان نماید.»
و در جای دیگر تفاوت بین زن و مرد را ناشی از تفاوت تربیت می شمارند:
«اگر نساء مانند رجال تربیت شوند هیچ شبهه ای نیست که امتیازی نخواهد ماند، زیرا عالم انسانی مانند طیور محتاج بدو جناح است یکی اناث و یکی ذکور. مرغ با یک بال پرواز نتواند. نقص یک بال وبال بال دیگر است.»
و باز در جای دیگر لزوم تساوی حقوق را چنین بیان می کنند:
«تا مساوات تامه بین ذکور و اناث در حقوق حاصل نشود عالم انسانی ترقیات خارق العاده ننماید. زنان یک رکن مهم از دو رکن عظیمند و اول مربی و معلم انسانی، زیرا معلم اطفال خرد سال مادرانند. آنان تاسیس اخلاق کنند و اطفال را تربیت نمایند... حالا اگر مربی و معلم ناقص باشد چگونه مربا کامل گردد. پس ترقی نساء سبب ترقی مردان است. لهذا باید نساء را تربیت کامل نمود تا بدرجه رجال رسند، زنان هم همان تعلیمات و امتیازات را بدست آرند تا همچنانکه در حیات مشترک با رجالند در کمالات عالم انسانی نیز مشترک شوند. و البته اشتراک در کمال از نتایج تساوی در حقوق است. عالم انسانی را دو بال است، یک بال ذکور و یک بال اناث. باید هردو بال قوی باشد تا عالم انسانی پرواز کند. »
تشبیه تساوی حقوق زن و مرد به برابری هماهنگی بالهای یک پرنده تشبیهی زیباست که می تواند الهام  بخش آثار هنری برای پیشبرد این مقصد مهم باشد. این تشبیه می تواند ارتباط لازم با خوانندگان غیر بهایی را نیز برقرار کند و انظار عموم را به موضوع جلب نماید. حال که استفاده از خلاقیت های هنری در پیشبرد مقاصد روحانی در جامعه بهایی سنتی جا افتاده است می توانیم این تشبیه حضرت عبدالبهاء را دستمایه یک مسابقه هنری نماییم تا عده زیادی اعم از بهایی و غیر بهایی را درگیر یکی از مسائل مهم جامعه مان کنیم و از طرفی آشنایی دیگران را نیز با آموزه های آیین بهایی بیشتر کنیم.